گروه روانشناسی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران ، taghvaei.ali2@gmail.com
چکیده: (4995 مشاهده)
زمینه و هدف: پیامدهای روانشناختی ناشی از جنگ، صرفنظر از اختلال در عملکرد اجتماعی آسیب دیدگان، موجب بروز مشکلاتی برای خانواده آنها و نیز جامعه شده است. ارتقاء سطح بهزیستی ذهنی یکی از اهداف روانشناسی در عصر حاضر بوده است. هدف از این پژوهش اثربخشی مداخله مبتنی بر بخشش به شیوه گروهی بر بهزیستی ذهنی همسران جانباز بود.
روش بررسی: در این مطالعه که از نوع مداخلهای از جامعه آماری شامل کلیه همسران جانباز شهرستان نوراباد ممسنی بود. نمونهای به اندازه40 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل گمارده شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه عواطف مثبت و منفی و مقیاس رضایت از زندگی بود. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه گواه بود. مداخله گروهی مبتنی بر بخشش بر روی گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای و یک بار در هفته اجرا گردید. به گروه کنترل هیچ گونه آموزشی داده نشد. پس از پایان برنامه آموزشی از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های جمعآوری شده از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که مداخله گروهی مبتنی بر بخشش باعث افزایش بهزیستی ذهنی( افزایش عواطف مثبت و رضایت از زندگی و کاهش عواطف منفی) گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل شد. میانگین و انحراف معیار نمره پیش آزمون در گروه آزمایش متغیرهای عواطف مثبت، رضایت از زندگی و عواطف منفی به ترتیب70/34 و 26/3، 80/15 و 20/3، 85/24 و 09/5 بود. بعد از مداخله میانگین و انحراف معیار نمره پس آزمون در گروه آزمایش متغیرهای ذکر شده به ترتیب 60/41 و 52/2، 15/19 و 41/2، 70/16 و 59/2 بود.
نتیجهگیری: میتوان از روش مداخله مبتنی بر بخشش در جهت ارتقاء بهزیستی ذهنی همسران جانباز استفاده کرد. بنابر این میتوان گفت که مداخله مبتنی بر بخشش بر بهزیستی ذهنی همسران جانباز مؤثر میباشد.
Taghvaeinia A. The Effectiveness of Forgiveness-based Group Intervention on Subjective Well-Being of the Wives of War Veterans. armaghanj 2016; 21 (2) :174-186 URL: http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-1147-fa.html
تقوائی نیا علی. اثربخشی مداخله مبتنی بر بخشش به شیوه گروهی بر بهزیستی ذهنی همسران جانباز. ارمغان دانش. 1395; 21 (2) :174-186