[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۲۷ نتیجه برای الهی

دکتر الهه الهیاری، دکتر آرش فربود، دکتر سینا غفاری،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۳ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف : روش معمول جهت لوله گذاری تراشه به هنگام القاء بیهوشی تجویز داروهای شل کننده عضلانی به دنبال یک داروی هیپنوتیک می باشد. در استفاده از شل کننده های عضلانی جهت اعمال جراحی کوتاه مدت به دلیل عوارض جانبی و شلی طولانی مدت اختلاف نظر وجود دارد. لذا این پژوهش با هدف بررسی میزان سهولت لوله گذاری داخل تراشه از راه بینی پس از تجویز پروپوفول و رمی فنتانیل بدون شل کننده عضلانی در اعمال جراحی آدنوتونسیلکتومی در کودکان صورت گرفت. مواد و روش کار : این یک پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی در سال ۸۳ – ۱۳۸۲ است که در آن میزان سهولت لوله گذاری تراشه از راه بینی(نازوتراکیال) در ۷۶ کودک ۳ تا ۱۶ ساله مراجعه کننده به بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شیراز پس از تجویز۵/۲ میلی گرم بر کیلوگرم پروپوفول به همراه رمی فنتانیل ۲ میکروگرم بر کیلوگرم در گروه مطالعه ۴۰ بیمار و یا سوکسینیل کولین ۵/۱ میلی گرم بر کیلو گرم در گروه کنترل ۳۶ بیمار مورد بررسی قرار گرفت. لوله گذاری نازوتراکیال به وسیله یک متخصص بیهوشی بی اطلاع از نوع دارو انجام گرفت و میزان سهولت لوله گذاری بر اساس یک سیستم درجه بندی چهار قسمتی شامل؛ معیارهای سهولت ونتیلاسیون با ماسک، شلی فک تحتانی، وضعیت تارهای صوتی و میزان سرفه و حرکت اندامها درجه بندی و ثبت گردید. همزمان پارامترهای همودینامیک و تنفسی بیماران نیز مانیتور می شدند. اطلاعات پس از جمع آوری با آزمونهای آماری فیشر ، تی و مان ویتنی یو و نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . یافته ها : شرایط لوله گذاری در۹۰ درصد و۴/۹۴ درصد به ترتیب در گروه رمی فنتانیل و اسکولین قابل قبول بود. همچنین بین دو گروه از نظرمعیارهای مورد نظر تفاوت آماری معنی داری وجود نداشت، تنها اختلاف معنی دار در سرفه و حرکت اندامها به هنگام لوله گذاری تراشه بود که در گروه رمی فنتانیل بیشتر از گروه کنترل مشاهده گردید(۰۵/۰ p< ). تغییرات همودینامیک به خصوص به صورت افت فشارخون و ضربان قلب در گروه رمی فنتانیل بیشتر از گروه کنترل مشاهده گردید که تنها در دو بیمار تجویز آتروپین جهت درمان برادیکاردی لازم شد و در بقیه موارد این تغییرات قابل تحمل بوده و نیازی به درمان پیدا نکرد. نتیجه گیری: به نظر می رسد استفاده از رمی فنتانیل ۲ میکروگرم بر کیلوگرم به دنبال پروپوفول ۵/۲ میلیگرم بر کیلوگرم بدون نیاز به شل کننده عضلانی در اکثر موارد شرایط قابل قبولی جهت لوله گذاری نازوتراکیال در کودکان فراهم می کند. واژه های کلیدی: رمی فنتانیل، پروپوفول، لوله گذاری نازوتراکیال، کودکان
دکتر الهه الهیاری ، دکتر شجاع ‌الحق طارق ، دکتر عبدالحمید چوهدری ، دکتر زینت‌السادات فتاحی، فاطمه طالعی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: درد پس از عمل به ‌طور معمول به ‌وسیله اُپیوئیدها درمان مــــی‌شود کـــه علاوه بر گــران بودن منجر به بروز عوارض ناخواسته دارویی می‌گردد. در سالهای اخیر استفاده از داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی به ‌دلیل عوارض کمتــــر، ارزان بـــودن و دستـــرسی آسان جهت تسکین درد در اعمال جراحی مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. هدف از تحقیق حاضر مقایسه تأثیــــر تک ‌دوز شیـــــــافهای رکتال دیکلوفناک و استامینوفن قبل از عمل در کاهش درد پس از اعمال جراحی سپتورینوپلاستی می باشد. مواد و روش‌ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور بود که بر روی ۶۰ بیمار در محدوده سنی ۴۵ ـ ۱۶ سال با وضعیت فیزیکی یک تقسیم بندی انجام شده به وسیله انجمن متخصصین بیهوشی آمریکا که به بیمارستان خلیلی شیراز در سـال ۱۳۸۳ بــــرای انجام اعمال جراحی سپتورینوپلاستی انتخابی برای اولین بار مراجعه کرده بودند انجام گردید. بیماران به طور تصادفی به دو گروه مساوی اول و دوم تقسیم شدند. نیم ساعت قبل از القاء بیهوشی و بدون اطلاع بیمار از نوع دارو در گـــروه اول یک شیـــاف ۱۰۰ میلی‌گرمی دیکلوفناک و در گروه دوم یک شیـــاف ۳۲۵ میلی‌گرمی استــــامینوفن به وسیله خود بیمــار و با رضایت کامل وی القاء گردید. روش القاء و نگهداری بیهوشی در تمام بیماران مشابه در نظر گرفته شد. پس از پایان عمل و در سه مرحله به فواصل ۱، ۲ و ۴ ساعت پس از خاتمه عمل شدت درد بیمـــاران بــــه وسیله شخص ثــــالثی و با مقیاس مقایسه‌ای بصری درد، همچنین اولین زمان درخواست مسکــــن و کل دوز تجویز شده در فرم اطلاعاتی ثبت گـــردید. داده‌های جمع‌آوری شده با استفـــاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری مان‌ویتنی تحلیل گردید . یافته ها: آنالیز اطلاعات نشان داد که شدت درد در بیمارانی که دیکلوفناک گرفته بودند در هر سه زمان به ‌طور معنی‌داری کمتــــر از گروه استامینوفن بود (۰۵/۰p <). همچنین میانگین اولین زمان دریافت مسکن در گروه اول و دوم به ترتیب؛ ۲۰۵ و۹۷ دقیقه پس از عمل و میانگین دوز پتدین تجویز شده در گروه دیکلوفناک و استامینوفن نیز به تــرتیب؛ ۲۵/۱۲ و ۱۵/۳۷ میلی‌گرم بوده است. نتیجه گیری: به ‌نظر می‌رسد تجویز قبل از عمل شیاف رکتال دیکلوفناک موجب بی‌دردی بیشتر و طولانی‌تری نسبت به استامینوفن در اعمال جراحــــی سپتورینوپلاستی شده و می‌تواند به ‌عنوان روشی سـاده، مؤثر، بدون عارضه و مقرون به صـــرفه جهت کاهش درد در این عمل متداول توصیه شود. واژه‌های کلیدی: دیکلوفناک، استامینوفن، سپتورینوپلاستی، بی‌دردی پس از عمل
شجاع الحق طارق، الهه الهیاری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده

مقدمه و هدف: تشنج درمانی الکتریکی یکی از روش‌های رایج در درمان برخی بیماری‌های روانی است. هدف از بیهوشی عمومی به هنگام تشنج درمانی الکتریکی جلوگیری از عوارضی مانند؛ احساس ناخوشایند ناشی از شوک الکتریکی، شکستگی استخوان، آسپیراسیون محتویات معده و هیپوکسمی می باشد، در حالی که بیهوشی نیز می‌تواند منجر به بروز عوارضی مانند هیپوکسمی گردد. با توجه به اهمیت پیشگیری و درمان هیپوکسمی به دلیل تأثیر نامطلوب آن بر طول زمان تشنج و سیستم قلبــی ـ عروقـــی، این مطالعه با هدف تعیین تغییرات اشباع اکسیژن خون شریانی به وسیله دستگاه پالس‌اکسیمتری قبل، حین و بعد از تشنج درمانی الکتریکی انجام گردید . مواد و روش ها: این پژوهش به صورت توصیفی‌ ـ تحلیلی بوده که بر روی ۱۰۰ بیمار ۱۸ تا ۵۰ ساله با وضعیت فیزیکی I یا II تقسیم‌بندی انجام شده به وسیله انجمن متخصصین بیهوشی آمریکا که برای شوک درمانی الکتریکی انتخاب شده بودند انجام گردید. این بیماران برای انجام این روش درمانی به بیمارستان حافظ دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال ۱۳۸۳ مراجعه کرده بودند. تمامی بیماران پس از پره‌اکسیژناسیون با اکسیژن تحت القاء بیهوشی به روش یکسان و سپس شوک الکتریکی قرار می گرفتند. تهویه ریوی بیماران به وسیله اکسیژن و ماسک صورتی از زمان القاء تا بازگشت تنفس خود به خودی بیمار ادامه می‌یافت. سپس بیماران در وضعیت قرار گرفته به پهلو به اتاق بهبودی منتقل می‌شدند و در آنجا هیچ گونه اکسیژن کمکی دریافت نمی‌کردند. درصد اشباع اکسیژن خون شریانی بیماران در ۶ مرحله قبل و بعد از القاء بیهوشی، بلافاصله پس از شروع تشنج، بعد از پایان تشنج، ۵ دقیقه پس از ورود به اتاق بهبودی و قبل از خروج از اتاق‌ بهبودی به وسیله دستگاه پالس اکسیمتری نلکور ثبت می‌گردید. داده‌های جمع‌آوری شده با نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی زوجی تحلیل گردید . یافته ها: نتایج نشان داد که در هیچ کدام از مراحل ذکر شده به جز مرحله پنجم یعنی ۵ دقیقه پس از ورود به اتاق‌ بهبودی کاهش درصد اشباع اکسیژن خون شریانی مشاهده نگردید، به طوری که در این زمان ۱۳ درصد بیماران درصد اشباع اکسیژن خون شریانی کمتر از ۹۰ درصد داشتند که از این تعداد ۹ درصد در محدوده ۹۰-۸۶ درصد و ۴ درصد در محدوده ۸۵-۸۱ درصد بودند. همچنین اختلاف آماری معنی‌داری از نظر درصد اشباع اکسیژن بین مرحله پنجم با سایر زمانها وجود داشت (۰۰۱/۰ p<). نتیجه‌گیری: بیشترین احتمال بروز هیپوکسمی در بیماران تحت تشنج درمانی الکتریکی در مراحل ابتدایی ورود به اتاق‌ بهبودی می‌باشد، بنابراین استفاده از اکسیژن کمکی در اتاق‌ بهبودی علی‌رغم تنفس خود به خودی بیماران با حجم جاری قابل قبول، لازم به نظر رسیده و توصیه می‌شود.
دکتر حمید افشار، نسرین مسائلی، دکتر وحید شایگان‌نژاد، دکتر قربانعلی اسدالهی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده

چکیده :‌ مقدمه و هدف: ‌از دیر باز تأثیرات مثبت و منفی کامل‌گرایی بر شناخت، ‌عواطف و رفتار انسانی مورد تأکید بوده است. کامل‌گرایی با ایجاد توقعات و انتظارات غیر واقع‌بینانه باعث فشار زیادی به فرد می‌شود و از عواقب مهم آن تنش‌، اضطراب، ‌افسردگی و تحلیل رفتن قوای جسمی و روانی انسان می‌باشد. این مطالعه به منظور تعیین نمره کامل‌گرایی مثبت و منفی در بیماران مبتلا به میگرن و مقایسه آن با گروه شاهد انجام شد. مواد و روش‌ها: ‌پژوهش حاضر مطالعه‌ای تحلیلی روی بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک نورولوژی بیمارستان نور اصفهان در سال ۱۳۸۵ـ ۱۳۸۴ بود. با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس ۹۱ بیمار مبتلا به میگرن و ۸۸ نفر ‌فرد سالم انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات مقیاس کامل‌گرایی مثبت و منفی بود که به وسیله دو گروه مورد و شاهد ‌تکمیل شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و شاخص‌های توصیفی و آزمون‌های آماری مجذور کای، مان ویتنی و تی آنالیز گردید. یافته‌ها: ‌میانگین نمرات کامل‌گرایی مثبت در افراد مبتلا به میگرن ۵/۸ ± ۴۷/۸۳ و در افراد گروه شاهد ۵۴/۷±۴۷/۶۵ بود که اختلاف معنی‌داری بین دو گروه به دست آمد (۰۰۰۱/p=). همچنین میانگین نمره کامل‌گرایی منفی درافراد مبتلا به میگرن ۶/۱۰± ۱۲/۷۴ بود که با گروه شاهد ۸/۷±۷۹/۵۱ اختلاف معنی‌داری داشت(۰۰۰۱/p=)۰ نتیجه‌گیری: ‌کامل‌گرایی را می‌توان به عنوان یک خصوصیت شخصیتی بارز در افراد مبتلا به میگرن مطرح نمود که با ایجاد تنش‌های درونی می‌تواند باعث تشدید حملات سر درد میگرنی شود. لذا توجه بیشتر به خصوصیات شخصیتی و روانشناختی این بیماران برای انجام مداخلات مناسب نقش مؤثر و بسزایی در کاهش شکایات مبتلایان به میگرن و درمان مفیدتر آنان خواهد داشت . واژه‌های کلیدی :‌میگرن، کامل‌گرایی مثبت، ‌کامل‌گرایی منفی
دکتر محمدرضا عماد، دکتر اسداله امان‌الهی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: استئوآرتریت شایع‌ترین بیماری مفصلی انسان است که می‌تواند مفاصل مختلف بدن را درگیر سازد. طب سوزنی می‌تواند به عنوان یکی از درمان‌های این بیماری به کار رود. این مطالعه با هدف تعیین و مقایسه اثربخشی طب سوزنی با ایبوپروفن در کاهش درد استئوآرتریت زانو انجام گرفت. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده که در درمانگاه‌های طب فیزیکی و توانبخشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال ۱۳۸۶ انجام گردید. ۴۶ بیمار دچار استئوآرتریت زانو پس از بررسی‌های لازم به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند و به ترتیب؛ تحت درمان ایبوپروفن (۱۲۰۰ میلی‌گرم روزانه) و طب سوزنی (۲ جلسه در هفته) به مدت ۲ هفته متوالی قرار گرفتند. سپس بیماران بر اساس شدت درد بر حسب مقیاس بصری درد، دامنه حرکتی بر حسب درجه و خشکی صبحگاهی مفصل زانو مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSSو آزمون‌ مجذور کای آنالیز شدند. یافته‌ها: میزان شدت درد در زمان‌های قبل از شروع درمان، پس از درمان و ۳ هفته بعد از آن به ترتیب؛ در گروه ایبوپروفن ۶۱/۰±۲۹/۷، ۹۳/۰±۲۰/۴ و ۳۲/۱±۲۰/۵ سانتی‌متر و در گروه طب سوزنی؛ ۸۲/۰±۳۵/۷، ۹۶/۰±۴۳/۳ و ۳۱/۱± ۹۳/۴ سانتی‌متر بود (۰۰۵/۰ < p ). هم چنین دامنه حرکتی مفصل زانو به ترتیب در زمان های یاد شده در گروه ایبوپروفن؛ ۴۶/۷±۵۴/۲۱، ۶۰/۵±۰۸/۱۳ و ۲/۳±۳۸/۱۵ درجه و در گروه طب سوزنی؛ ۱۹/۷±۳۶/۲۰، ۷۸/۵±۴۰/۱۲ و۳۰/۵±۳۶/۱۰ درجه بود (۰۰۳/۰=p). میزان خشکی صبحگاهی مفصل زانو در گروه طب سوزنی، بیشتر از گروه ایبوپروفن بهبود داشت. نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که هر دو درمان به طور معنی‌داری درد زانو و دامنه حرکتی آن را کاهش داده‌اند، اما اثرات طب سوزنی در کاهش خشکی صبحگاهی مفصل زانو بیشتر از ایبوپروفن بوده است. واژه‌های کلیدی: استئوآرتریت زانو، طب سوزنی ، ایبوپروفن، درد
دکتر سید مصطفی جزایری شوشتری ، دکتر رحمت‌اله حافظی، دکتر سیروس عزیزی، دکتر اسداله امان‌الهی ،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف: یکی از روش‌های درمانی سندرم تونل کارپ، تزریق مواد بی‌حسی موضعی و کورتیکواستروئید می‌باشد. هدف از این مطالعه مقایسه اثر کرم لیدوکائین و پریلوکائین با تزریق متیل پردنیزولون استات در مچ دست بر کاهش درد مبتلایان به سندرم تونل کارپ است. مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده و در درمانگاههای طب فیزیکی و توانبخشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال ۱۳۸۶ انجام گردید. ۶۵ نفر از مراجعه کنندگان که از نظر بالینی و الکترودیاگنوز دچار سندرم تونل کارپ با شدت خفیف تا متوسط بودند، انتخاب گردیدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه درمانی تحت درمان با کرم موضعی لیدوکائین و پریلوکائین و تزریق یک واحد (۴۰ میلی‌گرم) متیل پردنیزولون استات در مچ دست قرارگرفتند. برای ارزیابی بیماران و تعیین شدت درد آنها از معیار سنجش بینایی استفاده شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌ مجذور کای آنالیز شدند. یافته‌ها: میانگین شدت درد قبل، پس از درمان و۴ هفته پس از آن در گروه تحت درمان با کرم موضعی لیدوکائین و پریلوکائین ۹۸/۰±۸/۵، ۸۲/۰± ۷/۰ و ۲/۱± ۱/۲ و در گروه تحت درمان با متیل پردنیزولون استات ۱± ۷/۵، ۵/۱±۴/۲ و ۴/۱± ۶/۱ بود( ۰۰۱/۰p< ). نتیجه‌گیری: کرم لیدوکائین و پریلوکائین باعث کاهش درد ناشی از سندرم تونل کارپ می‌گردد و می‌تواند به عنوان یک روش مناسب و غیر تهاجمی برای کاهش علایم سندرم تونل کارپ با شدت خفیف تا متوسط مورد استفاده قرار گیرد. واژه‌های کلیدی: لیدوکائین و پریلوکائین(املا)، متیل پردنیزولون استات، سندرم تونل کارپ
دکتر حسین کاکویی ، دکتر زهرا زمانیان اردکانی ، دکتر سید مرتضی کریمیان، دکتر محمدتقی آیت الهی ،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف : کورتیزول یک گلوکوکورتیکوئید ترشح شده از غده آدرنال انسان که بیش از ۹۰ درصد از مقدار ترشح را به خود اختصاص می‌دهد. این هورمون یکی از مهمترین متغیرهای فیزیولوژیک نشان دهنده وضعیت دستگاه سیرکادین آهنگین در انسان است، اما الگوی ترشح آن در ساعات اولیه صبح و طول روز در شاغلین ایران به ویژه نوبت‌کاران مشخص نیست. هدف این مطالعه تعیین نیم رخ ترشح ۲۴ ساعته هورمون کورتیزول در پرستاران نوبت‌کار و ثابت کار در یک نظام نوبت‌کاری می‌باشد. مواد و روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه تجربی است که در فاصله سال‌های ۱۳۸۷ ـ ۱۳۸۵ بر روی ۴۴ نفر از پرستاران زن در یک بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام پذیرفت. برای اندازه‌گیری هورمون کورتیزول از کلیه پرستاران مورد مطالعه (نوبت‌کار با چرخش سریع و ثابت کار با خواب شبانه) به مدت ۲۴ ساعت(هر سه ساعت) نمونه خون گرفته شد. روش رادیو ایمونو اسی نیز برای تعیین غلظت کورتیزول در سرم انسانی و پلاسما استفاده شد. داده‌های جمع‌آوری شده به وسیله نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شد. یافته‌ها: نتایج نشان می‌دهد که حداقل و حداکثر میزان کورتیزول ۲۴ ساعته در پرستاران ثابت کار با خواب شبانه به ترتیب در ساعت ۷ صبح و ۱۶ عصر ۷۵/۵۹ و ۷۴/۲۲ میکروگرم بر دسی‌لیتر بوده که تا حدودی به حد طبیعی نزدیک است، اما این مقادیر در پرستاران نوبت‌کار با کار شبانه کاملاً متفاوت بوده و در ساعت‌های فوق به ترتیب ۷۵/۳۶ و ۷۳/۴۴ میکروگرم بر دسی‌لیتر می‌باشد که نشان از کاهش در صبح و افزایش در عصر دارد. این اختلاف در میزان کورتیزول پرستاران ثابت کار و نوبت‌کار از تفاوت معنی‌داری برخوردار است(۰۰۶/۰=р). در مورد تغییرات زمانی میزان ترشح کورتیزول نیز نتایج نشان می‌دهد که میزان کورتیزول دو گروه در ساعت ۲۲ با ساعات ۷ صبح و۱۶ عصر تفاوت معنی‌دار دارد(۰۰۱/۰=р ) . نتیجه‌گیری: مقایسه مدل تغییرات زمانی ترشح کورتیزول در پرستاران نوبت‌کار و ثابت کار که نوبت‌کاری به طور سرشتی برای انسان غیرطبیعی و غیرعادی بوده و با تغییر الگوی طبیعی ترشح کورتیزول (کاهش در اوایل صبح و افزایش در عصر)، به طور قطع و یقین چرخه‌خواب، میزان استرس و کیفیت فعالیت روزانه را بر هم خواهد زد. واژه‌های کلیدی : کورتیزول، نوبت‌کاری، پرستار زن
صدیقه ابراهیمی، عزیزالله پورمحمودی، مرضیه محمدحسینی، حلیمه نصرالهی، سهیل اشکانی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه و هدف: زردی در نوزادان در هفته اول در ۶۰ درصد نوزادان رسیده و۸۰ درصد نوزادان نارس دیده می‌شود که این شیوع بالا هزینه‌های زیادی به جامعه تحمیل می‌کند. امروزه از فتوتراپی جهت درمان یرقان فیزیولوژیک نوزادی استفاده می‌شود . کاهش مدت زمان درمان منجر به کاهش هزینه‌های بستری شدن نوزادان و کاهش عوارض آن می‌شود. هدف از این مطالعه تعیین میزان تأثیر عصاره عناب همراه با فتوتراپی در کاهش بیلی روبین و کاهش مدت بستری شدن نوزادان یرقانی بود. مواد وروش ها: این مطالعه یک پژوهش کارآزمایی بالینی است که در طی سال‌های ۱۳۸۷ـ ۱۳۸۶ در بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج انجام شد. تعداد ۱۲۱ نفر از نوزادانی که به دلیل زردی بستری بودند، انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مورد(۶۳ نفر) و شاهد(۵۸ نفر) تقسیم شدند. به افراد گروه مورد از عصاره گیاه عناب ۱ سی‌سی به ازای هر کیلوگرم وزن نوزاد و در هر روز سه نوبت به صورت خوراکی داده شد. ضمن این کار درمان فتوتراپی نیز انجام شد و افراد گروه شاهد فقط با روش فتوتراپی درمان شدند. هر روز دو مرتبه میزان بیلی‌روبین سرم در هنگام بستری و در طی مدت زمان بستری اندازه‌گیری ‌شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی‌ تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار غلظت بیلی‌روبین در گروه شاهد قبل از مداخله ۳/۲±۹/۲۰ میلی‌گرم درصد و بعد از مداخله ۲۳/۱±۶۵/۱۲ میلی‌گرم درصد و در گروه مورد قبل از مداخله ۰۵/۰±۳/۲۲ میلی‌گرم درصد و بعد از مداخله ۰۱/۱±۲۷/۱۲ میلی‌گرم درصد بود که اختلاف آماری معنی‌داری بین دو گروه مورد و شاهد قبل و بعد از مداخله دیده شد(۰۰۱/۰=p). هم‌چنین کاهش معنی‌داری در تعداد روزهای بستری در بیمارستان و افزایش دفع مدفوع و ادرار نوزادان گروه مورد نسبت به گروه شاهد مشاهده شد(۰۰۱/۰=p). بحث و نتیجه‌گیری‌: این مطالعه نشان داد که مصرف عصاره گیاه عناب با افزایش تعداد دفعات مدفوع و ادرار نوزاد می‌تواند باعث دفع بیلی‌روبین شده و در درمان یرقان نوزادی مؤثر باشد.
بهناز حاجیون، حامد الهی زاده،
دوره ۱۹، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: امواج سبب اختلال در میزان هورمون‌ها می‌شوند. سیر نیز به ‌منظور کاهش عوامل خطرساز در ارتباط با بیماری‌های مختلف مورد استفاده می‌باشد. هدف این مطالعه بررسی اثرات حفاظتی مصرف سیر در برابر اختلالات هورمونی ناشی از امواج بود. روش‌ بررسی: در این مطالعه تجربی، ۶۰ سر موش صحرایی به طور تصادفی به ۵ گروه نر و ۵ گروه ماده شامل؛ کنترل، شاهد (در معرض امواج)، تجربی۱ (عصاره سیر) تجربی۲ و۳ (عصاره سیر به همراه امواج) تقسیم شدند. پس از ۳۰ روز نمونه‌ها وزن شدند، خون‌گیری انجام شد و غلظت هورمون‌های استروژن، پروژسترون و تستوسترون اندازه‌گیری شدند. داده‌ها با آزمون‌های آماری آنالیز واریانس و توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در نرها میانگین وزن در گروه شاهد نسبت به گروه کنترل کاهش داشت، اما در گروه تجربی۳ نسبت به گروه شاهد افزایش یافت. غلظت تستوسترون در گروه‌های تجربی۲ و ۳ کاهش یافت، استروژن این کاهش را در تمامی گروه‌ها نشان داد. هم‌چنین در تمامی گروه‌ها پروژسترون افزایش نشان داد. در ماده‌ها میانگین وزن در گروه‌های مختلف تفاوت معنی‌داری نشان نداد، تنها پروژسترون در گروه‌های تجربی۲ و ۳ نسبت به گروه کنترل افزایش نشان داد. نتیجه‌گیری: کاهش وزن ناشی از امواج که در نرها مشاهده شد، به خاطر وجود ترکیباتی نظیر تیامین، آلیسین و ویتامین A موجود در سیر جبران می‌شود. امواج و سیر هر دو اثراتی در بیضه برجای می‌گذارند که در تغییر تعداد سلول‌های لیدیگ و تراکم سرمی تستوسترون و استروژن منعکس می‌شود. افزایش پروژسترون نیز نتیجه اثر امواج بر هیپوتالاموس و اثر تحریکی سیر برترشح هورمون‌های تخمدانی است، بنابراین، سیر نمی تواند تمام اثرات زیان‌آور امواج را مرتفع سازد.
فاطمه اسدی منش، اصغر شریفی، زینب محمدحسینی، حلیمه نصرالهی، ندا حسینی، علی کلانتری، سید عبدالمجید خسروانی،
دوره ۱۹، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: عفونت مجاری ادراری یکی از شایع‌ترین عفونت‌های دوران کودکی پس از عفونت دستگاه تنفسی فوقانی می‌باشد. تشخیص به موقع، درمان صحیح و پیگیری مناسب بیمار می‌تواند سبب کاهش قابل توجه عوارض شود. هدف این مطالعه تعیین مقاومت آنتی‌بیوتیکی در عفونت مجاری ادراری کودکان زیر ۱۴ سال مراجعه کننده به درمانگاه اطفال و بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج در سال ۱۳۹۱ بود. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی‌ـ مقطعی، آنتی‌ بیوگرام‌های انجام شده به روش دیسک دیفیوژن برای ۱۴۵ کشت ادرار مثبت، بررسی شدند. نمونه‌های ادرار به روش آسپیراسیون سوپراپوبیک و کاتتریزاسیون یورترا در کودکان فاقد کنترل ادراری و Mid Stream Clean-Catch در کودکان دارای کنترل ادراری، جمع‌آوری شدند. داده‌ها با آزمون آماری مجذورکای تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: از میان موارد مطالعه شده، ۶۸/۶۰ درصد دختر و ۳۱/۳۹ درصد پسر بودند. شایع‌ترین عامل عفونت ادراری در کودکان، اشریشیاکلی(۴۱/۷۲ درصد) و به دنبال آن کلبسیلا(۳۴/۱۰ درصد) بود. الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی شامل؛ آمپی‌سیلین(۵۱/۸۵ درصد)، آموکسی‌سیلین(۴۴/۸۳ درصد)، سفالکسین(۶۵/۶۹ درصد)، سفالوتین (۰۶/۶۲ درصد)، کوتریموکسازول(۳۷/۶۱ درصد)، نالیدیکسیک‌ اسید(۸۲/۴۴ درصد)،سفیکسیم(۲۴/۳۷ درصد)، نیتروفورانتوئین(۵۵/۳۶ درصد)، جنتامایسین(۱۷/۳۵ درصد)، سفتریاکسون (۲۷/۲۸درصد)، سیپروفلوکساسین (۸۹/۲۶ درصد)، آمیکاسین (۵۱/۲۵ درصد) و سفوتاکسیم(۸۲/۲۴ درصد) بودند. نتیجه‌گیری: میزان مقاومت آنتی‌بیوتیکی در عفونت ادراری کودکان شهر یاسوج در سال ۱۳۹۱ نسبت به سال‌های قبل به جز آمیکاسین، افزایش یافته بود که این افزایش در مورد سیپروفلوکساسین و کوتریموکسازول قابل توجه بود. استفاده از نیتروفورانتوئین، سفوتاکسیم، سفالوسپورین‌های نسل سوم و آمینوگلیکوزیدها جهت درمان تجربی توصیه می‌شود.
علیرضا عبدالهی، الناز ایراندوست، مهرناز رسولی نژاد، مونا مرزبان،
دوره ۱۹، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از عفونت های فرصت طلب در بیماران مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی، ویروس اپشتین بار می‌باشد که منجر به عوارض شدیدی در این بیماران می‌شود. هدف این مطالعه بررسی فراوانی ویروس اپشتین بار در بیماران مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسان و مقایسه آن با جمعیت غیرمبتلا و ارتباط آن با تعداد لنفوسیت‌های C‏D۴+ بود. روش بررسی: در این مطالعه مورد ـ شاهدی آینده‌نگر دو گروه ۱۱۴ نفری همسان(از لحاظ سن و جنس) مبتلا و غیر مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسان از نظر وجود آنتی‌بادی IgG علیه کپسید ویروس اپشتین بار و تعداد لنفوسیت‌های CD۴+ مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج بر اساس اهداف مطالعه مورد آنالیز قرار گرفت. یافته‌ها: ۱۰۳ نفر(۴/۹۰%) از افراد مبتلا به ویروس نقص ایمنی انسانی و ۳۷ نفر(۵/۳۲ درصد) از گروه کنترل آنتی‌بادی IgG بر علیه کپسید اپشتین بار ویروس داشتند(۰۰۰۱/۰p<). تفاوت معنی‌داری از نظر وجود آنتی‌بادی IgG بر علیه کپسید اپشتین بار ویروس با سن و جنس بیماران و راه انتقال ویروس و دریافت درمان ضد ویروسی HAART وجود نداشت(۰۵/۰p>). نتیجه‌گیری: به دلیل عوارض حاد ویروس اپشتین بار و فراوانی بالای آن در بیماران مبتلا به ویروس نقص ایمنی توصیه می‌شود به منظور پیشگیری از مرگ و میر بیشتر این بیماران، از لحاظ عفونت ویروس اپشتین بار مورد ارزیابی قرار گیرند و در صورت مثبت بودن، اقدامات پیشگیرانه و معاینات دوره‌ای بررسی عوارض این ویروس انجام شود.
سیده فائزه میرصفای مقدم، مرتضی عبدالهی، آناهیتا هوشیار راد،
دوره ۱۹، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان مثانه دومین سرطان شایع دستگاه ادراری‌ـ تناسلی در جهان و سومین سرطان شایع در مردان ایرانی می‌باشد. با وجود گستردگی سرطان مثانه در ایران، تاکنون مطالعه‌ای به بررسی رابطه عوامل تغذیه‌ای با این سرطان نپرداخته است. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط عوامل تغذیه‌ای با سرطان مثانه بود. روش بررسی: این مطالعه موردـ شاهدی بر روی ۵۵ بیمار مبتلا به سرطان مثانه و ۱۱۰ بیمار فاقد سرطان به عنوان گروه شاهد انجام شد. دریافت‌های غذایی معمول افراد با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک ارزیابی شد. جهت بررسی ارتباط اقلام غذایی مصرفی و سرطان مثانه، افراد مورد مطالعه بر‌مبنای سهک‌های اقلام غذایی مصرفی طبقه‌بندی شدند. نسبت شانس برای هر سهک محاسبه و سهک اول گروه‌های غذایی دریافتی به عنوان گروه مرجع در نظر گرفته شد. یافته‌ها: بین گروه‌های‌ غذایی کره‌حیوانی (نسبت شانس ۷۶/۱۹)، چربی‌ها (نسبت شانس ‌۹۲/۱۲)، چیپس‌و‌پفک (نسبت شانس ‌۱/۸)، گوشت احشاء (نسبت شانس ‌۴۷/۵)، گوشت‌های فرآوری‌شده (نسبت شانس ‌۳۴/۵) و شیرینی‌ها (نسبت شانس ۶۲/۳) با خطر ابتلا به سرطان مثانه ارتباط یافت شد. ارتباط معکوس بین مصرف لبنیات کم‌چرب (نسبت شانس ‌۳۱/۰)، ماست (نسبت شانس ‌۱۴/۰)، ماهی(نسبت شانس‌۱۳/۰) و سایر میوه‌ها (نسبت شانس ‌۱۳/۰) با خطر ابتلا به سرطان مشاهده شد. نتیجه‌گیری: دریافت منابع حیوانی و منابع حاوی چربی‌ اشباع با افزایش خطر سرطان مثانه ارتباط دارد. اثر محافظتی روغن زیتون، برخی سبزی‌ها، میوه‌ها، لبنیات کم‌چرب و تخمیر شده بر کاهش خطر سرطان مثانه مشاهده شد. واژه‌های کلیدی: سرطان مثانه، عوامل تغذیه‌ای، اقلام غذایی، گروه‌های غذایی
هما محسنی کوچصفهانی، عبدالحمید انگجی، سمیرا رشیدی پویا، پریا عبدالهی، تانیا گواهی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: پروپیکونازول قارچ کشی گیاهی است که به صورت موضعی و سیستمیک برای عفونت‌های قارچی و در کشاورزی برای حفاظت و نگهداری میوه‌ها، سبزی‌جات و غلات استفاده می‌شود. هدف از مطالعه تجربی حاضر، بررسی اثر قارچ کش پروپیکونازول بر بافت بیضه و نیز اثرحفاظتی احتمالی سلنیوم مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۴۰ سر موش صحرایی به ۱۰ گروه ۴ تایی شامل؛ کنترل ، شم دریافت کننده حلال پروپیکونازول، آب مقطر دریافت کننده نرمال سالین و هفت گروه تجربی: ۱ دوز ۰/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم سلنیوم ، گروه ۲، ۳، ۴ به ترتیب دوزهای ۱۰ ، ۵۰ و ۷۵ میلی‌گرم بر کیلوگرم پروپیکونازول و گروه‌های ۵ ، ۶ ،۷ که به ترتیب دوزهای ۱۰ ،۵۰ و ۷۵ میلی‌گرم بر کیلوگرم پروپیکونازول به همراه ۵/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم سلنیوم دریافت کردند. تزریق به مدت ۲ هفته، یک روز در میان به صورت درون صفاقی انجام شد. بعد از تعیین سطوح سه هورمون لوتئینی کننده، محرک فولیکولی و تستوسترون، شمارش اسپرم با لام هموسیتومتر انجام شده. داده‌ها با آزمون آماری آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: اختلاف‌معنی‌داری درسطوح هورمون‌ها در گروه‌های تجربی ۲ تا۷ در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد، اما سلول‌های سرتولی، اسپرماتوگونی ،اسپرماتوسیت اولیه، اسپرماتید و اسپرم در گروه‌های تجربی ۲ تا ۷ در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی‌داری داشتند(۰۵/۰p<). نتیجه‌گیری: کاهش تعداد اسپرم‌های شمارش شده و سلول‌های پیش‌ساز آن بیانگر نقش اختلالی پروپیکونازول در روند تولید این سلول‌ها و عدم تأثیر حفاظتی سلنیوم بوده است.
محمد بهنام مقدم، علی عبدالهی، مرضیه رستمی‌نژاد، تهمینه صالحیان، عزیز بهنام مقدم،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: سبک یادگیری یکی از عوامل مؤثر بر یادگیری می‌باشد. اطلاع از سبک‌های یادگیری دانشجویان می‌تواند به ارایه تدریس متناسب با سبک فردی آنها کمک کند. هدف از مطالعه حاضر تعیین سبک‌های یادگیری دانشجویان پرستاری و مامایی یاسوج بر اساس الگوی وارک در سال ۱۳۹۲ بود. روش بررسی: پژوهش حاضر، مطالعه‌ای توصیفی تحلیلی می‌باشد که با شرکت ۱۴۰ دانشجوی پرستاری و مامایی و فوریت‌های پزشکی دانشکده پرستاری و مامایی یاسوج در سال تحصیلی ۱۳۹۲ـ۱۳۹۱ انجام شد. نمونه‌گیری به روش سرشماری و گردآوری داده‌ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه سبک‌‌های یادگیری وارک بود. داداه‌ها با استفاده از آزمون‌های آمار توصیفی و استنباطی تی مستقل، کای دو و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: میانگین سنی دانشجویان ۳۴/۱± ۶۸/۲۰ بود. از مجموع ۱۴۰ دانشجو، ۹۸ نفر (۷۰ درصد) فقط یک نوع سبک یادگیری را برگزیده بودند و تنها ۴۲ نفر از آنها (۳۰درصد) سبک یادگیری ترکیبی را ترجیح داده بودند. در بین سبک‌های یادگیری تکی، سبک خواندنی ـ نوشتنی سبک غالب در بین دانشجویان بود، که ۴۳ درصد دانشجویان آن را انتخاب کرده بودند و فراوان‌ترین شیوه یادگیری چند سبکی در بین دانشجویان، روش دو سبکی(۱۵درصد) بود. نتیجه‌گیری: سبک یادگیری غالب دانشجویان، سبک یادگیری تکی بود. شناسایی سبک‌های غالب یادگیری دانشجویان و انطباق آن با روش‌های تدریس اساتید و تدوین طرح درس‌ها بر اساس سبک‌های یادگیری می‌تواند اهداف آموزشی را بهبود بخشد.
الهیار شهنوازی، محمد بهنام مقدم، نعیم عبدی، خورشید ریگی، الهام الهیاری، فرخنده بخشی، امیر پیغان، عزیز بهنام مقدم،
دوره ۲۰، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده:

زمینه و هدف: تالاسمی از شایع‌ترین اختلالات ژنتیکی در جهان و به ویژه در ایران می باشد. ﺑﺴﻴﺎری از دﻻﻳﻞ از ﺠﻤﻠﻪ ﻣﺰﻣﻦ ﺑﻮدن ﺑﻴﻤﺎری، ﻫﺰﻳﻨﻪ درﻣﺎﻧی، ﺣﺎﻻت ﺑﻴﻤﺎری، اﻧﺘﻈﺎر ﻣﺮگ زودرس ﺑﺎﻋﺚ اضطراب در ﺑﻴﻤﺎران ﺗﺎﻻﺳﻤﻲ ﻣﻲﮔﺮدد. هدف از این ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ بررسی تأثیر روش حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر اضطراب  نوجوانان مبتلا به تالاسمی در پیگیری ۱۲ ماهه بود.

روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی ۶۰ بیمار مبتلا به تالاسمی انجام شد. در مجموع ۶۰ بیمار مبتلا به تالاسمی بر اساس پرسشنامه اضطراب بک، به صورت نمونه­گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. در گروه تجربی، روش درمانی حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد در پنج جلسه انجام شد. در گروه کنترل هیچ مداخله­ای صورت نگرفت. داده­های علایم اضطراب، قبل از مداخله، بعد از مداخله و در پیگیری دوازده ماهه گردآوری شده و با استفاده از آزمون‌های آمار توصیفی، آنالیز واریانس اندازه­گیری تکراری و مربع کای تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: میانگین سنی افراد شرکت در مطالعه۹۳/۱± ۲۲/ ۱۵ بود. نتایج نشان داد میانگین علایم اضطراب در گروه تجربی قبل از مداخله، بعد از مداخله و در پیگیری دوازده ماهه به ترتیب ۶۲/۵ ±۷۳/۳۴، ۴۸/۲ ± ۹۰/۱۹ و ۵۲/۲ ± ۲۳/۱۹ بود که با استفاده از آزمون آنالیز واریانس اندازه­گیری تکراری اختلاف آماری معنی‌داری را نشان داد(۰۰۱/۰>p). میانگین علایم اضطراب در گروه کنترل قبل، بعد از مداخله و در پیگیری ۱۲ ماهه  به ترتیب ۶۹/۵±۹۳/۳۴ ، ۶۱/۵±۵۳/۳۴ و ۸۳/۵± ۸۶/۳۳  بود که با استفاده از آنالیز واریانس اندازه‌گیری تکراری اختلاف آماری معنی‌داری را نشان نداد( ۰۵/۰<p ).

نتیجه‌گیری: روش حساسیت­زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، یک روش مکمل برای درمان و کاهش اضطراب بیماران مبتلا به تالاسمی است. ﭘﺮﺳـﺘﺎران آموزش دیده ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ از اﻳﻦ روش ﺟﺪﻳﺪ و ﻣﺆﺛﺮ در درﻣﺎن اﺿﻄﺮاب ﺑﻴﻤﺎران اﺳﺘﻔﺎده کنند.


زهره خلجی نیا، علیرضا نیکبخت نصرآبادی، زهرا بهبودی مقدم، پروین یدالهی، محمد عباسی،
دوره ۲۱، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: بارداری مرحله‌ای از زندگی هر زن است که در طول این دوره زنان تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی را تجربه می‌کنند. بارداری یک دوره بحرانی برای هر زن است، اما این دوره برای زنانHIV  مثبت بسیار حساس و چالش برانگیز می‌باشد مادر HIV مثبت، در طی بارداری با یک بحران روانشناختی روبرو است که شامل؛ ترس از انتقال بیماری به فرزند، مرگ و سپردن کودک به خانواده یا یک قیم، عوارض جانبی داروها در طی بارداری و تأثیر بارداری روی سلامتی خود می‌باشد بنابراین زنان باردار HIV مثبت آسیب‌پذیر و نیازمند مداخلات حمایتی می‌باشند و مراقبت بارداری این زنان با زنانHIV منفی متفاوت بوده و نیازهای منحصر به فردی دارند، با این وجود اطلاعات اندکی در زمینه تجربه بارداری در زنان HIV مثبت وجود دارد .لذا مطالعه حاضر با هدف شناخت عمیق تجربه زیسته بارداری در زنان HIV  مثبت انجام شد.

روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی با رویکرد پدیدارشناسی هرمنیوتیک می‌باشد. ۱۲ زن HIV مثبت که به مرکز مشاوره بیماری های رفتاری بیمارستان امام خمینی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه کرده بودند، برای شرکت در مطالعه با نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. از مصاحبه‌های عمیق نیمه ساختار یافته جهت جمع‌آوری داده‌ها استفاده شد. متن مصاحبه‌ها ضبط و تایپ گردید.  پس از انجام ۱۶ مصاحبه با طول مدت بین ۴۰ تا ۹۰ دقیقه با مشارکت کنندگان به غنا و تعمق لازم رسید و سپس داده‌ها با روش دیکلمن( ۱۹۸۹ ) تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: مشارکت کنندگان این مطالعه در دامنه سنی ۲۲ تا ۳۹ سال بودند. پس از تحلیل داده‌ها  درونمایه اصلی با ۳ درونمایه فرعی ظاهر شد. درونمایه اصلی بارداری در زنان HIV مثبت شامل"بازگشت دوباره به زندگی"بود که از درونمایه‌های فرعی "به سوی مادر شدن"، "ثبات و حمایت" و"خشنودی" تشکیل شده است.

نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد اگر چه تجربه بارداری در زنان HIV مثبت با احساس عمیق ترس از انتقال بیماری همراه بود، داشتن کودک به منزله پنجره امید می‌باشد. مادرشدن به زندگی آنان معنا بخشیده و زمینه را برای بازگشت به زندگی فراهم می‌کند. درک و آگاهی از تمامی‌ این موارد برای مراقبین بهداشتی ضروری است. بنابراین یافته‌های حاصل از این پژوهش، لزوم طراحی و اجرای برنامه‌ها و مداخله‌های همه جانبه و متناسب برای داشتن حس خوشایند از بارداری در این زنان را مورد تأکید قرار می‌دهد.


پروین یدالهی، زیبا تقی زاده، عباس عبادی، مریم قراچه،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( خرداد و تير ۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده
 
زمینه و هدف: تجربه هوشیارانه و فعالانه درد زایمان، می‌تواند با ارتقای معنوی و شناخت توانمندی‌های فردی همراه باشد و فرصتی در اختیار فرد قرار دهد تا همواره خاطره‌ای خوشایند از زایمان در ذهن وی رقم زند. هدف از این مطالعه تبیین ادراک زنان از درد زایمان بود.
 
روش بررسی: این مطالعه، یک مطالعه کیفی از نوع تحلیل محتوا می‌باشد که با انتخاب هدفمند ۱۷ نفر از زنان شیرازی دارای معیار ورود به مطالعه و تجربه زایمان طبیعی انجام یافت. داده‌های مطالعه با استفاده از مصاحبه‌های عمیق و نیمه ساختارمند جمع‌آوری گردید. متن مصاحبه‌ها ضبط و تایپ گردید و با رویکرد آنالیز محتوای قرار دادی به روش گرانهایم و لوندمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
 
یافته‌ها: مشارکت کنندگان ۱۷ نفر، با میانگین سنی ۳۳ سال، اکثریت دارای تحصیلات لیسانس به بالا و درآمد متوسط بودند. طبقه‌های فرعی ایجاد شده در این مطالعه دوگانگی احساس، بینش مثبت به درد زایمان، خودباوری و معنویت گرایی بودند که در طبقه اصلی رشد یافتگی در گذر زمان  قرار گرفتند.
 
نتیجه‌گیری: با توجه به سیاست‌های اخیر وزارت بهداشت در راستای خوشایندسازی زایمان طبیعی و نظر به پیشینه فرهنگی و مذهبی جامعه ایرانی نسبت به تقدس زایمان طبیعی، شناخت عمیق تجربه درد زایمان می‌تواند به برنامه‌ریزی صحیح  واقدامات عملی ـ  حمایتی مناسب از زنان زائو و در نتیجه حفظ کرامات انسانی منجر شود.
 
   
 
 
الهه الهیان بروجنی، اردشیر افراسیابی فر، شهلا نجفی دولت آباد، علی موسوی زاده،
دوره ۲۲، شماره ۲ - ( خرداد و تير ۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: در دهه‌های اخیر استفاده از آموزش رسانه ای جهت کنترل مشکلات بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن مورد توجه کارکنان درمانی قرار گرفته است، اما مطالعه‌های اندکی در زمینه اثربخشی آنها در بهبود کیفیت خواب بیماران مبتلا به آسم برونشیال گزارش شده اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر نمایش فیلم بر کیفیت خواب بیماران آسم برونشیال انجام شده است.
 
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه‌تجربی و جامعه پژوهش آن را کلیه بیماران آسم برونشیال مراجعه کننده به کلینیک آسم شهر بروجن تشکیل دادند. پنجاه و یک بیمار واجد شرایط ورود به مطالعه به روش نمونه‌گیری غیر احتمالی تمام سرشماری انتخاب شدند. نمونه‌های مورد مطالعه بر اساس تخصیص تصادفی بلوکی بین دو گروه آزمون و کنترل تخصیص یافتند. جهت بیماران گروه آزمون، آموزش‌های بیمار از طریق فیلم ۱۵ دقیقه‌ای قابل اجرا به وسیله کامپیوتر، دستگاه دی وی دی و گوشی موبایل اجرا گردید، اما بیماران گروه کنترل فقط مراقبت های روتین را دریافت کردند. از پرسشنامه شاخص کیفیت خواب پیترزبورگ جهت جمع آوری داده‌ها یک هفته قبل از مداخله و یک ماه پس از شروع مداخله استفاده گردید. داده‌های جمع‌آوری شده از طریق آمارهای توصیفی و آزمون‌های آماری تی، کای اسکور، من ویتنی و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند. 
 
یافته‌ها: قبل از مداخله تفاوت معنی‌دار آماری در نمره کلی کیفیت خواب و ابعاد آن در دو گروه آزمون و کنترل  مشاهده نشد(۰۶/۰=p). پس از مداخله در نمره کلی کیفیت کلی خواب  و ابعاد کیفیت ذهنی خواب، اختلالات خواب و تأخیر در به خواب رفتن بین دو گروه مورد مطالعه تفاوت معنی‌دار آماری مشاهده گردید(۰۰۱/۰=p)، اما در ابعاد استفاده از داروهای خواب آور، مدت زمان خواب، کفایت خواب و اختلال عملکرد روزانه بین گروه  آزمون و کنترل تفاوت معنی‌داری مشاهده نگردید.
 
نتیجه‌گیری: آموزش مبتنی بر نمایش فیلم توانسته است کیفیت خواب بیماران مبتلا به آسم برونشیال را بهبود بخشد. با توجه به سهولت اجرای این روش آموزشی، ضمن پیشنهاد پژوهش های دیگری جهت ارزیابی تأثیر آن در سایر بیماران مبتلا به بیماری‌های مزمن، به عنوان یک روش آموزش بیمار جهت مراقبت از خود در منزل مورد توجه قرار گیرد.
 
 
 
بهزاد ناظم رعایا، سید تقی هاشمی، سارا عزیزالهی،
دوره ۲۴، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده:
زمینه و هدف: لرز یکی از عوارض بعد از بی‌حسی اسپاینال است که معمولاً راه‌های مختلفی برای کنترل آن وجود دارد. بنابراین هدف از این مطالعه تعیین و تأثیر دو دوز متفاوت و به صورت ترکیبی کتامین و میدازولام را در پیشگیری از بروز لرز پس از بی‌حسی اسپاینال بود.
 
 
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی بالینی دوسوکور می‌باشد. جامعه مطالعه آن شامل ۱۲۰ بیمار کاندید عمل جراحی با بی‌حسی اسپاینال مراجعه کننده به بیمارستان الزهرا طی سال ۱۳۹۷ـ۱۳۹۶ انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در سه گروه A، B و C قرار گرفتند، گروه A ۰۲/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم از دوزکم میدازولام با کتامین ۳/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم، گروه B ۰۴/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم از دوز معمول میدازولام با دوز کم کتامین ۱۵/۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم و کروه C نرمال سالین با حجم یکسان قبل از عمل دریافت کردند. اطلاعات دموگرفیک بیماران ، شدت لرز و نیاز به داروی مسکن در بیماران مورد بررسی قرار گرفت. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یکطرفه، تی مستقل، کراسکال والیس، فریدمن، ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.
 
 
یافته‌ها: فشار خون متوسط شریانی بعد از مداخله در گروه A به صورت معنی‌داری کمتر از گروه B و C بود. شدت لرز در گروه C به صورت معنی‌داری بیشتر از دو گروه دیگر بود(۰۵/۰p<) و بین دو گروه B و C اختلاف معنی‌داری بر اساس شدت لرز وجود نداشت(۰۵/۰p<). هم‌چنین طول مدت ریکاوری در گروه B به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه A و C بود(۰۵/۰p<).
‌‌
نتیجه گیری: هر دو ترکیب دارویی میدازولام و کتامین جهت کاهش لرز مناسب هستند، ولی به نظر می‌رسد استفاده از ترکیب دوز کم میدازولام به همراه کتامین بهتر از استفاده دوز کم کتامین به همراه میدازولام از نظر پایدار بودن همودینامیک و کوتاه تر بودن طول مدت ریکاوری باشد. 
 
 
 
حمیدرضا فرپور، آزاده حاجی حسینی، ابراهیم مقیمی سارانی، الهام نصرالهی، هادی رییسی شهرکی،
دوره ۲۴، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: اختلال افسردگی اساسی از شایع‌ترین بیماری‌های روان‌پزشکی است. شواهدی وجود دارد که دستگاه نورآدرنرژیک در اختلال افسردگی نقش اساسی دارد. پاسخ سمپاتیک پوستی (SSR) برای بررسی سیستم اتونوم به ‌کار برده می‌شود. نوار عصب‌‌های متداول، الیاف ضخیم میلینه محیطی را بررسی می‌کنند، ولی در SSR به بررسی الیاف نازک غیر میلینه می‌پردازیم. هدف از این مطالعه بررسی تست پوستی سمپاتیک در بیماران دچار اختلال افسردگی اساسی بود.
 
روش بررسی: در این مطالعه موردی شاهدی که در سال ۱۳۹۶ در بیمارستان شهید رجایی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز  انجام شد، ۳۹ بیمار شرکت نمودند. روش نمونه‌گیری به صورت نمونه‌های در دسترس بودند و در دو گروه؛ ۲۰ بیمار در گروه مورد(مبتلا به اختلال افسردگی اساسی))۴ نفر مرد و  ۱۶ نفر زن) و ۱۹ بیمار در گروه شاهد(۷ نفر مرد و ۱۲ زن) با میانگین سن به ترتیب۷/۸۴±۶۵/۳۱  و ۶/۹۹±۱۰/۳۲ انجام شد. پاسخ سمپاتیک پوستی دست‌ها و پاها در هر دو سمت بدن در پاسخ به تحریک الکتریکی عصب مدیان و عصب تیبیال اندازه گیری شد. میانگین مقادیر تأخیر هدایت عصبی و نیز آمپلیتود موج به دست آمده مورد بررسی قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون شاپیروـ ویلکس و مان ویتنی تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: نتایج ارزیابی‌‌ها نشان دهنده افزایش آمپلتود موج به دست آمده از   SSR عصب مدین دست راست و دست چپ گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد ارتباط آماری معنی‌داری را داشته است (۰۵/۰p>)، درحالی که بین آمپلتود عصب تیبیال اندام تحتانی راست و چپ و هم‌چنین در تأخیر هدایت عصبی در عصب مدین و تیبیال دوطرف بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد.
 
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج حاصل از این مطالعه چنین استنباط می‌شود که افزایش آمپلتود پاسخ پوستی سمپاتیک اندام فوقانی می‌تواند در تشخیص و پیگیری بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی مفید باشد و بیانگر اختلال اتونوم می‌باشد. 
 

 

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
۱
 

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.4 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4725