[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۲ نتیجه برای دریا

دکتر رحیمه اسکندریان، دکتر شاهرخ موسوی، دکتر محسن شیاسی ، دکتر بهروز مؤمنی، مهرداد زحمتکش ،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: بیماری عروق کـــــرونر علت اصلی مرگ و میر در اکثر کشورهای دنیا از جمله ایران می‌باشد. با توجه به این که عوامل خطرزای کلاسیک نتوانسته اند تنوع اپیدمیولوژیـک این بیماری را به صورت کامل توضیح دهند، عوامل خطرزای جدیدی از جمله عفونتهـــــا بـه عنوان عامل خطر احتمالی در دست بررسی می‌باشد. یکـــــی از این عوامل عفونی کــــه بررسی‌های متعددی در مورد آن انجام گردیده هلیکوباکترپیلوری می‌باشد. با توجه به تناقض‌هــــای متعدد در مورد شیوع عفونت با هلیکوباکترپیلوری در سندرم حاد کرونری و ارتباط آن دو بــا یکدیگر، این مطالعه با هدف تعیین شیوع هلیکوباکترپیلوری در بیماران با سندرم حاد کرونری طراحی گردید. مواد و روش ها: این مطالعـه توصیفی ـ مقطعی بر روی کلیه بیمـاران با سندرم حاد کرونری شامل؛ آنژین ناپایدار و انفارکتـــوس میوکــارد که از ابتدای اسفند۱۳۸۱ لغایت تیرماه ۱۳۸۳ در بخش سی‌سی‌یو بیمــارستان فاطمیه دانشگاه علوم پزشکـی سمنـــان بستری شده بودند انجام شد. در مجموع ۴۱۱ بیمار با سندرم حــــاد کرونــــری از نظر عفونت بـــا هلیکوباکترپیلوری با روش سرولوژی ارزیابی شدند. ابزار گـــــردآوری داده‌هـا پرسشنامه‌ای شـــامل اطلاعات دموگرافیک، نــــوع سندرم حاد کرونری و عوامل خطرزای اصلی بیماری‌های قلبی ـ عروقـــی بود. داده‌های جمع‌آوری شده بـــــا استفاده از نــرم‌افزار‌ SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمون آماری مجذور کای تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: میانگین و انحراف معیار سن بیماران ۱۲/۳۸±۹۷/۵۹ سال و ۵۶ درصد افــــــراد مرد بودند. شیــوع آلودگـــی بـــــا هلیکوباکترپیلوری ۶/۴۵ درصد بـود که در ۸/۴۳ درصد منفی و ۶/۱۰ درصد بینابینی بود. از این بیماران ۱۹۱ نفر مبتلا به آنژین صدری ناپایدار و ۲۲۰ نفـــــر انفارکتوس میوکارد داشتند. همچنین بین دو گروه از نظر سرولوژی مثبت هلیکـوباکترپیلـــوری اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. نتیجه گیری: این بررسی نشان داد شیوع عفونت حـــاد یا مزمن بـــا هلیکوباکترپیلوری یک عـــــامل خطرزای عمده برای بیماری‌های قلبی مطرح نیست. واژه های کلیدی: هلیکوباکترپیلوری، سندرم حاد کرونری، شیوع
غلامرضا شریفی ، فرهاد دریانوش، محمد جعفری ، نادر تنیده، محمد رفعتی‌فرد،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه و هدف: شکستگی‌های ناشی از پوکی استخوان دوران یائسگی در زنان شایع است. پوکی استخوان ممکن است در صورت عدم فعالیت بدنی اتفاق بیفتد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر تمرین‌های تحمل وزن بر استحکام استخوان ران در موش‌های صحرایی تخمدان‌برداری شده بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی تعداد ۴۰ سر موش صحرایی ماده بالغ نژاد اسپراگ داولی شرکت داشتند. تعداد ۱۰ سر از آنها برای تعیین مقادیر اولیه استحکام استخوان ران کشته شدند و بقیه تحت عمل جراحی تخمدان برداری قرار گرفتند. پس از ۳ ماه (برای رسیدن به دوره یائسگی) به صورت تصادفی به سه گروه شامل؛ پیش‌آزمون، دویدن روی نوارگردان و کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرین با سرعت و مدت تعیین شده به مدت ۸ هفته، ۵ روز در هفته و یک ساعت در روز روی نوارگردان بدون شیب اجرا شد. برای اندازه‌گیری استحکام استخوان تمامی‌ موش‌ها از دستگاه هانسفیلد استفاده شد. داده‌های آماری با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری تی وابسته، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد، تخمدان برداری منجر به کاهش معنی‌دار و ۸ هفته دویدن روی نوارگردان باعث افزایش معنی‌دار استحکام استخوان ران می‌شود(۰۵/۰p<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد، انجام تمرین‌های دویدن می‌تواند اثر مهاری در فرآیند کاهش میزان استحکام استخوان ران ناشی از یائسگی داشته باشد.
امرالله روزبهی، طهمورث شهریور، اصغر حیدریان، سحر الماسی ترک،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف : از موارد نیاز به ذخیره سازی انجمادی می‌توان به نگهداری جنین‌ها، جلوگیری از چند قلوزایی و کسب نتایج موفق‌تر بعد از برگشت فیزیولوژی رحم به سیکل طبیعی اشاره کرد. هدف این مطالعه ارزیابی میزان بقاء، باروری و تکامل تخمک و جنین پس از انجماد شیشه‌ای با استفاده از کرایوتاپ و غلظت‌های اندک ضدیخ درمحلول انجمادی بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی تخمک‌های منجمد شده موش‌های نژاد C۵۷Bl/۶ با محلول‌های۵/۷، ۱۰ و۱۲ درصد محلول انجماد شیشه ای بارور شده و میزان تکامل آنها تا جنین دو سلولی ثبت شد. پس از انجماد شیشه‌ای جنین‌ها، آنها را تا بلاستوسیست کشت داده و میزان تکامل در هر مرحله ثبت شد. داده‌ها با آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و ال‌اس‌دی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در گروه‌های تخمک‌های منجمد شده با محلول ۵/۱۲ و ۱۵ درصد نتایج با یکدیگر و با گروه کنترل مشابه بود. در جنین‌های منجمد شده با محلول۱۰، ۵/۱۲ و ۱۵ درصد نتایج با هم و با گروه کنترل مشابه بود. نتایج حاصل از انجماد با محلول ۵/۷ درصد در همه گروه‌ها، نتایج ضعیفی بود. نتیجه‌گیری: انجماد شیشه‌ای تخمک و جنین با استفاده ازکرایوتاپ، کاهش غلظت ضدیخ را تا محلول‌های۱۰ و ۵/۱۲ درصد به جای محلول ۱۵، امکان‌پذیر می‌کند و می‌تواند گامی‌ در جهت بهینه کردن پروتکل متداول به شمار آید.
فرهاد دریانوش، محمد شرافتی مقدم، راحله بناکار، حامد علی زاده پهلوانی،
دوره ۱۹، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: هورمون واسپین، آدیپوکین‌ جدیدی از ‌بافت چربی می‌باشد که تغییرات متابولیکی ناشی از آن‌ تأثیر مهمی بر بافت چربی، عضله، کبد و التهاب دارد. هدف از این پژوهش تأثیر دو نوع برنامه هوازی و بی‌هوازی بر تغییرات سطوح پلاسمایی هورمون واسپین در موش‌های ماده نژاد اسپراگوداولی بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۵۵ سر موش انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه تجربی (هوازی و بی‌هوازی) و گروه پیش‌آزمون تقسیم شدند. آزمودنی‌های گروه آزمایش به مدت هشت هفته به فعالیت هوازی و بی‌هوازی پرداختند. از ۱۵ سر موش برای اندازه‌گیری پیش آزمون در ابتدای پژوهش و از ۴۰ سر برای اندازه‌گیری پس آزمون در انتهای پژوهش نمونه‌خونی گرفته شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی همبسته و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد به دنبال هشت هفته تمرین‌های هوازی و بی‌هوازی، تفاوت معنی‌داری در سطوح واسپین رخ داد (۰۰۰۱/۰p=). از طرف دیگر، تفاوت معنی‌داری بین میزان سطوح پلاسمایی واسپین در گروه‌های تمرین هوازی و بی‌هوازی مشاهده نشد(۴۷/۰p=). نتیجه‌گیری: با توجه به کاهش هورمون واسپین به نظر می‌رسد تغییرات سطوح واسپین تحت تأثیر نوع فعالیت ورزشی قرار ندارد و با توجه به اهمیت کاهش واسپین در پیشگیری از بیماری‌های مرتبط با اختلالات متابولیکی، هر دو نوع برنامه‌های ورزشی (هوازی و بی‌هوازی) را می‌توان به عنوان یک عامل پیشگیری مهم برای بیماری‌های مختلف توصیه کرد.
امرالله روزبهی، حمداله دلاویز، اصغر حیدریان، جمشید محمدی،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

مقدمه: گیاه سنبل الطیب در بهبود برخی ناراحتی های عصبی، بی خوابی و هیستری دارای خواص درمانی است. در این بررسی اثر عصاره این گیاه بر ساختار بافتی تشکیلات هیپوکامپ مغز موش های صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی تعداد ۴۰ سر موش صحرایی از نژاد اسپراگ داولی بطور تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. گروه کنترل، آب مقطر و گروه های آزمایشی یک، دو و سه به ترتیب ۳۰۰، ۴۰۰ و ۶۰۰ میلی گرم برکیلوگرم وزن بدن عصاره هیدروالکلی گیاه سنبل الطیب را روزانه و به مدت سه هفته دریافت کردند. پس از ۲۱ روز درمان، موش ها کشته شدند و نمونه های مغزی برای انجام کارهای بافتی آماده گردید اندازه و تعداد استروسیت های تشکیلات هیپوکامپ بررسی و ثبت گردید . یافته ها: تعداد استروسیت ها در ناحیه CA۱ و CA۲ در موش های که عصاره ۶۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن را دریافت کرده بودند به ترتیب ۴۸/۶±۷۹/۱۶ و ۹۱/۳±۱۱/۹ بوده است که در قیاس با گروه کنترل ۶۱/۴±۵۴/۱۱ و ۵/۲±۶۱/۴ افزایش پیدا کرده بود که معنی دار بوده است. میانگین قطر بزرگ استروسیت ها در ناحیه CA۱ از تشکیلات هیپوکامپ در موش های که عصاره۳۰۰، ۴۰۰ و۶۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن را دریافت کرده بودند به ترتیب ۸۷/۲±۴۱/۱۰، ۳۶/۲±۸۵/۷ و ۰۶/۲±۵/۵ بوده است که در قیاس با گروه کنترل ۰۱/۴±۱/۱۳ کاهش معنی داری پیدا کرده بود. بحث و نتیجه گیری: عصاره گیاه سنبل الطیب با دارا بودن خاصیت انتی اکسیدانی در تکثیر سلول های آستروسیت موثر هستند.
سعید مرادی، فرهاد دریانوش، مریم کوشکی جهرمی، فرزاد کریمی، مهدی محمدی، وحید حدیدی، حمزه یوسفی،
دوره ۲۰، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: آدیپوکین­ها، سایتوکین­هایی هستند که عمدتاً از بافت چربی ترشح می­شوند، از جمله آن­ها می­توان به امنتین و کمرین اشاره کرد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین‌های هوازی فزاینده بر سطوح پلاسمایی امنتین و کمرین در موش‌های ماده نژاده اسپراگوداولی بود.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی۳۵ سر موش دو ماهه، نژاد اسپرگوداولی با میانگین وزنی ۲۰±۲۲۰ به صورت تصادفی به دو گروه کنترل(۱۵ سر) و تمرینی(۱۵ سر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل تمرین‌های هوازی فزاینده بود که ۵ جلسه در هفته و به مدت ۸ هفته اجرا گردید. نمونه­های خونی ۲۴ ساعت پس از انجام آخرین جلسه تمرینی جمع­آوری شد. بعد از هفته هشتم، برای تجزیه‏ و تحلیل داده‌ها از آزمون تی ـ مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده ‏شد.

یافته­ها: تفاوت معنی­دار میان میزان سطح سرمی امنتین(افزایشی، ۰۱۲/۰=p) و سطوح سرمی کمرین(افزایشی، ۰۰۳/۰=p) در موش‌هایی که برنامه تمرینی هوازی فزاینده انجام‏ داده ‏بودند، نسبت‏به گروه کنترل دیده شد، از طرفی ‏دیگر، هیچ‏گونه رابطه­‏ای معنی‌دار، میان سطوح امنتین و کمرین(۰۸/۰=p) مشاهده‏ نشد.

نتیجه­گیری: با توجه تغییرها در سطوح امنتین و کمرین به ‏نظر‏ می‌رسد باید مدت زمان تمرینی بیشتر از هشت هفته باشد و شدت فعالیت ورزشی باید متناسب با سطح آمادگی افراد باشد، چرا که اگر این هماهنگی وجود نداشته ‏باشد، آزمودنی­ها قادر نخواهند بود برنامه­های تمرینی را به ‏طور صحیح انجام ‏دهند.

واژه­های کلیدی:


سارا حجتی، فرزاد ناظم، فرهاد دریانوش ،
دوره ۲۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: تمرین‌های ورزشی قادر هستند تا چگالی استخوان را افزایش دهند، اما اثر ترک ورزش و بی‌تمرینی بر پوکی استخوان در افراد فعالی که به صورت منظم به ورزش می‌پرداختند، هنوز به درستی شناخته نشده است. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرین دویدن روی نوارگردان به همراه یک دوره بی‌تمرینی بر پوکی استخوان در موش‌های اووفورکتومی ‌شده بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۵۰ سر موش ماده به طور تصادفی در گروه‌های کنترل؛ تجربی ۱(موش‌های اووفورکتومی‌ شده به مدت ۱۲ هفته)؛ تجربی ۲(موش‌های اووفورکتومی‌شده به مدت ۲۲هفته)؛ تجربی ۳(موش‌های اووفورکتومی ‌شده تحت تمرین دویدن روی نوارگردان) و تجربی۴ (موش‌های اووفورکتومی‌ شده تحت تمرین دویدن روی نوار گردان به همراه یک دوره بی‌تمرینی) تقسیم شدند. موش‌های گروه کنترل در ابتدا قربانی شدند. گروه تجربی ۳ و ۴ به مدت ۱۰ هفته به تمرین پرداختند. بعد از دوره تمرین، موش‌های گروه تجربی ۱ و۳ قربانی شدند در حالی که موش‌های گروه تجربی ۲ و۴ به مدت ۱۰ هفته تحت شرایط بی‌تمرینی قرار گرفتند. برنامه ی تمرینی شامل دویدن بر نوارگردان (۳ بار در هفته به مدت ۱۰ هفته)بود. مدت تمرین از ۱۰ دقیقه در هفته اول آغاز و به ۶۴ دقیقه در هفته دهم رسید. در پایان تمامی ‌موش‌ها قربانی شدند و استخوان های فمور برای بررسی ریز ساختارهای بافت استخوان (ضخامت استخوان های کورتیکال، ترابکولار وفواصل بین ترابکولاها) و استحکام استخوان فمور برداشته شد. پس از بررسی همسانی واریانس ها با استفاده از آزمون شاپیروویلک، از آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه برای مقایسه گروه‌ها استفاده گردید. سطح ۰۵/۰&ge pبه لحاظ آماری معنی‌دار در نظر گرفته شد. یافته‌ها: ضخامت استخوان ترابکولار در گروه تجربی ۱ و ۲ نسبت به گروه کنترل کاهش یافت(۰۵/۰p<). کاهش معنی‌داری در استحکام استخوان فمور و ضخامت استخوان کورتیکال در گروه تجربی ۲ در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد(۰۱/۰>p). استحکام و ریزساختارهای بافت استخوان در گروه تجربی ۳ نسبت به گروه تجربی۱ و در گروه تجربی۴ نسبت به گروه تجربی۲ بهبود یافت(۰۰۱/۰ p<). ضخامت کورتیکال در گروه تجربی۴ به صورت قابل توجهی نسبت به گروه تجربی ۳ پایین‌تر بود(۰۲۵/۰p<). نتیجه‌گیری: تمرین دویدن با شدت متوسط می‌توانداثر پروفیلاکسی بر پوکی استخوان داشته باشد که حتی بعد از دوره بی تمرینی نیز این اثر پایدار می‌باشد. جلوگیری از استئوپروز منجر به کاهش شکستگی های پاتولوژیک می‌گردد.


مریم آگاه، فرهاد دریانوش، مریم معینی، مهدی محمدی، محمدرضا فتاحی،
دوره ۲۱، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی قسمتی از طیف وسیع بیماری کبد چرب غیرالکلی است. هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر ۱۲ هفته مصرف مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی بر میزان آنزیم­های کبدی بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی بود.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، ۳۰ بیمار استئاتوهپاتیت غیرالکلی با دامنه سنی ۵۷ـ۲۵ سال، به سه گروه مکمل ویتامینE (۱۰ نفر)، فعالیت هوازی (۱۰ نفر) و ترکیبی (مکمل ویتامین E با فعالیت هوازی، ۱۰ نفر) تقسیم شدند. گروه­های مکمل ویتامین E و ترکیبی، به مدت ۱۲ هفته مکمل ویتامین E، به میزان IU ۴۰۰ در روز، مصرف کردند. هم‌چنین در گروه­های فعالیت هوازی و ترکیبی، برنامه تمرینی که شامل فعالیت هوازی از نوع فزاینده (دویدن روی تردمیل با افزایش شدت هر دو هفته ۵ درصد) بود، سه جلسه در هفته و به مدت ۱۲ هفته اجرا گردید. ارزیابی داده­ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی تست، تحلیل واریانس یک طرفه  و تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شدند.

یافته­ها: تفاوت معنی‌داری بین میزان ALT(درون گروهی) در گروه مکمل ویتامین E(۰۰۰۱/۰=p) گروه فعالیت هوازی (۰۰۰۱/۰=p) و گروه ترکیبی (۰۰۱/۰=p) مشاهده شد. هم‌چنین بین میزان آسپارتات ترانس‌آمینار(AST) پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون در گروه مکمل ویتامین E(۰۱/۰=p) گروه فعالیت هوازی (۰۰۰۱/۰=p) و گروه ترکیبی (۰۰۲/۰=p) تفاوت معنی‌داری مشاهده گردید ، اما در سطوح ALP کاهش معنی‌داری مشاهده نشد. در مقایسه بین­گروهی، تفاوت معنی‌داری در سطح ALP بین گروه­های مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی و هم‌چنین بین گروه­های ترکیبی با مکمل ویتامین E مشاهده شد(۰۰۱/۰=p)، اما تفاوت معنی‌داری در سطوح ALT و AST بین گروه­ها مشاهده نشد.

نتیجه­گیری: با توجه به نتایج این مطالعه می­توان عنوان کرد احتمالا مصرف مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی می­تواند باعث بهبود بیماری استئاتوهپاتیت غیر­الکلی (NASH) در بیماران مبتلا به این بیماری شود.


غلام حسین دریا، اردوان نوروزی اصل، سیده مریم موسوی، فرید هاشمی، آمنه خوشوقتی،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: گیاه شقایق کوهی در طب سنتی مناطق جنوبی ایران به عنوان یک گیاه ضد دیابت به مصرف می­رسد. باتوجه به عوارض ثانویه گسترده دیابت از جمله نفروپاتی­ و هپاتوپاتی؛ این مطالعه با هدف مقایسه اثر گیاه شقایق کوهی و داروی گلیبن‌کلامید بر تغییر سطوح سرمی نیتروژن ‌اوره خون، کراتینین و بیلی‌روبین‌های تام و مستقیم در موش­های صحرایی دیابتی القاء شده با آلوکسان صورت پذیرفت.
 
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، ۴۰ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار به طور تصادفی به پنج گروه مساوی تقسیم شدند؛ کنترل، شاهد دیابتی، دیابتی تیمار با عصاره شقایق کوهی با دوز روزانه ۲۵۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم، دیابتی تیمار با عصاره با دوز روزانه ۵۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم و دیابتی تیمار با گلیبن‌کلامید با دوز روزانه ۵ میکروگرم بر کیلوگرم. گروه‌های دو تا پنج با تزریق تک دوز آلوکسان به میزان ۱۲۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم دیابتی شدند. پس از گذشت سی روز، حیوانات بی‌هوش شده و خون ‌گیری از قلب انجام شد. فاکتورهای کراتینین، نیتروژن‌ اوره، بیلی‌روبین تام و مستقیم به روش آنزیماتیک اندازه‌گیری شده و ارقام حاصله با کمک آزمون­های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
 
یافته‌ ها: میانگین‌های به دست آمده از غلظت تمام فاکتورها در گروه دیابتی تیمار با عصاره ۲۵۰ نسبت به گروه شاهد دیابتی تفاوت معنی‌دار نشان داد(۰۰۱/۰>p). هم‌چنین، تفاوت میانگین‌ها میان دو گروه دیابتی تیمار با عصاره ۵۰۰ و گروه کنترل در فاکتورهای نیتروژن‌اوره، کراتینین و بیلی‌روبین تام و مستقیم معنی‌دار نبود(۰۵/۰<p) و این کاهش برای گروه تیمار با دارو محدود به  فاکتورهای کراتینین و بیلی‌روبین تام بود.
 
نتیجه‌گیری: می­توان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً مصرف خوراکی عصاره شقایق کوهی می­تواند با بهره­‌گیری از خواص ضدالتهابی ترکیبات خود از جمله گلوسین و نیز  تأثیرات آنتی­اکسیدانی بربرین به بهبود فعالیت پاکسازی کلیوی و کبدی موش­های دیابتی کمک نماید.
 
 
مسعود حقانی، عبدالکریم قدیمی مقدم، محمد قادریان، محبوبه کیانی،
دوره ۲۵، شماره ۰ - ( شماره ۱ ، ویژه نامه کرونا ۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: کروناویروس سندروم حاد تنفسی یک بتاکروناویروس با یک رشته RNA است که باعث بروز بیماری کروناویروس ۲۰۱۹  می‌شود. این ویروس باعث پدید آمدن یک همه‌گیری در سطح جهان شده است. این ویروس تازه پدید آمده مسئول بروز پنومونیای حاد و سندروم اختلال حاد تنفسی است. سندروم تنفسی خاورمیانه یک گونه دیگری از کروناویروس است که منشأ آن از عربستان است و باعث یک اپیدمی منطقه‌ای شده است. با وجود برخی شباهت‌های موجود بین کووید۱۹ و سایر بیماری‌های ناشی از کروناویروس، هم‌چنان بعضی از یافته‌های سی‌تی اسکن و بالینی آن ناشناخته باقی مانده است. هدف این مطالعه بررسی تفاوت‌های بیماری کووید۱۹ و مرس در مراحل مختلف بیماری از نظر جنبه‌های بالینی و سی‌تی اسکن است.
 
روش بررسی: برای انجام این مطالعه مروری و به‌منظور شناسایی مقالات مرتبط، در بین پایگاه‌های داده پابمد، گوگل اسکلار، اسکوپوس و Web of Science با کلید واژه‌های " COVID-۱۹"، " MERS-CoV"، " Computed Tomography" و " Chest findings" جست‌ و جو کردیم و ۳۰ مقاله یافت شد. از این تعداد مقالاتی که به زبانی به‌غیر از انگلیسی نگارش شده بود و مقالات مرتبط به سارس را جدا کردیم و در نهایت ۲۱ مقاله باقی ماند.
 
یافته‌ها: در اولین نگاه، کووید۱۹ نسبت به مرس از میزان مرگ بسیار پایین‌تری برخوردار است. میزان مرگ در کرونا ۳/۲ درصد و در مرس ۴/۲۴ درصد است. شایع‌ترین علایم رادیولوژیک یافت شده در کووید۱۹ و مرس عبارتند از: کدورت شیشه‌ مات(GGO)، قوام یافتگی ریه(Consolidation) و GGO پوشانیده شده با قوام یافتگی ریه(Consolidation). تب، سرفه، سردرد و گلودرد نیز شایع‌ترین علایم بالینی این دو بیماری بوده‌اند و در رده‌های بعد تنگی‌نفس و ARDS در بیماران با علایم شدید بیماری دیده می‌شود.
 
نتیجه‌گیری: هیچ‌گونه تفاوت آماری معنی‌داری در میانگین تعداد یافته‌های سی‌تی اسکن قفسه‌سینه بین بیماران کووید۱۹ و مرس به جز در پلورال افیوژن یافت نشده و سایر یافته‌ها از جمله کدورت شیشه مات و نمای سنگ فرشی و سندروم زجر حاد تنفسی بین دو بیماری یکسان بوده است.
 
 
بهمن حسنوند، یعقوب مهری الوار، حسام پارسا، علی حیدریان پور، فهیمه عرفانی آداب،
دوره ۲۶، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: بافت چربی صرفاً یک منبع ذخیره انرژی مازاد نیست، بلکه یک اندام درون‌ریز است که با آزادسازی آدیپوکاین که مانند هورمون‌های واقعی عمل می‌کنند اعمال بیولوژیکی را با نقش اندوکرینی تنظیم می‌کنند. هدف از این مطالعه تعیین و بررسی تأثیر شدت تمرینات ورزشی و مکمل یاری زعفران بر پاسخ نشانگرهای مقاومت به انسولین آدیپوکاین‌ها در زنان چاق و دارای اضافه وزن بود.
 
 روش بررسی: در این مطالعه نیمه‌تجربی که در سال ۱۳۹۸ انجام شد، از میان زنان چاق و دارای اضافه وزن با استفاده از نرم‌افزار جی پاور، ۴۲ زن چاق با شاخص توده بدنی بالای ۲۵، به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب و به­ صورت تصادفی به شش گروه تمرین تناوبی شدید، تمرین تداومی، کنترل، تمرین تناوبی شدید با مکمل زعفران، تمرین تداومی‌با مکمل زعفران و گروه مکمل زعفران تقسیم شدند. پس از نمونه­گیری اولیه، گروه‌های مداخله‌ای به مدت هشت هفته به فعالیت پرداختند. به­ منظور حذف پاسخ آخرین جلسه تمرینی، نمونه­گیری خونی ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین به­ عمل آمد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تحلیل کواریانس، شاپیرو ویلک، لون و تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: در متغیرهای وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بین گروه کنترل و مداخلات تمرینی و زعفران تفاوت معنی‌داری مشاهده شد)۰۰۵/۰ p<). در متغیر آیریزین نتایج نشان داد که بین تمرین تناوبی+ زعفران، استقامتی+ زعفران با گروه کنترل تفاوت معنی‌داری وجود دارد(۰۰۱/۰=p)، اما بین گروه تمرین تناوبی+زعفران با گروه استقامتی+ زعفران تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد(۹/۰=p). در متغیر لیپوکالین نتایج نشان داد که بین مداخلات تمرینی و زعفران(به جز مداخله تمرین استقامتی) با گروه کنترل تفاوت معنی‌داری وجود دارد. هم‌چنین نتایج نشان داد که بین گروه تمرین تناوبی+زعفران با گروه تمرین تناوبی شدید تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد(۷/۰=p). هم‌چنین نتایج نشان داد در متغیر LDL در مقایسه با گروه کنترل بین گروه استقامتی(۱/۰=p) و زعفران(۹/۰=p) تفاوت معنی‌داری وجود ندارد. در متغیر HDL تنها گروهی که با گروه کنترل تفاوت معنی‌دار داشت گروه تمرین تناوبی شدید+ زعفران بود(۰۳/۰=p). در متغیر کلسترول تنها گروهی که با گروه کنترل تفاوت معنی‌دار داشت گروه تمرین تناوبی شدید+ زعفران بود(۰۰۳/۰=p). در متغیر تری‌گلیسرید گروه تناوبی شدید+زعفران(۰۰۱/۰=p) و هم‌چنین گروه تناوبی شدید (۰۳/۰=p) با گروه کنترل تفاوت معنی‌دار داشت. در متغیر انسولین و مقاومت به انسولین بین تمامی‌گروه‌ها(به جز گروه زعفران) با گروه کنترل تفاوت معنی‌داری وجود دارد(۰۰۱/۰=p). هم‌چنین نتایج نشان داد که بین هیچ کدام از مداخلات ورزشی تفاوت معنی‌داری در تغییرات انسولین و مقاومت به انسولین وجود ندارد(۹/۰=p). در متغیر گلوکز تفاوت معنی‌داری بین هیچ کدام از گروه‌ها مشاهده نشد(۹/۰=p).
 
نتیجه‌گیری: زعفران و فعالیت با شدت بالاتر می‌تواند اثرات تنظیمی‌بر تعادل متابولیکی بدن داشته باشد، استفاده از زعفران و تمرینات ورزشی، پروفایل لیپیدی سرم را بهبود بخشیده و در نهایت منجر به بهبود مقاومت به انسولین می‌شود.
 
سحر هامون نورد، حسین رضوان، مارال ملکی، حمیدرضا حیدریان پور، بهناز بازرگانی گیلانی، فاطمه بهداروند،
دوره ۳۰، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: عوارض جانبی و مقاومت‌های درمان شیمیایی بیماری لیشمانیوز جلدی موجب افزایش تحقیقات گسترده بر مبنای استفاده از ترکیبات گیاهی برای درمان این بیماری شده است. خواص ضد میکروبی گیاه گلرنگ و بابونه بر روی میکروارگانسیم‌های متعدد اثبات شده است، لذا هدف از این مطالعه بررسی تأثیر عصاره گیاه گلرنگ(Carthamus tinctorius) و گیاه بابونه(Matricaria chamomilla) بر  زنده مانی پروماستیگوت‌های لیشمانیا ماژور بود.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۴۰۳ در دانشگاه بوعلی‌سینا انجام شد. سوش استاندارد لیشمانیا ماژور از موسسه پاستور ایران تهیه شد. عصاره اتانولی گلرنگ و عصاره آبی ـ اتانولی بابونه نیز در غلظت­های ۱۵، ۲۵، ۵۰، ۷۵، ۱۰۰ و ۲۰۰ میکروگرم بر میلی‌لیتر تهیه و با پروماستیگوت‌های کشت داده شده انگل در پلیت ۹۶خانه به صورت سه تایی و به مدت ۲۴ ساعت در دمای ۱±۲۴ درجه سانتی‌گراد انکوبه شد. با استفاده از روش رنگ سنجی و احیا تترازولیوم، میزان زنده مانی پروماستیگوت‌ها با جذب نوری در ۴۹۰ نانومتر ارزیابی شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آنالیز رگرسیون غیرخطی برای تعیین دوزهای مهاری IC۱۰, IC۵۰, IC۸۰ هریک از عصاره ها، آنالیز واریانس و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: مواجهه عصاره گلرنگ و بابونه در تمام غلظت­ها موجب کاهش زنده مانی انگل شد(۰۵/۰p<)، به طوری که غلظت­های مهاری ۱۰، ۵۰ و ۸۰ به ترتیب ۱۰/۲۱ میکروگرم بر میلی‌لیتر، ۸۵/۳ میکروگرم بر میلی‌لیتر و ۳۱/۱ میکروگرم بر میلی لیتر  برای گلرنگ بود و غلظت­های مهاری ۱۰، ۵۰ و ۸۰ برای بابونه به ترتیب ۲۷/۲۴میکروگرم بر میلی‌لیتر، ۶۹/۱۷ میکروگرم بر میلی لیتر و ۴۸/۱۴ میکروگرم بر میلی لیتر محاسبه شد. غلظت­های بیشتر از ۱۵ میکروگرم بر میلی‌لیتر(برای گلرنگ) و غلظت­های بیشتر از ۲۵میکروگرم بر میلی‌لیتر(برای بابونه) دارای اثرات ضد لیشمانیایی معنی‌داری نسبت به کنترل بدون تیمار بودند(۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: اثرات ضد لیشمانیایی عصاره گلرنگ و عصاره بابونه در غلظت­های کم بر روی لیشمانیا ماژور قابل توجه بوده و می‌تواند به عنوان یک ترکیب گیاهی در مدل درون تنی لیشمانیوز جلدی مورد بررسی قرار گیرد.

 

صفحه 1 از 1     

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 38 queries by YEKTAWEB 4718