OTHERS_CITABLE
مقایسه اثرات درمانی و زیبایی سه روش کورت، جراحی و کورت توأم با کوتریزاسیون در ضایعات کارسینوم سلولهای بازال
مقدمه و هدف: شایعترین بدخیمیهای انسان، بدخیمیهای پوستی است و از میان آنها کارسینوم سلولهای بازال شایعترین است. این پژوهش با هدف تعیین و مقایسه اثرات درمانی و زیبایی سه روش کورت، جراحی و کورت توأم با کوتریزاسیون در ضایعات کارسینوم سلولهای بازال انجام پذیرفت.
مواد و روشها: این یک مطالعه مداخلهای است که بر 79 ضایعه کارسینوم سلولهای بازال در ناحیه سر و صورت 64 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان بعثت سنندج در طی سالهای 1380 تا 1382 انجام شده است. در این پژوهش سه روش درمانی کورت، جراحی و کورت به همراه کوتریزاسیون با هم مقایسه شدند. نمونهگیری به صورت نمونه در دسترس بوده و بیماران مراجعه کننده که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند به یکی از سه گروه مورد مطالعه تخصیص داده شدند. نتایج درمانی در فرم اطلاعات ثبت شدند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرم افزارSPSS و شاخصهای توصیفی آنالیز گردیدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تعداد 69 تومور ( 3/87 درصد) به صورت پاپولوندولار بوده که از این تعداد 61 تومور (4/88 درصد) دارای زخم بر روی سطح تومور بودند. در درمان جراحی که در این مطالعه روی 26 ضایعه انجام شد میزان بهبود 7/91 درصد بود. در45 مورد (57 درصد) تومورها از نوع سخت بودند. در طی پیگیری در 9 تومور (4/11 درصد) عود مشاهده گردید. 2 تومور در گروه درمان شده به روش جراحی، 5 تومور در گروه تحت درمان به روش کورت و 2 تومور در گروهی که با کورت به همراه کوتریزاسیون درمان شده بودند، قرار داشتند. نتایج زیبایی در بیمارانی که با کورت تحت درمان قرار گرفتند، خوب بود و فقط اسکار خیلی کوچکی و یا هیپرپیگمانتاسیون خفیفی در بعضی از آنها رخ داد.
نتیجهگیری: درمان با کورت برای ضایعات کوچک و یا نودولهای کوچک مناسب است، ولی برای تومورهای دارای رفتار تهاجمی و رشد سریع توصیه نمیشود. نتیجه زیبایی در بیمارانی که به وسیله کورت به همراه کوتریزاسیون تحت درمان قرار گرفتند نیز بسیار خوب بود و در اکثر موارد بدون اسکار و یا با اسکار بسیار کم بود. کورت به همراه کوتریزاسیون روشی مناسب، ارزان و آسان جهت درمان ضایعات کوچک کارسینوم سلولهای بازال توصیه میشود.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-721-fa.pdf
2015-06-06
1
9
کارسینوم سلولهای بازال
کورت
جراحی
کوتریزاسیون
Comparison of Therapeutic and Cosmetic Results of Curettage, Surgical Excision and Combined Curettage and Cauterization in Lesions of Basal Cell Carcinoma (BCC)
Introduction & Objective: Skin cancers are the most common malignancies of the mankind. Basal call carcinoma (BCC) constitutes the most prevalent skin cancer in human beings. This study aimed to evaluate the therapeutic and cosmetic results of three methods of treatment of BCC i.e. curettage, surgical excision and combined curettage and cauterization.
Materials & Methods: This is an interventional study, through which 79 lesions of BCC on the faces and scalps of 64 patients in Besat hospital of Sanandaj city in 2001-2003 were treated by curettage, surgical excision and combined curettage and cauterization. Collected data were recorded in frequency tables.
Results: 69 (87.3%) of tumors were papulonodular type, 61 of them had an ulcer on their surface. 26 tumors were treated by surgery which had a cure rate of 91.7%. 45 (57%) tumors were of solid type. During the follow–up period, an overall recurrence rate of 11.4% (9 tumors) was noticed. Two of the tumors that were treated by surgery, 5 of the tumors treated by curettage, and 2 of those which were treated by combined curettage and cauterization recurred. The cosmetic result in the patients who had been treated by curettage was quite promising, only a small scar or a slight hyper pigmentation was left at the site of the lesions.
Conclusion: Curettage is more suitable for the treatment of small lesions of B.C, but it is not recommended for the treatment of the tumors having aggressive behavior or rapid growth. The cosmetic result in the patients treated by combined curettage and cauterization of the lesions was also excellent and in most cases scar was minimal or absent. Combined curettage and cauterization is a cheap and suitable method for the treatment of BCC and it can easily be accomplished.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-721-en.pdf
2015-06-06
1
9
Basal Cell Carcinoma (BCC)
Curettage
Surgical excision
F
Rad
dr_farokh_rad @yahoo.com
1
AUTHOR
R
Yaghmaie
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تأثیــــر هورمـــون کلسیتونیــــن در تـــرمیم استخــوان در خوکچههای هندی
مقدمه و هدف: به نظر میرسد هورمون کلسیتونین بـــا توجه به تأثیرات استخوانی متعدد یعنی؛ مهار فعالیت سلول استئوکلاست و فعال کردن سلول استئوبلاست، تأثیرات مهمی در ترمیم استخوان داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر این هورمون در ترمیم استخوان میباشد.
مواد و روشها: تحقیق حاضر یک مطالعه تجربی دوسوکور بر روی حیوانات آزمایشگاهی است که در بخش ارتوپدی دانشگاه علوم پزشکی شیراز با همکاری خانه حیوانات دانشکده پزشکی در سال 1383 انجام گرفته است. ابتدا 30 قلاده خوکچه هندی نژاد انگلیسی به سه گروه مساوی ده تایی تقسیم شدند. سپس در تمام این خوکچه ها عمل جراحی به صورت سوراخ کردن قسمت ابتدایی استخوان درشتنی انجام شد. در گروه A، به مدت 7 روز کلسیتونین با دوز 30 واحد به ازای هر کیلوگرم به صورت درون صفاقی تزریق شد، در گروه B هورمون همانند گروه قبلی با همان میزان و مدت، به صورت زیرپوستی تزریق شد و در گروه C به عنوان گروه کنترل انتخاب شد. در هر گروه نیمی از خوکچهها در هفته دوم و نیمی دیگر در هفته چهارم کشته شدند. مقاطع مختلف از استخونهای درشتنی گرفته شد و در تمام گروهها، اطلاعات مربوط به تغییرات پرده ضریع و استخونهای کورتیکال و اسفنجی در فرم اطلاعاتی ثبت شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزازSPSS و شاخصهای توصیفی و آزمون آماری کروسکال والیس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: افزایش تولید پرده ضریع در هفته دوم در گروههای A2 و B2 با گروه کنترل اختلاف معنیداری داشت(009/0 = p) که این افزایش تولید در هفته چهارم با گروه کنترل اختلاف معنیداری نداشت. تشکیل استخوان کورتیکال و اسفنجی در گروههای A2 و B2 در هفته دوم و چهارم اختلاف معنیداری با گروه کنترل نداشت.
نتیجهگیری: هورمون کلسیتونین در تشکیل پرده ضریع در مراحل اولیه ترمیم استخوان کمک کننده میباشد.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-723-fa.pdf
2015-06-06
11
17
کلسیتونین
ترمیم استخوان
پرده ضریع
Efficacy of Calcitonin on Bone Healing in Guinea Pigs
Introduction & Objective: Theoretically, it seems that calcitonin can accelerate the healing process, mainly by decreasing bone resorption, but in the literature, there are lots of controversies. The aim of this study is to evaluate the efficacy of calcitonin on bone healing.
Materials & Methods: This experimental double blind study was performed on laboratory animals in 1383 at Shiraz University of medical sciences, Department of orthopaedic surgery. Thirty guinea pigs were divided into three groups of ten. Then, they were operated and drilled in proximal part of both tibias. In group A, after operation, calcitonin (30 IU/kg) was injected intraperitonealy (IP) for 7 days. In group B, the injections were subcutaneous for the same time and dose. Group C was selected as control group. Half of the guinea pigs in each group were sacrificed after 2 weeks (A2, B2, C2) and the others after 4 weeks (A4, B4, C4). Multiple sagittal sections were performed on the tibia. In all groups, the formation of periosteum, cortical and trabecular bones were measured. Collected data were analyzed using Kruskall- Wallis test.
Results: In A2 and B2 group, the difference of periosteal formation was significant as compared with the control group (p= 0.009). The difference of periosteal formation was even more significant in A2 (IP injection) than in B2 (subcutaneous injection) group. The difference of cortical and trabecular bone formation in groups A2 B2 were not significant in comparison with the control group during the second and fourth weeks.
Conclusion: High dose of systemic calcitonin is effective for the rapid formation of periosteum in the early stage of bone healing.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-723-en.pdf
2015-06-06
11
17
Calcitonin
Bone healing
Periosteum
MA
Erfani
1
AUTHOR
H
Namazi
Namazih@sums.ac.ir
2
AUTHOR
MT
Vesal
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
مقایسه اثر آرامبخشی فنتانیل، کتامین و میدازولام از راه بینی به عنوان پیش داروی بیهوشی در کودکان
مقدمه و هدف: یکی از مسایل مهم در رشته بیهوشی استفاده از پیش دارو جهت آرام کردن کودک به هنگام ورود به اتاق عمل میباشد. یکی از راههای موجود جهت این امر تجویز دارو از طریق بینی است. برای حصول به این نتیجه داروهای متعددی مطرح هستند. هدف از این مطالعه مقایسه اثر آرامبخشی فنتانیل، کتامین و میدازولام از راه بینی به عنوان پیشداروی بیهوشی در کودکان است.
مواد و روشها: مطالعه فوق یک مطالعه کارآزمـایی بالینی تصادفی دوسوکور بوده که بر روی 60 کودک 6 ماهه تا 7 ساله با وضعیت فیزیکی یک تقسیم بندی انجمن متخصصین بیهوشی آمریکا انجام شد. این کودکان برای انجام اعمال جراحی انتخابی اولین بــار به بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در سال 1384 مراجعه کرده بودند. بیماران مراجعه کننده که شرایط شرکت در مطالعه را داشتند به روش تصادفی بلوکی به یکی از سه گروه مورد مطالعه تخصیص داده شدند، یعنی؛ 20 بیمار برای هر گروه در نظر گرفته شد. به گروه یک کتامین به میزان 3 میلیگرم بر کیلوگرم، گروه دو فنتانیل 3 میکروگرم بر کیلوگرم و گروه سه میدازولام 3/0 میلیگرم بر کیلوگرم به صورت اسپری داخل بینی تجویز شد. بلافاصله پس از تجویز دارو و در دقایق 5،10 و 15 میزان اشباع اکسیژن خون شریانی و ضربان قلب به وسیله دستگاه پالساکسمتری و تعداد تنفس با مشاهده سنجیده شد. پس از 15 دقیقه کودک از والدین جدا شده و به اتاق عمل منتقل شد، در این زمان میزان همکاری کودک به هنگام جداسازی از والدین، میزان همکاری جهت رگگیری و ماسکگیری و میزان آرامش کودک با استفاده از جدول رامسی بررسی شدند. دادههای جــمعآوری شده با استفاده از نرم افزارSPSS و آزمونهای مجذورکای و کروسکال والیس تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها : نتایج نشان داد که فنتانیل بیشترین مقدار کاهش اشباع اکسیژن شریانی را داشت، البته هیچ یک از بیماران اشباع اکسیژن شریانی کمتر از 90 درصد پیدا نکردند. بین هر سه دارو تفاوتی از نظر تعداد ضربان قلب وجود نداشت، اما از نظر تعداد تنفس در هر چهار زمان صفر، 5 ،10 و 15 دقیقه، کمترین تعداد تنفس در گروه فنتانیل و بیشترین تعداد تنفس در گروه کتامین بود. میدازولام از نظر تعداد تنفس بین دو گروه فوق بود. میزان آرامش و پذیرش کودک هنگام جداسازی از والدین در گروههای مختلف تفاوت معنیداری نداشت، اما میزان پذیرش ماسک و میزان تحمل جهت رگگیری در گروه میدازولام بیشتر از سایر داروها بود.
نتیجه گیری: تجویز داخل بینی میدازولام روشی مناسب و مطلوب برای ایجاد آرامش دوره قبل از بیهوشی در اطفال میباشد.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-725-fa.pdf
2015-06-06
19
27
آرامبخشی
پیشداروی بیهوشی
اطفال
اسپری داخل بینی
میدازولام
کتامین
فنتانیل
Comparison of Preanesthetic Sedation after Intranasal Administration of Fentanyle, Ketamin and Midazolam
Introduction & Objective: Induction of anesthesia in children can be a challenge for anesthetist. A stormy induction may increase the personality & behavioral changes. Therefore, it is desirable that they enter the operating room sedated. Many drugs are used for preanesthetic medication and there are many routes for administration. One route of administration is nasal mucous. In this study we compared the effect and side effect of three drugs (midazolam, ketamin and fentanyle) after intra nasal administration.
Materials & Methods: This is a double blind clinical trial. In this study we selected 60 patients (20 patients for every group A, B or C.) We used 3 mg/kg ketamin or 3µg/kg fentanyle or 0.3 mg/kg midazolam by intranasal spray. After administration and in 5, 10 and 15 minutes, we observed the SPO2, PR and RR. After 15 min’s we separated children from parents and brought them to the operating room and controlled the acceptance of separation, depth of sedation with Ramsay score, acceptance of mask and tolerance of IV canulation. The data were then analyzed using K2 and kruskal-wallis test.
Results: In our study we found that in SPO2 fentanyle had the highest rate of reduction even though none of the children had SPO2 lower than 90%. There were no differences between drugs in RR. In fentanyle group, we had the lowest rate and in ketamin group the highest rate. Midazolam had the medium rate. The rate of sedation for acceptance of separation from parents had no difference between the groups and all drugs with this dosage were effective for this aim. However, in Ramsay score, acceptance of mask and tolerance of IV canulation, the midazolam was more effective than the others.
Conclusion: Intranasal administration of midazolam is a safe route for sedation in children in the pre-anesthetic time.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-725-en.pdf
2015-06-06
19
27
Sedation
Premedication
Children
Intranasal spray
Midazolam
Ketamin
Fentanyle
F
Javaherforoosh
f_javaherforoosh@yahoo.com
1
AUTHOR
M
Pipelzadeh
2
AUTHOR
A
Salary
3
AUTHOR
A
Zabihi
4
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تأثیر یک آنتــاگــونیست گیرنـــده اندوتلینی نوع A بر آسیبهای بافتی حاصل از نارسایی حاد کلیوی القاء شده به وسیله ایسکمی و برقراری مجدد جریان خون در موشهای صحرایی نر بیهوش
مقدمه و هدف: مطالعات قبلی نشان دادهاند که غلظت اندوتلین در پلاسما و بافت کلیه در انواع نارسایی حاد کلیوی افزایش مییابد که به موازات تغییرات بافتی و عملکردی کلیه بوده است. هدف از این تحقیق تعیین تأثیر یک آنتاگونیست گیرنده اندوتلینی نوع A بر آسیبهای بافتی حاصل از نارسایی حاد کلیوی القاء شده به وسیله ایسکمی و برقراری مجدد جریان خون در موشهای صحرایی نر بیهوش میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی بر روی 18 سر موش صحرایی نر نژاد چارلز ریور در بخش فیزیولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1380 انجام پذیرفته است. در این مطالعه موشها جراحی و بعد دو ســـاعت استراحت برای تثبیت وضعیت همودینامیک آنها در نظر گرفته شد. سپس نیم ساعت دوره کلیرانس برای ثبت مقادیر پایه و به دنبال آن دو دوره سی دقیقهای و سپس یک دوره چهار ساعته کلیرانس آزمایش در نظر گرفته میشد. در انتهای آزمایش کلیهها خارج و در پارافین فیکس میگردید. در گروه شاهد مراحل جراحی انجام شده، ولی شریانها مسدود نمیگردید. در گروه ایسکمی و پرفوزیون مجدد، نارسایی حاد کلیوی به وسیله کلمپ کردن شریان هر دو کلیه به مدت نیم ساعت القاء میشد و در گروه دریافت کننده آنتاگونیست ETA ، UK-350,926به میزان 50 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه به مدت نیم ساعت قبل از بستن شریانها و دو ساعت پس از برداشتن کلمپ شریانی از راه ورید تزریق میشد.
یافتهها: بررسیهای بافتشناسی نشان داد که آسیبهایی در حد متوسط در کورتکس کلیههای گروه ایسکمی و پرفوزیون مجدد به صورت آپپتوز و از بین رفتن لبههای برسی سلولهای اپیتلیال در توبول پروگزیمال وجود دارد که همراه با بزرگ شدن گلومرولها بوده است، ولی این تغییرات بافتی در گروههای شاهد و دریافت کننده آنتاگونیست گیرنده اندوتلینی مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: یافتههای این تحقیق نشان داد که ایسکمی به مدت نیم ساعت همراه با برقراری مجدد جریان خون کلیه باعث آسیب بافتی در حد متوسط در کورتکس کلیهها گردید و استفاده از UK-350,926باعث بهبود آسیبهای بافتی در مراحل اولیه نارسایی حاد کلیوی شده است.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-727-fa.pdf
2015-06-06
29
37
نارسایی حاد کلیوی
ایسکمی / پرفوزیون مجدد
اندوتلین
گیرنده اندوتلینی A
Effect of an Endothelin A Receptor Antagonist on Tissue Damages in Ischemia/ Reperfusion Induced Acute Renal Failure in Anesthetised Rats
Introduction & Objective: Previous studies have shown increased ET concentrations in plasma and renal tissues in ischemic or toxic acute renal failure (ARF). These increments were parallel to a reduction of renal blood flow and progression of renal dysfunction. The present study was undertaken to investigate the potential beneficial effect of the novel selective ETA antagonist (UK-350,926), on tissue damages occurring during the early phase of ischemia-reperfusion induced ARF.
Materials & Methods: In pentobarbital (60 mg/kg, I.P) anaesthetized male Charles River rats’ (290-340 g) abdomens were opened via a mid abdominal incision. The urinary bladder was cannulated and renal arteries and veins of both kidneys were carefully cleared. After 2h rest, a 0.5 h clearance period was taken for basal levels, followed by two 30 min periods, and then a 4h experimental clearance period was considered. Finally, both kidneys were removed and fixed in paraffin for histological studies. The rats were divided into three groups (n=6): 1) Sham Group, 2) Ischemia/reperfusion Group (I/R), in which 30 min after the end of control clearance period, renal ischemia was induced by bilateral renal artery clamp for 30min, and 3) drug treated Group (I/R+D) in which UK-350,926 (50 μg/kg.min) was infused I.V. for 30 min before and 2h after renal clamping.
Results: Histological examinations of the kidneys showed mild degree of tissue damage in cortex of I/R group. There was marked apoptosis and disappearance of brush border in proximal tubular cells in this group that was not observed in I/R+D and sham group.
Conclusion: These findings show that administration of the ETA antagonist, UK-350,926, improved the renal tissue damages that were parallel to improved reabsorptive function of the kidney.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-727-en.pdf
2015-06-06
29
37
Acute renal
failure
Ischemia/Reperfusion
Endothelin
ETA receptor
B
Barmaki
: B_Barmaki@yahoo.com
1
AUTHOR
SM
Shid moosavi
2
AUTHOR
B
Geramizadeh
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تهیـه فـرمـولاسیـون جـدیـدی از امولژل دیکلوفناک دیاتیلآمونیوم و مقایسه آن با فراورده استاندارد
مقدمه وهدف: بیماریهای التهابی مفاصل یکی از شایعترین بیماریهای التهابی بوده و تجویز داروهای خوراکی ضدالتهاب غیراستروئیدی راه اصلی درمان این بیماریها است. به علت عوارض تحریکی نسبتاً شدید این داروها بر روی مخاط گوارش، توجه خاصی به تجویز آنهـا از راه پوست شده است. هدف از این مطــــالعه تهیه فرمولاسیون جدیـــدی از امولژل دیکلوفناک دیاتیلآمونیوم و مقایسه آن با فراورده استاندارد است.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه تجربی است که در دانشکده داروسازی و علوم دارویــــی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1384 انجام شده است. پس از تهیه فرمولاسیونهای متعدد از دیکلوفناک در فازهای آبکی، روغنی و فاز ژل کننده، مطالعات برون تن بــــا استفاده از سلول انتشار فرانس و غشاء استات سلولز انجام گرفته و احتمال جذب دارو از پوست با مطالعه غلظت دارو در ادرار 6 نفر از داوطلبان سالم انجام گرفت. نتایج آزمایشها با استفاده از شاخصهای توصیفی و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه و به وسیله نرم افزار SPSS بررسی گردیدند.
یافتهها: از بین فراوردههای تهیه شده بهترین آنها که دارای خصوصیات فیزیکوشیمیایی مناسبی بود انتخاب گردید. فراورده انتخابی با فراورده استاندارد که امولژل ولتارن بود مورد مقایسه قرار گرفت. پس از 4 ساعت حدود 85 درصد دارو از هر کدام از فراوردهها بـــه طـــور یکســـان آزاد گردید. اندازهگیـــری غلظت دارو در ادرار بــا استفاده از روش کروماتوگرافی با کارکرد عالی انجــــام گردید کــــه در محدوده 10 الی 1000 نانوگرم بر میلیلیتر خطی بود. حداکثر تغییرات در اندازهگیری دقت و صحت اندازهگیری برابر 15 درصد محاسبه شد.
نتیجهگیری: در مقایسه با فراورده استاندارد فرمولاسیون انتخاب شده دارای مشخصات فیزیکوشیمیایی لازم بوده و میتواند دارو را در زمان مناسب آزاد نماید. روش راهاندازی شده بـــرای اندازهگیری دارو در ادرار دارای دقت و حســاسیت لازم بوده و جهت انجام مطالعات بعدی توصیه میشود. غلظت دارو در ادرار بسیار کم بوده و قابل اندازهگیری نبود، لذا پیشنهاد میشود که اندازهگیری دارو در مایع سینویال که به نظر میرسد دارو درآن تجمع مییابد انجام شود.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-728-fa.pdf
2015-06-06
39
49
دیکلوفناک سدیم
امولژل
جذب پوستی
Comparison of New Formulation of Diclofenac Diethylamonium Emulgel with Standard Preparation
Introduction & Objective: Oral route is a common route of administration for anti-inflammatory drugs including diclofenac. Due to some disadvantages of this route, the alternative routes of administrations are considered. The skin has been increasingly important in this regard, and many drugs have been formulated intradermal delivery systems. The purpose of this study was to prepare a topical diclofenac formulation emulgel with appropriate skin penetration and compare it with standard formulation.
Materials & Methods: To prepare the formulation, we used the emulsion form. Several formulations containing different kinds and amounts of diclofenac salts, different emulsifying agents, and different HPMC concentrations were prepared. The skin penetration was evaluated by using Franz cell apparatus and the concentrations of diclofenac were determined in the receptor phase of Franz cell using spectrophotometer. The in vivo absorption of diclofenac was evaluated by determination of drug in urine. The concentration of drug was determined by HPLC.
Results: In selected formulation, 85% of drug was released after 4 hours from formulation which was similar to drug released from standard formulation. The values of coefficient variation for HPLC method were utmost 15%. The range of variation in measurement was between 10 and 1000 ng/ml.
Conclusion: The selected formulation had appropriate physicochemical properties. We were unable to measure drug concentrations in urine by the constructed HPLC, therefore it can be suggested that one should determine drug concentration in synovial fluid as the drug is concentrated in it.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-728-en.pdf
2015-06-06
39
49
Sodium Diclofenac
Emulgel
Skin absorption
SA
Mostafavi
mostafavi@pharm.mui.ac.ir
1
AUTHOR
MA
Shatalebi
2
AUTHOR
M
Yazdanian
3
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
عوامل پیشگویی کننده بیماری عروق کرونر در افراد دچار درد قفسهسینه طی یک دوره 30 روزه
مقدمه و هدف: بررسیهای موجود حاکی از این هستند که بیماریهای قلبــیـ عروقی در کشور یک مشکل عمده بهداشتی و اجتماعی به شمار میرود که ابعاد آن به سرعت در حال افزایش است. هدف از این تحقیق تعیین عوامل پیشگویی کننده بیماری عروق کرونر در افراد دچار درد قفسهسینه طی یک دوره 30 روزه بود.
مواد و روشها: این پژوهش به صورت یک مطالعه همگروهی آیندهنگر در ســـال 1384 انجام شد. افرادی که با شکایت اصلی درد قفسهسینه به اورژانس مرکز قلب تهران مراجعه کردند و نوار قلب اولیه آنها بالا بودن قطعه استی را نشان نمیداد وارد مطالعه شدند و برای مدت 30 روز مورد پیگیری قرار گرفتند. در مجموع 609 نفر وارد مطالعه شدند. پیامد مورد نظر بیماری عروق کرونر بود. ابزار گردآوری دادهها فرم اطلاعات بود. برای بررسی ارتباط بین متغیرهای مستقل مطالعه با پیامد از مدل رگرسیون پوآسون استفاده شد. با استفاده از این مدل نسبت خطر تطبیق شده برای هر یک از عوامل و حدود اطمینان 95 درصد آن محاسبه شد. دادههای جمعآوری شده با نرمافزارهای Stata و SAS و شاخصهای توصیفی و آزمونهای آماری تحلیل گردیدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که حدود 51 درصد بیماران مرد و 49 درصد زن بودند. بر اساس نتایج مدل نهایی رگرسیون پوآسون متغیرهای جنسیت (نسبت خطر: 48/2 و حدود اطمینان 95 درصد: 42/4 ـ 39/1)، سابقه فشار خون (نسبت خطر: 17/2 و حدود اطمینان 95 درصد: 98/3 ـ 19/1)، سابقه بیماری قلبی (نسبت خطر: 45/2 و حدود اطمینان 95 درصد: 45/4 ـ 35/1)، تغییرات نوار قلب (نسبت خطر: 93/1 و حدود اطمینان 95 درصد: 57/3 ـ 04/1)، گلبولهای سفید خون ( نسبت خطر: 84/4 و حدود اطمینان 95 درصد: 01/12 ـ 95/1) و سیریاکتیوپروتئین (نسبت خطر:04/1 و حدود اطمینان 95 درصد: 07/1 ـ 01 /1) رابطه معنیداری با بیماری عروق کرونر داشتند.
نتیجهگیری: برای تعیین پیش آگهی در بیماران دچار درد قفسهسینه بهتر است مجموعه عوامل کلینیکی، الکتروکاردیوگرافی و آزمایشگاهی را در کنار هم در نظر گرفت و تنها به عوامل خطر سنتی از قبیل؛ دیابت، چربی بالا، استعمال سیگار و سابقه خانوادگی بیماری قلبی اکتفا نکرد.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-729-fa.pdf
2015-06-06
51
61
بیماری عروق کرونر
درد قفسهسینه
نسبت خطر
رگرسیون پوآسون
Predictors of 30 ـ day Incidence of Coronary Artery Disease in Patients with Chest Pain
Introduction & Objective: The previous investigations show that cardiovascular diseases, which are spreading all over our country, account for most health and social problems. The objective of this study was to determine the relation between demographic factors, medical history as well as para clinical factors and Coronary Artery Disease (CAD) within a period of 30 days for patients with chest pain.
Materials & Methods: This was a prospective cohort study. Patients referred to the emergency department of Tehran heart centre with a chief complaint of chest pain without ST ـ segment elevation were followed for 30 days. The outcome variable was coronary artery disease. The Poisson Regression Model was applied in order to identify significant predictors of outcome. Applying this model, we could calculate Adjusted Risk Ratio and 95% confidence interval. The data were analyzed by standard statistical tests using SAS and Stata software.
Results: 609 eligible patients were enrolled. Of these 51% were male and 49% female. Based on the final model of Poisson Regression, variables like sex, blood pressure history, heart disease history, changes in electrocardiogram, WBC and CRP had meaningful relationship with CAD.
Conclusion: We concluded that prognosis in patients with chest pain needed considering clinical factors (acquired through interview), electrocardiogram and lab findings. Also we were conducted not to rely on traditional risk factors such as history of diabetes, hypercholesterolemia, smoking and family history of heart disease for prediction of the disease.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-729-en.pdf
2015-06-06
51
61
Coronary Artery Disease (CAD)
Chest pain
Risk Ratio
PoissonRegression
J
Hassanzadeh
jafarabolhasan@yahoo.com
1
AUTHOR
MR
Eshraghian
2
AUTHOR
K
Mohammad
3
AUTHOR
M
Salarifar
4
AUTHOR
A
Fotouhi
5
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
اثر هیپوگلیسمیک عصاره آبی ـ الکلی حنظل در موشهای صحرایی نر نورموگلیسمیک و دیابتی ناشی از استرپتوزوسین
مقدمه و هدف: استفاده از داروهای شیمیایی در درمان دیابت و عوارض ناخواسته آنها موجب شده تا استفاده از داروهای گیاهی مورد توجه قرار گیرد. حنظل یا هندوانه ابوجهل یکی از این گیاهان است. هدف از این مطالعه تعیین اثر هیپوگلیسمیک عصاره آبی ـ الکلی میوه این گیاه در موشهای صحرایی نر نورموگلیسمیک و دیابتی شده با استرپتوزوسین است.
مواد و روشها: این یک مطالعه تجربی است که در آزمایشگاه گروه فیزیولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال 1384 انجام شد. در این پژوهش تعداد 45 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 350 ـ 250 گرم مورد آزمایش قرار گرفتند که به طور تصادفی به هفت گروه تقسیم شدند. گروه یک گروه کنترل اول بوده و هیچ دارویی دریافت نمیکردند، گروه دوم گروه کنترل دوم بوده که سرم فیزیولوژی و آب مقطر دریافت می کردند، گروه سوم که فقط استرپتوزوسین دریافت میکردند، گروه چهارم که فقط عصاره آبی ـ الکلی حنظل با غلظت 1000 میلیگرم بر کیلوگرم دریافت میکردند و گروههای پنجم، ششم و هفتم که پس از تزریق استرپتوزسین و القاء دیابت به ترتیب؛ عصاره حنظل در دوزهای 500، 1000 و 1500 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن برای مدت یک هفته مورد استفاده قرار میگرفت. استرپتوزوسین به مقدار 45 میلیگرم بر کیلوگرم به صورت وریدی برای القاء دیابت تزریق میشد. برای تهیه نمونه خون از قلب حیوانات نمونهگیری و قند خون آنها اندازهگیری میگردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری تی دانشجویی و آنالیز واریانس برای مقایسه بین گروهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: میانگین و انحراف معیار قند خون در گروه کنترل 7/15 ± 5/156 میلیگرم در دسیلیتر بود که به عنوان قند خون طبیعی در نظر گرفته میشد. استرپتوزوسین قند خون را در تمام گروهها به طور معنیداری افزایش داده است ( 05/0p<). تجویز عصاره حنظل با دوز 500 میلیگرم بر کیلوگرم قند خون القاء شده را کاهش داده، اما این کاهش معنیدار نبوده است. علاوه بر این تجویز عصاره با دوزهای 1000 و 1500 میلیگرم بر کیلوگرم باعث کاهش معنیدار قند خون شده است که این میزان کاهش به دوز عصاره تجویز شده بستگی دارد. عصاره تأثیر معنیداری بر قند خون طبیعی موشهای صحرایی نداشت.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که عصاره گیاه حنظل باعث کاهش قند خون القاء شده با استرپتوزوسین در موشهای صحرایی نر میشود که این میزان کاهش با افزایش دوز عصاره بیشتر شده است، ولی بر قند خون طبیعی تأثیری نداشته است.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-730-fa.pdf
2015-06-06
63
71
دیابت
استرپتوزوسین
حنظل
قند خون
موش صحرایی نر
Evaluation of the Effect of Hydroalcoholic Extract of Citrullus colocynthis in Normoglycemic and Streptozocine (STZ) Induced Diabetic Male Rats
Introduction & Objective: Adverse side effects of chemical drugs for treatment of diabetes persuaded the using of medical plants. Citrullus colocynthis is a plant which has been used traditionally for treatment of diabetes. The purpose of this study was to evaluate the effect of hydroalcholic extract of Citrullus colocynthis fruit on normoglycemic and streptozocine induced diabetic rats.
Materials & Methods: 45 male Wistar rats weighing, 250-350 gr, have been selected and randomly divided in seven groups. Group1 without any drugs usage, group 2 that received normal saline (IV) and distilled water (oral), group 3 received only streptozocine (IV), group 4 received only the extract of Citrullus colocynthis (1000 mg/kg), groups 5, 6 and 7 received 500, 1000 and 1500 mg/kg of Citrullus colocynthis extract after injection of STZ and induction of diabetes. Diabetes was induced by intravenous injection (45 mg/kg) of STZ. Blood sampling was provided directly from animal heart and blood sugar was measured. The collected data were analyzed by SPSS software using students t-test and ANOVA.
Results: Mean of normal blood sugar in control group was 156.5±15.7 mg/dl which defined as normal blood sugar. Streptozocine significantly increased blood sugar (p<0.05). The Citrullus colocynthis extract with 500 mg/kg dosage has not significantly reduced the blood sugar but is dosage of 1000 and 1500 mg/kg significantly decreased the blood sugar in a dose-dependent mode (p<0.05). Results also showed that the extract in dosage of 1000 mg/kg did not have a significant effect on normoglycemic animals.
Conclusion: Results of this study indicate that the extract of Citrullus colocynthis fruit dose-dependently reduced the blood glucose level in streptozocine-induced diabetic rats but did not have significant effect on normal blood sugar.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-730-en.pdf
2015-06-06
63
71
Diabetes
Streptozocin
Citrullus colocynthis
Blood sugar
Male Rat
MR
Nikbakht
1
AUTHOR
I
Gheatasi
Izadg@yahoo.com
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تأثیر روی بر رشد جسمی کودکان 11-8 ساله شهر یاسوج
مقدمه و هدف: روی یکی از ریز مغذیهای مهم است که برای کارکرد طبیعی سیستم ایمنی بدن و رشد فیزیکی ضروری میباشد. کمبود روی یکی از مشکلات جوامع مختلف می باشد که نه تنها در جمعیت های دچار سوءتغذیه شناخته شده است، بلکه به صورت خفیف در سرتاسر دنیا نسبتاً شایع است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر روی بر رشد جسمی دانش آموزان 11-8 ساله شهر یاسوج میباشد.
مواد و روش ها: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی، تعداد 804 دانش آموز 11 – 8 ساله با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای در سال 1383-1382 انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. به گروه مورد شربت حاوی 250 میلیگرم روی در 125میلیلیتر و به گروه شاهد بدون روی به مقدار 125میلیلیتر داده شد. شربت تجویز شده در اختیار مربیان آموزش دیده قرار میگرفت و بر اساس لیست تعیین شده دانشآموزان یک بار در روز به مدت 6 روز در هفته و در طول 7 ماه به آنها داده شد. قد و وزن کودکان در شروع و پایان طرح اندازهگیری گردید. دادههای جمعآوری شده در فرم اطلاعات ثبت و از نرمافزار SPSS، شاخصهای توصیفی، آزمون تی دانشجویی و آنالیز واریانس برای تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که در طول زمان مصرف شربت روی، متوسط افزایش رشد وزنی 48/1± 71/1 کیلوگرم در گروه مورد و 98/1± 65/0 کیلوگرم در گروه شاهد بوده است. همچنین افزایش رشد قدی 55/1±26/3 سانتیمتر در گروه مورد و 94/0±65/1 سانتیمتر در گروه شاهد بوده است. میانگین رشد قد و وزن در دانش آموزان گروه مورد و شاهد اختلاف معنیداری داشتند ( 0001/0 < p).
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه مصرف روی در زمان رشد در افزایش قد و وزن کودکان تأثیر معنیداری دارد و دادن روی تکمیلی به کودکان در حال رشد به ویژه در مناطقی که شیوع کمبود روی زیاد است توصیه میشود.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-731-fa.pdf
2015-06-06
73
81
روی
رشد جسمی
کودکان سنین مدرسه
A Study on Effects of Zinc Supplementation on Growth of School Children in Yasuj
Introduction & Objective: Zinc is an important nutrient which is critical for normal immune function and physical growth. Zinc deficiency seems to be common in developing countries and this makes children in those countries prone to infectious diseases. The aim of This study was to find out the effect of zinc supplementation on growth of school children in Yasuj, in Southwest of Iran.
Materials & Methods: The study was done as a double – blinded clinical trial. Eight hundreds and four school children aged 8-11 were the subjects of this study. Children were randomly assigned to zinc or placebo group to receive daily supplementation of zinc or placebo, in an identical form (syrup) and identical pre-coded containers, 6 days per week, for 7 months. Anthropometric assessment was first performed at the time of enrolment and then monthly. The data were analyzed by standard statistical tests using SPSS software.
Results: Results showed significant weight gain in zinc supplemented group compared with placebo group (1.71± 1.48 VS 0.65 ± 1.98 p<0.0001). Also the mean height gain was significantly higher in zinc supplemented group than placebo group 3.26 ± 1.55 VS 1.65 ± 0.94 p<0.0001).
Conclusion: Zinc supplementation improves children’s growth and measures should be taken to supply this nutrient to the children, particularly where zinc deficiency is common.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-731-en.pdf
2015-06-06
73
81
Zinc
Growth
School Children
A
Pourmahmoodi
pourmaziz@yahoo.com
1
AUTHOR
S
Ebrahimi
2
AUTHOR
A
Kamkar
3
AUTHOR
Gh
Babazadeh
4
AUTHOR
HR
Ghaffarian Shirazi
5
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
تأثیر کلسیم غذایی بر وزن، درصد چربی لاشه و اندازه آدیپوسیتها در موش صحرایی نر
مقدمه و هدف: کلسیم یکی از ریزمغذیها است که به دلیل اثرات احتمالی بر وزن و چاقی مورد توجه قرار گرفته است و مکانیسمهای متعددی از جمله کاهش لیپوژنز و افزایش لیپولیز در نتیجه کاهش هورمون پاراتیروئید برای این اثر پیشنهاد شده است. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر کلسیم غذایی بدون استفاده از لبنیات بر وزن، درصد چربی لاشه و اندازه آدیپوسیتها در موشهای صحرایی نر طراحی و اجرا شده است.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 1384 انجام شد. 48 سر موش صحرایی اسپراگ ـ دالی، 10 هفتهای به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و پس از یک هفته تطابق به مدت 10 هفته تحت تأثیر رژیمهای غذایی کم کلسیم (2/0 درصد وزنی)، کلسیم معمول(5/0 درصد وزنی) و کلسیم متعادل (2/1 درصد وزنی) قرار گرفتند. به جز کلسیم که از طریق کربنات کلسیم تأمین شده بود، سایر اجزاء غذایی موشهای صحرایی مطابـق رژیم 93M AIN – بود. مـوشها در دوره نوری ـ تاریکی 12 ساعته و دمای 25 ـ 22 درجه سانتیگراد نگهداری و به غذا دستـرسی آزاد داشتند. در انتهــای مطالعــه پس از سر زدن موشهای صحرایی، درصد چربی و خاکستر لاشه بر اساس ماده خشک و نیز اندازه سلولهای چربی ناحیه بیضه، صفاقی و زیرپوستی در سه گروه تعیین و نتایج با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس مقایسه شدند.
یافتهها: بین وزن کسب شده، درصد چربی لاشه و اندازه آدیپوسیتها در سه گروه مورد بررسی اختلاف معنیداری مشاهده نشد. غلظت سرمی هورمون پاراتیروئید در گروه دریافت کننده کلسیم بالا از گروه کلسیم متعادل و کلسیم پایین، کمتر بود (05/0>p ). غلظت 25 هیدروکسی کوله کلسیفرول نیز در گروه دریافت کننده کلسیم بالا پایینتر از دو گروه دیگربود، اما اختلاف معنیدار نبود.
نتیجهگیری: یافتههای این تحقیق نشان میدهد که غلظتهای فیزیولوژیک کلسیم غذایی بر وزن، درصد چربی و اندازه آدیپوسیتها در موشهای صحرایی تأثیری ندارد. تفاوت غلظت سرمی هورمون پاراتیروئید در کنار درصد چربی و اندازه آدیپوسیت یکسان، فرضیه اثر کلسیم بر درصد چربی بدن از راه تغییر هورمون پاراتیروئید را رد میکند.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-732-fa.pdf
2015-06-06
83
93
کلسیم غذایی
چاقی
آدیپوسیت
موش صحرایی نر
Effects of Dietary Calcium on Body Weight, Carcass Fat Content and Adipocyte Size in Male Rats
Introduction & Objective: Calcium is a micronutrient and now receiving much attention for its doubtful effects on weight and body fatness. A few mechanisms has been suggested for calcium effects on body fatness and the most emphasized one is the reducing of lipolysis and increasing lipogenesis via reducing parathyroid hormone levels. The present study is designed to evaluate the effects of nondairy dietary calcium on adipogenesis and adipocyte size in male Sprague dawley rats.
Materials & Methods: This experimental study was done from November to September of 2005 at Tehran school of health, nutrition department. 48 male Spragu-Dawley rats from Damgostar Company were used in three randomly selected groups. The rats were fed low (0.2% W/W), usual (0.5% W/W) and high (1.2% W/W) dietary calcium based on AIN-93M purified diet. Rats were housed in 12 hours light-dark cycle, 22-25°C room temperature with free access to their respective diets. At the end of the experiment, rats were decapitated and carcass fat content, carcass ash content and mean adipocyte size in testis, peritoneal and subcutaneous fat pads were compared in three groups. The SPSS 11.5 was used as statistical software, running analysis of variance for comparing the effects.
Results: weight gain, carcass fat content and adipocyte size, in groups were not significantly different, while serum parathyroid hormone concentrations in high calcium group was significantly lower than low calcium group (p<0.05) and insignificantly lower than usual calcium group [12.36, 23.57 and 42.2 pg/dl respectively]. Serum concentrations of 25-hydroxy cholecalciferol were also insignificantly lower in high calcium group.
Conclusion: Our findings suggested that physiological concentration of dietary calcium is not effective on weight gain, body fatness and adipocyte size. Relatively equal fat content beside significant difference in serum parathyroid hormone levels is against the parathyroid theory of calcium effects on body fatness. Finally we do not suggest any effect for calcium on body fatness and adipocyte size.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-732-en.pdf
2015-06-06
83
93
Dietary Calcium
Obesity
Adipocyte
J
Malekzadeh
1
AUTHOR
SA
Keshavarz
s_akeshavarz@yahoo.com
2
AUTHOR
F
Siassi
3
AUTHOR
M
Kadkhodaei
4
AUTHOR
MR
Eshraghian
5
AUTHOR
AR
Dorosti Motlagh
6
AUTHOR
A
Aliehpoor
7
AUTHOR
M
Chamari
8
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
بررسی تغییرات اشباع اکسیژن شریانی به وسیله دستگاه پالساکسیمتری قبل، حین و بعد از تشنج درمانی الکتریکی
مقدمه و هدف: تشنج درمانی الکتریکی یکی از روشهای رایج در درمان برخی بیماریهای روانی است. هدف از بیهوشی عمومی به هنگام تشنج درمانی الکتریکی جلوگیری از عوارضی مانند؛ احساس ناخوشایند ناشی از شوک الکتریکی، شکستگی استخوان، آسپیراسیون محتویات معده و هیپوکسمی می باشد، در حالی که بیهوشی نیز میتواند منجر به بروز عوارضی مانند هیپوکسمی گردد. با توجه به اهمیت پیشگیری و درمان هیپوکسمی به دلیل تأثیر نامطلوب آن بر طول زمان تشنج و سیستم قلبــی ـ عروقـــی، این مطالعه با هدف تعیین تغییرات اشباع اکسیژن خون شریانی به وسیله دستگاه پالساکسیمتری قبل، حین و بعد از تشنج درمانی الکتریکی انجام گردید .
مواد و روش ها: این پژوهش به صورت توصیفی ـ تحلیلی بوده که بر روی 100 بیمار 18 تا 50 ساله با وضعیت فیزیکی I یا II تقسیمبندی انجام شده به وسیله انجمن متخصصین بیهوشی آمریکا که برای شوک درمانی الکتریکی انتخاب شده بودند انجام گردید. این بیماران برای انجام این روش درمانی به بیمارستان حافظ دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1383 مراجعه کرده بودند. تمامی بیماران پس از پرهاکسیژناسیون با اکسیژن تحت القاء بیهوشی به روش یکسان و سپس شوک الکتریکی قرار می گرفتند. تهویه ریوی بیماران به وسیله اکسیژن و ماسک صورتی از زمان القاء تا بازگشت تنفس خود به خودی بیمار ادامه مییافت. سپس بیماران در وضعیت قرار گرفته به پهلو به اتاق بهبودی منتقل میشدند و در آنجا هیچ گونه اکسیژن کمکی دریافت نمیکردند. درصد اشباع اکسیژن خون شریانی بیماران در 6 مرحله قبل و بعد از القاء بیهوشی، بلافاصله پس از شروع تشنج، بعد از پایان تشنج، 5 دقیقه پس از ورود به اتاق بهبودی و قبل از خروج از اتاق بهبودی به وسیله دستگاه پالس اکسیمتری نلکور ثبت میگردید. دادههای جمعآوری شده با نرمافزار SPSS و آزمون آماری تی زوجی تحلیل گردید .
یافته ها: نتایج نشان داد که در هیچ کدام از مراحل ذکر شده به جز مرحله پنجم یعنی 5 دقیقه پس از ورود به اتاق بهبودی کاهش درصد اشباع اکسیژن خون شریانی مشاهده نگردید، به طوری که در این زمان 13 درصد بیماران درصد اشباع اکسیژن خون شریانی کمتر از 90 درصد داشتند که از این تعداد 9 درصد در محدوده 90-86 درصد و 4 درصد در محدوده 85-81 درصد بودند. همچنین اختلاف آماری معنیداری از نظر درصد اشباع اکسیژن بین مرحله پنجم با سایر زمانها وجود داشت (001/0 p<).
نتیجهگیری: بیشترین احتمال بروز هیپوکسمی در بیماران تحت تشنج درمانی الکتریکی در مراحل ابتدایی ورود به اتاق بهبودی میباشد، بنابراین استفاده از اکسیژن کمکی در اتاق بهبودی علیرغم تنفس خود به خودی بیماران با حجم جاری قابل قبول، لازم به نظر رسیده و توصیه میشود.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-733-fa.pdf
2015-06-06
93
101
درصد اشباع اکسیژن خون شریانی
تشنج درمانی الکتریکی
پالساکسیمتری
Assessment of Arterial Oxygen Saturation by Pulse Oximetry Before, During and After Electroconvulsive Therapy
Introduction & Objective: Electroconvulsive therapy (ECT) is used widely in psychiatric practice. The goal of anesthesia for ECT is the prevention of complications such as discomfort, fractures, aspiration of gastric contents and hypoxia. However, general anesthesia can cause some adverse effects as hypoxia. Prevention and treatment of hypoxia is important due to its undesirable effects on seizure duration and cardiovascular system. This study was designed to detect the incidence and probable times of desaturation in patients receiving ECT.
Materials & Methods: This prospective randomized clinical trial was carried out on 100 patients (18-50 y/o) with ASA I or II who were scheduled for ECT. After pre-oxygenation and similar anesthesia induction the patients received ECT. The patients were ventilated by oxygen and face masked until the return of their spontaneous respiration with adequate tidal volume and respiratory rate. Then they were transferred to recovery room where there was no oxygen supplementation. Oxygen saturation was measured by a Nell core pulse oximeter and was recorded at six stages: before and after anesthesia induction, during ECT, after ECT, 5 minutes after entering recovery room and before leaving there. The data were analyzed by standard statistical tests using SPSS software
Results: Data analysis revealed that desaturation was not noticed at any stage except for the 5th stage (5 minutes after entering recovery room), when 13% of patients developed Sao2% less than 90%. Also there was a significant difference between Sao2% of patients between this stage (5th) and other stages (p<0.001).
Conclusion: According to our findings, appropriate oxygen supplementation and pulse oximetry monitoring during recovery period after ECT can be recommend
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-733-en.pdf
2015-06-06
93
101
Arterial oxygen saturation (Sao2%)
Electroconvulsive therapy (ECT)
Pulse Oximetry
SH
Tarig
drtarigsuh@yahoo.com
1
AUTHOR
E
Allahyary
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
معرفی یک کانون آندمیک جدید لیشمانیوز احشایی (کالاآزار) در جنوب ایران
مقدمه و هدف: لیشمانیوز احشایی ( کالاآزار) در بعضی از مناطق ایران به صورت آندمیک مشاهده میشود. در ایران تیپ مدیترانهای بیماری وجود دارد که عامل آن لیشمانیا اینفانتوم بوده و مخازن اصلی آن را سگ و سگسانان تشکیل میدهند. اخیراً مواردی از بیماری در منطقه نور آباد ممسنی ـ واقع در شمال غربی استان فارس ـ گزارش شده که جهت بررسی بیشتر، این مطالعه بر روی انسان و مخازن حیوانی بیماری صورت گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه که به روش توصیفی ـ مقطعــی در سال 1384 انجام شده است، تمامی کودکان کمتر از ده سال و10 درصد از بالغین به روش نمونهگیری سیستماتیک و 20 درصد سگهای صاحبدار منطقه به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این بررسی 321 نمونه پلاسمای انسانی و 19 نمونه پلاسمای سگ مورد بررسی قرار گرفتند. نمونههای سرم انسان با روش سرولوژی آگلوتیناسیون مستقیم و نمونههای خون و سرم سگ به ترتیب با روشهای واکنش زنجیرهای پلیمراز و آگلوتیناسیون مستقیم مورد آزمایش قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده در فرم اطلاعات ثبت گردید و سپس با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمون مجذور کای بررسی گردید.
یافته ها: 234 نفر (9/72 درصد) از نمونهها، کودکان ده سال و پایینتر و 87 نفر (1/27 درصد) افراد ده سال به بالا بودند. 139 نفر (3/43 درصد) مؤنث و 182 نفر (7/56 درصد) مذکر بودند. از مجموع نمونههای انسانی 86/1 درصد دارای آنتیبادی اختصاصی ضدلیشمانیا با عیار برابر 1:3200 با روش آگلوتیناسیون مستقیم بودند. 6/66 درصد موارد مثبت سرمی در گروه سنی 10-5 سال قرار داشتند و شیوع سرمی مثبت در جنس مذکر بیشتر از جنس مؤنث بود که این اختلاف معنیدار بود (01/0 p< ). از مجموع نمونههای سگ، 5 مورد (3/ 26 درصد ) دارای عیار برابر و یا بالاتر از 1:160 با روش آگلوتیناسیون مستقیم بودند. همچنین در خون 6 قلاده سگ (5/31 درصد) با روش واکنش زنجیرهای پلیمراز دی ان آ کینتوپلاست لیشمانیا اینفانتوم شناسایی شد که هیچ یک از آنها دارای تیتر سرمی مثبت نبودند که نشان دهنده ابتلا به فرم بدون علامت بیماری میباشد.
نتیجهگیری: با توجه به آلودگی بسیار بالای سگهای منطقه از نظر سرولوژی، میتوان گفت که سگ به عنوان یکی از مخازن آلودگی برای انسان در منطقه به شمار میرود و از طرفی با توجه به وقوع پی در پی موارد انسانی بیماری، می توان چنین نتیجهگیری کرد که این بیماری در روستاهای بخش ماهور میلاتی نورآباد که غالباً از عشایر هستند به صورت آندمیک وجود دارد. به نظر میرسد که روش واکنش زنجیرهای پلیمراز روش مطلوبـی برای غربالگری اولیه نمونههای خون سگ و یافتن موارد بدون علایم بیماری بهخصوص در مناطق آندمیک میباشد.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-734-fa.pdf
2015-06-06
103
113
لیشمانیوز احشایی
آندمیک
واکنش زنجیرهای پلیمراز
روش آگلوتیناسیون مستقیم
A New Endemic Focus of Visceral Leishmaniosis in Southeren IRAN
Introduction & Objective: Visceral leishmaniosis (VL) is endemic in some parts of Iran. Mediterranean type of disease is present in Iran where its causative agent is Leishmania infantum and dogs are the main reservoirs. Since many cases of the disease were reported from Noor-abad, in Fars provine, we aimed to carry out an epidemiological survey on VL in human and animal reservoirs (dogs) in Mahoor-Milaty district of Noor-Abad city at WestNorth of Fars province.
Materials & Methods: In this cross-sectional descriptive survey, blood samples were randomly collected from all children 10 years old, 10% of the adult population and 20% of the dogs kept by owners in Mahoor-Milaty villages drawn by systematic sampling. The specimens were subjected to direct agglutination test (DAT) on serum and PCR on whole blood. The data were analyzed by standard statistical tests using SPSS software.
Results: Of the 321 human samples, 234 samples belonged to children 10 years old and 87 samples were from adults. 182 (56.7%) out of 321 samples were prepared from males and 139 (43.3%) from females. Totally, 6 cases (1.86%) of human samples showed specific Leishmania antibodies with titers 1:3200 or higher by DAT. Of the 19 dog samples, 5 cases (26.3%) showed specific Leishmania antibodies with titers 1:160 or higher. Likewise, kinetoplast DNA (kDNA) of Leishmania infantum was identified in 6 cases (31.5%) of all dogs by PCR with specific primers on whole blood. None of these cases had seropositive titer.
Conclusion: Results of this study show that dogs are the main sources of infection for human visceral leishmaniasis in this region and VL is endemic in Mahoor-Milaty district where the incidence rate of human VL cases has recently been increased. Besides it seems that PCR method is a good tool for primary screening of dogs' blood samples with overt or cryptic VL infection
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-734-en.pdf
2015-06-06
103
113
Visceral leishmaniasis
Endemic
Polymerase Chain Reaction (PCR)
Direct Agglutination Test(DAT)
M
Fakhar
1
AUTHOR
MH
Motazedian
motazedm@sums.ac.ir
2
AUTHOR
Q
Asgari
3
AUTHOR
M
Mohebali
4
AUTHOR
D
Mehrabani
5
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
گزارش یک مورد نادر هیپومانیای ناشی از ریسپریدون و اولانزاپین
مقدمه و هدف: هیپومانیا یک اختلال خلقی است با علایم خلق به طور مداوم بالا یا تحریکپذیر که طی دوره حداقل 4 روزه بیمار دچار کاهش نیاز به خواب، صحبت بیش از معمول یا احســـــاس فشار در صورت صحبت نکردن، پرش افکار، حواسپرتی، افزایش فعالیتهــــای معطوف به هدف اعـــم از اجتماعی، شغلی، تحصیلی، جنسی و ولخرجی زیاد میشود. هیپومانیا میتواند یک اپیــــزود خلقی اختلال دوقطبی نوع اول یا نوع دوم یا سیکلوتایمی باشد، همچنین میتواند به دنبال مصرف داروها و مواد یا درمان با شوکالکتریکی و یا نوردرمانی ایجاد شود. در این گزارش به بررسی یک مورد هیپومانیای ناشی از ریسپریدون و اولانزاپین پرداخته شده است.
معرفی بیمار: بیمار زن 57 ساله متأهل، خانهدار، با سابقه اختلال دوقطبی نوع اول از30 سال قبل و با سابقه یک بار بستری در بیمارستان روانپزشکی که تحت درمان با600 میلیگـــــرم لیتیــــــوم، 75 میلیگرم نورتریپتیلین و 1 میلیگرم کلونازپام قرار داشت، در فروردین1382 به مطب روانپزشکی در شهر تهران مراجعه نمود و با مصرف 1 میلــــیگرم ریسپریدون دو بار در روز دچار علایــــم هیپومانیا به صورت کمخوابی، کاهش اشتها، افزایش فعالیت، بیقراری، شادی و تمایل به خروج از منزل شد که با قطع ریسپریدون و ادامه درمان با900 میلیگرم لیتیم، 4 میلـــیگــرم اسکازینا و 75 میلیگرم نورتریپتیلین در روز به مدت 15 ماه تحت کنترل قرار گرفت، ولی به علت عوارض جانبی لیتیم، افکار بدبینی، توهمات شنوایی و بینایی، اولانزاپین به میزان 5 میلیگرم در شب شروع گردید که دو روز پس از مصرف اولانزاپین دچار علایم هیپومانیا شدند و با قطع اولانزاپین علایم کاهش یافت و با شروع والپرات سدیم تحت کنترل قرار گرفت.
نتیجهگیری: هیپومـانیا به عنـــوان یک اپیزود خلقی میتواند به طور نادر به دنبال مصرف داروهای آنتیسایکوتیک آتیپیک نظیر ریسپریدون و اولانزاپین ایجاد شود.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-735-fa.pdf
2015-06-06
115
122
هیپومانیا
ریسپریدون
اولانزاپین
Report of a Rare Case of Olanzapine and Risperidone Induced Hypomania
Introduction & Objective: Hypomania is a mood disorder with symptoms of constantly high expansive or irritable mood. After a 4-day period, the patient feels to be in need of less sleep, being talkative, or feeling pressure if not treated kindly, having flight of ideas, distractibility, and increase in goal oriented activities (including social, occupational, educational or sexual activities) and being extravagant. Hypomania could be a mood episode of bipolar I and II mood disorder or cyclothymia and could be resulted from consumption of drugs, materials, Electro Convulsive Therapy (ECT) or photo therapy.
Case: The present report is the case of a 57-year old married woman, who has had a record of bipolar I mood disorder since 30 years ago. The patient was hospitalized once in psychiatry hospital and referred to psychiatry office 2 years ago. She has been under medication therapy by lithium 600 mg, nortriptyline 75 mg, and colonazpam 1 mg. She has taken risperidone 2 mg, the symptoms of hypomania have revealed. After stopping the consumption of risperidone, the treatment continued by lithium tablet 900 mg, eskazina tablet 4 mg, nortriptyline 75 mg for one day. She was under care for 15 months and then due to muscle complications of lithium, pessimism, auditory and visual hallucination, she was recommended to take olanzapine tablet 5 mg once every night. Two days after taking olanzapine the symptoms of hypomania revealed. Consumption of olanzapine was then stopped and the symptoms disappeared and she was brought under control after taking sodiumvalproate tablet.
Conclusion: Rarely could Hypomania be a mood episode induced by consuming atypical antipsychotics such as risperidone and olanzapine.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-735-en.pdf
2015-06-06
115
122
Hypomania
Risperidone
Olanzapine
AR
Zahiroddin
1
AUTHOR
A
Karamad
Azahiroddin@yahoo.com
2
AUTHOR
OTHERS_CITABLE
گزارش یک مورد جا ماندن گاز کامل در مثانه به مدت طولانی
مقدمه و هدف: تخمین میزنند در هر 1500 مورد عمل جراحی روی شکم و لگن، در یک مورد جسم خارجی باقی میماند، ولی به طور کلی این مسئله نادر است. در این مقاله یک مورد نادر به جا ماندن گاز جراحی در مثانه بیماری که تحت عمل پروستاتکتومی باز قرار گرفته بود، گزارش می شود.
معرفی بیمار: بیمار مرد 60 ساله روستایی است که به علت ادرار بدبو و علایم تحریکی و انسدادی مثانه، به کلینیک شهید مفتح دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال 1384 مراجعه کرد. وی 19 ماه قبل از مراجعه تحت عمل پروستاتکتومی باز قرار گرفته بود. در بررسیهای آزمایشگاهی، ادرار کدر با کشت منفی، آنتیژن اختصاصی پروستات در حـــد طبیعی و آزمایشهای عملکرد کلیه، طبیعی گزارش گردید و در سونوگرافی دستگاه ادراری یافته غیرطبیعی مشاهده نگردید. بیمار تحت عمل جراحی از روی برش قبلی قرار گرفت، گاز خارج گردید و پس از عمل علایم بیمار برطرف گردید.
نتیجهگیری: جای ماندن گاز در مثانه ممکن است تا مدتهای طولانی برای بیمار قابل تحمل باشد و وی ممکن است علیرغم وجود جسم خارجی در مثانه، فقط با علایم تحریکی و انسدادی که در بیماران مبتلا به هیپرتروفی پروستات بعد از عمل هم ممکن است دیده شود مراجعه نماید. تیم جراحی نباید فقط به شمارش گازها بعد از عمل اکتفا بکنند، بلکه در موارد مشکوک باید اقدام به عکس برداری نمایند.
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-736-fa.pdf
2015-06-06
123
128
گاز جراحی
جسم خارجی در مثانه
پروستاتکتومی
Gossypiboma (Retained Bladder Surgical Sponge ): A Case Report
Introduction & Objective: It is estimated that in abdominal and pelvic surgery, foreign bodies remain in one in 1500 operations. Here we report a rare kind of retained surgical sponge in the bladder of a patient that underwent open prostatectomy.
Case: The patient is a 60 years old rural man from Yasuj, which came with malodor urine with obstructive and irritative urinary symptoms. He had a history of open prostatectomy 19 months ago. Evaluation revealed, cloudy urine, negative urine culture, normal PSA and normal findings in genitourinary tract sonography. The patient underwent surgery and the bladder was opened through the previous incision. The retained sponge was removed and the patient became symptom free in post operation period.
Conclusion: Retained bladder sponge may be tolerated by the patient even for a long period of time. In spite of being a foreign body the patient may only complaint for obstructive and irritative voiding symptoms, which may be common in postprostatectomic patients (bladder instability).
http://armaghanj.yums.ac.ir/article-1-736-en.pdf
2015-06-06
123
128
Surgical Sponge
Foreign body of bladder
Prostatectomy
SMR
Rabani
SMR.Rab@gmail.com
1
AUTHOR