[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۵ نتیجه برای دریانوش

غلامرضا شریفی ، فرهاد دریانوش، محمد جعفری ، نادر تنیده، محمد رفعتی‌فرد،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه و هدف: شکستگی‌های ناشی از پوکی استخوان دوران یائسگی در زنان شایع است. پوکی استخوان ممکن است در صورت عدم فعالیت بدنی اتفاق بیفتد. هدف این مطالعه تعیین تأثیر تمرین‌های تحمل وزن بر استحکام استخوان ران در موش‌های صحرایی تخمدان‌برداری شده بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی تعداد ۴۰ سر موش صحرایی ماده بالغ نژاد اسپراگ داولی شرکت داشتند. تعداد ۱۰ سر از آنها برای تعیین مقادیر اولیه استحکام استخوان ران کشته شدند و بقیه تحت عمل جراحی تخمدان برداری قرار گرفتند. پس از ۳ ماه (برای رسیدن به دوره یائسگی) به صورت تصادفی به سه گروه شامل؛ پیش‌آزمون، دویدن روی نوارگردان و کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرین با سرعت و مدت تعیین شده به مدت ۸ هفته، ۵ روز در هفته و یک ساعت در روز روی نوارگردان بدون شیب اجرا شد. برای اندازه‌گیری استحکام استخوان تمامی‌ موش‌ها از دستگاه هانسفیلد استفاده شد. داده‌های آماری با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری تی وابسته، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد، تخمدان برداری منجر به کاهش معنی‌دار و ۸ هفته دویدن روی نوارگردان باعث افزایش معنی‌دار استحکام استخوان ران می‌شود(۰۵/۰p<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد، انجام تمرین‌های دویدن می‌تواند اثر مهاری در فرآیند کاهش میزان استحکام استخوان ران ناشی از یائسگی داشته باشد.
فرهاد دریانوش، محمد شرافتی مقدم، راحله بناکار، حامد علی زاده پهلوانی،
دوره ۱۹، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: هورمون واسپین، آدیپوکین‌ جدیدی از ‌بافت چربی می‌باشد که تغییرات متابولیکی ناشی از آن‌ تأثیر مهمی بر بافت چربی، عضله، کبد و التهاب دارد. هدف از این پژوهش تأثیر دو نوع برنامه هوازی و بی‌هوازی بر تغییرات سطوح پلاسمایی هورمون واسپین در موش‌های ماده نژاد اسپراگوداولی بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۵۵ سر موش انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه تجربی (هوازی و بی‌هوازی) و گروه پیش‌آزمون تقسیم شدند. آزمودنی‌های گروه آزمایش به مدت هشت هفته به فعالیت هوازی و بی‌هوازی پرداختند. از ۱۵ سر موش برای اندازه‌گیری پیش آزمون در ابتدای پژوهش و از ۴۰ سر برای اندازه‌گیری پس آزمون در انتهای پژوهش نمونه‌خونی گرفته شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی همبسته و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد به دنبال هشت هفته تمرین‌های هوازی و بی‌هوازی، تفاوت معنی‌داری در سطوح واسپین رخ داد (۰۰۰۱/۰p=). از طرف دیگر، تفاوت معنی‌داری بین میزان سطوح پلاسمایی واسپین در گروه‌های تمرین هوازی و بی‌هوازی مشاهده نشد(۴۷/۰p=). نتیجه‌گیری: با توجه به کاهش هورمون واسپین به نظر می‌رسد تغییرات سطوح واسپین تحت تأثیر نوع فعالیت ورزشی قرار ندارد و با توجه به اهمیت کاهش واسپین در پیشگیری از بیماری‌های مرتبط با اختلالات متابولیکی، هر دو نوع برنامه‌های ورزشی (هوازی و بی‌هوازی) را می‌توان به عنوان یک عامل پیشگیری مهم برای بیماری‌های مختلف توصیه کرد.
سعید مرادی، فرهاد دریانوش، مریم کوشکی جهرمی، فرزاد کریمی، مهدی محمدی، وحید حدیدی، حمزه یوسفی،
دوره ۲۰، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: آدیپوکین­ها، سایتوکین­هایی هستند که عمدتاً از بافت چربی ترشح می­شوند، از جمله آن­ها می­توان به امنتین و کمرین اشاره کرد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین‌های هوازی فزاینده بر سطوح پلاسمایی امنتین و کمرین در موش‌های ماده نژاده اسپراگوداولی بود.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی۳۵ سر موش دو ماهه، نژاد اسپرگوداولی با میانگین وزنی ۲۰±۲۲۰ به صورت تصادفی به دو گروه کنترل(۱۵ سر) و تمرینی(۱۵ سر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل تمرین‌های هوازی فزاینده بود که ۵ جلسه در هفته و به مدت ۸ هفته اجرا گردید. نمونه­های خونی ۲۴ ساعت پس از انجام آخرین جلسه تمرینی جمع­آوری شد. بعد از هفته هشتم، برای تجزیه‏ و تحلیل داده‌ها از آزمون تی ـ مستقل و ضریب همبستگی پیرسون استفاده ‏شد.

یافته­ها: تفاوت معنی­دار میان میزان سطح سرمی امنتین(افزایشی، ۰۱۲/۰=p) و سطوح سرمی کمرین(افزایشی، ۰۰۳/۰=p) در موش‌هایی که برنامه تمرینی هوازی فزاینده انجام‏ داده ‏بودند، نسبت‏به گروه کنترل دیده شد، از طرفی ‏دیگر، هیچ‏گونه رابطه­‏ای معنی‌دار، میان سطوح امنتین و کمرین(۰۸/۰=p) مشاهده‏ نشد.

نتیجه­گیری: با توجه تغییرها در سطوح امنتین و کمرین به ‏نظر‏ می‌رسد باید مدت زمان تمرینی بیشتر از هشت هفته باشد و شدت فعالیت ورزشی باید متناسب با سطح آمادگی افراد باشد، چرا که اگر این هماهنگی وجود نداشته ‏باشد، آزمودنی­ها قادر نخواهند بود برنامه­های تمرینی را به ‏طور صحیح انجام ‏دهند.

واژه­های کلیدی:


سارا حجتی، فرزاد ناظم، فرهاد دریانوش ،
دوره ۲۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: تمرین‌های ورزشی قادر هستند تا چگالی استخوان را افزایش دهند، اما اثر ترک ورزش و بی‌تمرینی بر پوکی استخوان در افراد فعالی که به صورت منظم به ورزش می‌پرداختند، هنوز به درستی شناخته نشده است. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرین دویدن روی نوارگردان به همراه یک دوره بی‌تمرینی بر پوکی استخوان در موش‌های اووفورکتومی ‌شده بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۵۰ سر موش ماده به طور تصادفی در گروه‌های کنترل؛ تجربی ۱(موش‌های اووفورکتومی‌ شده به مدت ۱۲ هفته)؛ تجربی ۲(موش‌های اووفورکتومی‌شده به مدت ۲۲هفته)؛ تجربی ۳(موش‌های اووفورکتومی ‌شده تحت تمرین دویدن روی نوارگردان) و تجربی۴ (موش‌های اووفورکتومی‌ شده تحت تمرین دویدن روی نوار گردان به همراه یک دوره بی‌تمرینی) تقسیم شدند. موش‌های گروه کنترل در ابتدا قربانی شدند. گروه تجربی ۳ و ۴ به مدت ۱۰ هفته به تمرین پرداختند. بعد از دوره تمرین، موش‌های گروه تجربی ۱ و۳ قربانی شدند در حالی که موش‌های گروه تجربی ۲ و۴ به مدت ۱۰ هفته تحت شرایط بی‌تمرینی قرار گرفتند. برنامه ی تمرینی شامل دویدن بر نوارگردان (۳ بار در هفته به مدت ۱۰ هفته)بود. مدت تمرین از ۱۰ دقیقه در هفته اول آغاز و به ۶۴ دقیقه در هفته دهم رسید. در پایان تمامی ‌موش‌ها قربانی شدند و استخوان های فمور برای بررسی ریز ساختارهای بافت استخوان (ضخامت استخوان های کورتیکال، ترابکولار وفواصل بین ترابکولاها) و استحکام استخوان فمور برداشته شد. پس از بررسی همسانی واریانس ها با استفاده از آزمون شاپیروویلک، از آزمون آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه برای مقایسه گروه‌ها استفاده گردید. سطح ۰۵/۰&ge pبه لحاظ آماری معنی‌دار در نظر گرفته شد. یافته‌ها: ضخامت استخوان ترابکولار در گروه تجربی ۱ و ۲ نسبت به گروه کنترل کاهش یافت(۰۵/۰p<). کاهش معنی‌داری در استحکام استخوان فمور و ضخامت استخوان کورتیکال در گروه تجربی ۲ در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد(۰۱/۰>p). استحکام و ریزساختارهای بافت استخوان در گروه تجربی ۳ نسبت به گروه تجربی۱ و در گروه تجربی۴ نسبت به گروه تجربی۲ بهبود یافت(۰۰۱/۰ p<). ضخامت کورتیکال در گروه تجربی۴ به صورت قابل توجهی نسبت به گروه تجربی ۳ پایین‌تر بود(۰۲۵/۰p<). نتیجه‌گیری: تمرین دویدن با شدت متوسط می‌توانداثر پروفیلاکسی بر پوکی استخوان داشته باشد که حتی بعد از دوره بی تمرینی نیز این اثر پایدار می‌باشد. جلوگیری از استئوپروز منجر به کاهش شکستگی های پاتولوژیک می‌گردد.


مریم آگاه، فرهاد دریانوش، مریم معینی، مهدی محمدی، محمدرضا فتاحی،
دوره ۲۱، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی قسمتی از طیف وسیع بیماری کبد چرب غیرالکلی است. هدف تحقیق حاضر، بررسی تأثیر ۱۲ هفته مصرف مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی بر میزان آنزیم­های کبدی بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی بود.

روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، ۳۰ بیمار استئاتوهپاتیت غیرالکلی با دامنه سنی ۵۷ـ۲۵ سال، به سه گروه مکمل ویتامینE (۱۰ نفر)، فعالیت هوازی (۱۰ نفر) و ترکیبی (مکمل ویتامین E با فعالیت هوازی، ۱۰ نفر) تقسیم شدند. گروه­های مکمل ویتامین E و ترکیبی، به مدت ۱۲ هفته مکمل ویتامین E، به میزان IU ۴۰۰ در روز، مصرف کردند. هم‌چنین در گروه­های فعالیت هوازی و ترکیبی، برنامه تمرینی که شامل فعالیت هوازی از نوع فزاینده (دویدن روی تردمیل با افزایش شدت هر دو هفته ۵ درصد) بود، سه جلسه در هفته و به مدت ۱۲ هفته اجرا گردید. ارزیابی داده­ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی تست، تحلیل واریانس یک طرفه  و تعقیبی شفه تجزیه و تحلیل شدند.

یافته­ها: تفاوت معنی‌داری بین میزان ALT(درون گروهی) در گروه مکمل ویتامین E(۰۰۰۱/۰=p) گروه فعالیت هوازی (۰۰۰۱/۰=p) و گروه ترکیبی (۰۰۱/۰=p) مشاهده شد. هم‌چنین بین میزان آسپارتات ترانس‌آمینار(AST) پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون در گروه مکمل ویتامین E(۰۱/۰=p) گروه فعالیت هوازی (۰۰۰۱/۰=p) و گروه ترکیبی (۰۰۲/۰=p) تفاوت معنی‌داری مشاهده گردید ، اما در سطوح ALP کاهش معنی‌داری مشاهده نشد. در مقایسه بین­گروهی، تفاوت معنی‌داری در سطح ALP بین گروه­های مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی و هم‌چنین بین گروه­های ترکیبی با مکمل ویتامین E مشاهده شد(۰۰۱/۰=p)، اما تفاوت معنی‌داری در سطوح ALT و AST بین گروه­ها مشاهده نشد.

نتیجه­گیری: با توجه به نتایج این مطالعه می­توان عنوان کرد احتمالا مصرف مکمل ویتامین E و فعالیت هوازی می­تواند باعث بهبود بیماری استئاتوهپاتیت غیر­الکلی (NASH) در بیماران مبتلا به این بیماری شود.



صفحه 1 از 1     

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.14 seconds with 31 queries by YEKTAWEB 4702