en
jalali
1386
4
1
gregorian
2007
7
1
12
2
online
1
fulltext
fa
اثر بیهوشی استنشاقی با جریان گازی کم بر وضع همودینامیک حین عمل و مقایسه آن بـــا بیهوشی با جریــان گازی زیاد
The Effect of Low Flow Inhalation Anesthesia on Operative Hemodynamic Condition in Comparison with High Flow Anesthesia
مقدمه و هدف: روش بیهوشی با جریان گازی کم که در آن جریان گاز تازه کمتر از حجم دقیقهای بیمار میباشد باعث بهبود مراقبت از بیمار میشود ومزایایی دارد از جمله؛ کاهش هیپوترمی حین عمل، کاهش لرز بعد از عمل و افزایش منافع اقتصادی و زیست محیطی. هدف از این مطالعه تعیین اثر بیهوشی استنشاقی با جریان گازی کم بر وضع همودینامیک حین عمل و مقایسه آن با بیهوشی با جریان گازی زیاد بود.
مواد و روشها: این مطالعه که به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی یک سو کور آیندهنگر بود، در سال 1384 در بیمارستان امام خمینی تبریز انجام گرفت. در این بررسی 97 بیمار با وضعیت فیزیکی I و II که کاندیدای عمل لاپاراتومی بودند بعد از القاء معمولی بیهوشی، در مرحله نگهداری به دو گروه I (بیهوشی با جریان زیاد) و گروه II (بیهوشی با جریان کم) تقسیم شدند. تمام بیماران در طول عمل از نظر فعالیت الکتریکی قلب، فشار خون، ضربان قلب، درصد اشباع اکسیژن، دی اکسید کربن انتهای بازدمی، درجه حرارت، اندازهگیری درصدهای دمی و بازدمی اکسیژن و نیتروس اکساید و هالوتان مانیتور شدند. 46 بیمار تحت بیهوشی با جریان زیاد و 51 بیمار تحت بیهوشی با جریان کم قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مجذور کای، مان ویتنی یو، تی غیر زوجی و تکراری آنالیز گردید.
یافتهها: میانگین فشارخون در گروه I قبل از عمل (سیستول20±138 و دیاستول 15±78 میلیمتر جیوه )، حین عمل (سیستول31±105 و دیاستول10±64 میلیمتر جیوه ) و در ریکاوری (سیستول15±116 و دیاستول13±70 میلیمتر جیوه ) بود. میانگین فشارخون در گروه II قبل از عمل (سیستول22±139 و دیاستول22±79 میلیمتر جیوه )، حین عمل (سیستول21±122 و دیاستول 17±75 میلیمتر جیوه ) و در ریکاوری (سیستول15±118 و دیاستول17±77 میلیمتر جیوه ) بود که تفاوتهای موجود معنیدار است)01/0.(p= میانگین ضربان قلب در گروه I قبل از عمل 18±90 ، حین عمل 14±70 و در ریکاوری 126 ضربان در دقیقه بود. در گروه II ، میانگین ضربان قلب قبل از عمل 21±9/87، حین عمل 16±86 و در ریکاوری 17±104 ضربان در دقیقه بود که تفاوتها معنیدار بوده است. اختلاف معنیداری از نظر جنس، سن و وزن بین دو گروه وجود نداشت.
نتیجهگیری: نگهداری بیهوشی با جریان کم گازهای بیهوشی، وضع همودینامیک بیشتری را حین عمل جراحی حفظ میکند.
Introduction & Objective: Low flow anesthesia technique in which the flow fresh gas is lower than minute volume of the patient results in improvement in the patient’s care such as reduction of operative hypothermia, reduction of postoperative shivering and leads to an increase in economical and enviornmental interests. The goal of the study was to investigate the patients’ operative hemodynamic variations using the high and low flow anesthesia techniques.
Materials & Methods: This prospective, clincal and single blind study was carried out in Tbriz Emam Khomeini Hospital in 1384. In this study 97 patients in ASA class I or II after routine induction of G.A, during maintenance of anesthesia were randomly divided in two groups group I (high flow anesthesia) and group II (low flow anesthesia). For all patients ECG, HR, SPO2, BP, B.T, ETCO2 and inspiratory, expiratory percentage of O2, N2O, halothane, postoprative shievring and duration of oprations were recorded. 46 patients underwent high flow anesthesia and 51 patients underwent low flow anesthesia.
Results: The average blood pressure in group I was as follow: preoperative, systol=13820 mmHg and diastol=7815 mmHg, intraoperative, systol=10531 mmHg and diastol=6410 mmHg and in recovery systol=11615 mmHg and diastol=7013 mmHg. In group II who had low flow anesthesia the blood pressure was found to be systol=13922 mmHg and diastol=7922 mmHg preoperative, systol=12221 mmHg and diastol=7517 mmHg intraoperative and systol=11815 mmHg and diastol=7717 mmHg in recovery. The differences in blood pressure in both group were statiscally significant (p=0.01). The average heart rate in group I was 9018 beat/min preoperative, 7014 intraoperative and 126 in recovery. The avrage heart rate in group II was 87.921 preoperative, 8616 intraoperative and 10417 in recovery. The differences were statiscally significant but there was no significant difference between the two groups with regard to sex, age and weight.
Conclusion: Maintenance of anesthesia with low flow anesthesia gasses maintains more hemodynamic condition during operation.
Low Flow Anesthesia, High Flow Anesthesia,Hemodynamic
بیهوشی با جریان کم, بیهوشی با جریان زیاد, همودینامیک
1
9
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-60&slc_lang=en&sid=1
2015/06/2
1394/3/12
2015/06/2
1394/3/12
M
Eidi
محمود
عیدی
0031947532846003363
0031947532846003363
No
H
Hoseinzade
حمزه
حسینزاده
0031947532846003364
0031947532846003364
No
KH
Kolahdozan
خسرو
کلاهدوزان
Khosro_kolahdozan@yahoo.com
0031947532846003365
0031947532846003365
Yes
D
Aghamohammadi
داود
آقامحمدی
0031947532846003366
0031947532846003366
No
fa
بررسی میزان پاسخدهی مناسب به واکسن هپاتیت ب در بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی
Response to Hepatitis B Vaccine in HIV-Infected Patients
مقدمه و هدف: خطر بروز هپاتیت ب مزمن از میزان 5 درصد در بیماران دارای سیستم ایمنی سالم به بیش از 20 درصد در بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی افزایش مییابد. اثربخشی واکسن هپاتیت ب در بیماران آلوده به عفونت ویروس نقص ایمنی انسانی، بین 56 ـ 8/23 درصد ذکر شده است. هدف از این مطالعه تعیین میزان پاسخدهی مناسب به واکسن هپاتیت ب در بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی بود.
مواد و روشها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی خود شاهد است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به مرکز مشاوره بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی و ایدز سنندج در سال 1385 بود که سرولوژی آنها از نظر وجود آنتیبادی ویروس نقص ایمنی انسانی تأیید شده و از نظر ابتلا به عفونت ویروس هپاتیت ب منفی بودند. حجم نمونه شامل 51 نفر بود و روش نمونهگیری سرشماری بود. برای بیماران در سه نوبت واکسن هپاتیت با دوز 20 میکروگرم در فواصل 6 ـ1ـ0 ماه تزریق شد و 2 ماه بعد از تلقیح آخرین دوز واکسن ،تیتر آنتیبادی در آنها اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و رگرسیون و آزمونهای آماری ناپارامتری کروسکال والیس و اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین سنی نمونههای مورد مطالعه 37/8 ± 68/33 سال بود.2 نفر(9/3 درصد) از نمونهها زن و 49 نفر (1/96 درصد) مرد بودند. میانگین سطح آنتیبادی ضد آنتیژن سطحی ویروس هپاتیت ب در بیماران 58/71 ± 55/47 میلی واحد بینالمللی بر میلیلیتر بود. از نظر پاسخ ایمنی 31 نفر (8/60 درصد) دارای سطح آنتیبادی کمتر از 10 میلی واحد بینالمللی بر میلیلیتر و 20 نفر (2/39 درصد) دارای سطح آنتیبادی بیشتر از 10 میلی واحد بینالمللی بر میلیلیتر بودند. همچنین بین سطح آنتیبادی و شمارش لنفوسیتهای T-CD4+ ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه مؤید پاسخ ایمنی ضعیفتری در بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی به واکسن هپاتیت ب در مقایسه با افراد عادی میباشد. انجام مطالعات بعدی با دوز دو برابر و یا تکرار دوز روتین خصوصاً با توجه به شمارش سلولهای لنفوسیت T-CD4+ میتواند کمک کننده باشد.
Introduction & Objective: The risk of developing chronic hepatitis B virus (HBV) is 5% in general population but can reach up to 20% in HIV patients. The response rate to HBV vaccine in HIV infected patients is 23.8-56 percent. The aim of this study was to evaluate response of HIV-infected patients to 20 µg dose of recombinant HBV vaccine.
Materials & Methods: In this quasi experimental study, 51 subjects, sampled through census, were HIV patients who had HBsAg negative test in HIV/AIDS counseling and care center. Patients were vaccinated with 20 µg of recombinant HBV vaccine, IM at intervals of 0, 1 and 6 months. Response to the vaccine was checked 2 months after the last injection. Data were analyzed with SPSS software, using descriptive statistics and nonparametric tests.
Results: The mean age of the patients was 33.68±8.37 years. Two patients were female (3.9%) and 49 patients were male (96.1%). Mean of hepatitis B antibody level was 47.55±71.58 mIU/ml. The levels of antibody in different patients were as follow: 31 patients (60.8%) 10 mIU/ml. There was no significant correlation between antibody levels and CD4+ cell count (correlation coefficient = -0.191).
Conclusion: Response to hepatitis B vaccination is low in HIV infected patients. Conventional dose of HBV vaccine is not enough to get protective immunity. Therefore, two-fold dose of vaccine dose, repeat of conventional dose or increasing of interval administration of hepatitis B vaccine should be considered in future studies.
Hepatitis B vaccine, HIV/AIDS Patients, CD4+ T Lymphocytes
واکسن هپاتیت ب, بیماران آلوده به ویروس نقص ایمنی انسانی, شمارش سلولهای لنفوسیت T-CD4+
11
18
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-61&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/2
1394/3/12
SH
Afrasiabian
شهلا
افراسیابیان
0031947532846003367
0031947532846003367
Yes
K
Hajibageri
کتایون
حاجی باقری
0031947532846003368
0031947532846003368
No
V
Esmaeil Nasab
وحید
یوسفینژاد
0031947532846003369
0031947532846003369
No
N
Esmaeil Nasab
نادر
اسماعیلنسب
0031947532846003370
0031947532846003370
No
SH
Sayfi
شیرزاد
سیفی
0031947532846003371
0031947532846003371
No
fa
مقایسه سه روش مختلف بلوک انگشت از نظر اثربخشی و زمان بیحسی
Comparison of the Efficacy and Duration of Three Different Methods of Digital Block
زمینه و هدف: ترومای انگشت یکی از آسیبهای شایع ارتوپدی میباشد که اغلب میتوان به وسیله بیحسی موضعی آن را مورد بررسی و درمان قرار داد. روش مرسوم بیحسی موضعی همان بلوک انگشتی مرسوم است که اعصاب انگشت را در دو طرف بیحس میکند. دو روش دیگر که کمتر مورد استفاده قرار میگیرد؛ یکی بلوک انگشت به طریق ترانستکال (پولی) که نیاز به مقادیر کمتر لیدوکائین دارد و عوارض عصبی عروقی هم ندارد و دیگری بلوک زیر جلدی که از نظر عملی راحتتر میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه سه روش مختلف بلوک انگشت از نظر اثربخشی و زمان بیحسی بود.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی است که روی بیماران مراجعه کننده به بیمارستان کاشانی اصفهان که به نحوی به علت آسیب یکی از انگشتها نیاز به عمل جراحی پیدا کرده بودند در سال 1385 انجام گرفت. بیماران به صورت تخصیص تصادفی بلوکی در سه گروه قرار گرفته و با یکی از سه روش ذکر شده عمل جراحی شدند. مقایسه سه روش در سه گروه 50 نفری بر حسب زمان بیحسی و نیاز به بیحسی مجدد یا استفاده از روش دیگر بیحسی انجام شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزارSPSS و آزمونهای آماری تی و دقیق فیشر آنالیز گردید.
یافتهها: متوسط زمان بیحسی در گروه اول (ترانستکال) 2/34 دقیقه، در گروه دوم (مرسوم) 8/33 دقیقه و در گروه سوم (زیرجلدی) 34 دقیقه بود که تفاوت معنیداری بین سه گروه وجود نداشت. در گروه اول در هیچ موردی نیاز به بیحسی مجدد یا کمکی از نظر میزان بیحسی نبود، ولی در گروه دوم در 5 مورد (7انگشت) و در گروه سوم در 9 مورد (11 انگشت) نیاز به بیحسی مجدد یا کمکی شد که تفاوت معنیداری مشاهده گردید (05/0(p<.
نتیجهگیری: روش بلوک ترانستکال با توجه به نیاز به حجم کمتر لیدوکائین و تعداد تزریق کمتر و با توجه به یکسان بودن زمان بیحسی و ایجاد بیحسی مؤثرتر و احتمال آسیب شریانی عصبی در روش مرسوم، جایگزین مناسبی برای روش مرسوم وتزریق زیرجلدی میباشد.
Introduction & Objective: Finger injuries are very common and majority of them can be treated under digital block anesthesia. Traditional digital block is one of the most commonly performed blocks performed by care providers in several medical fields. There are two other less known methods, transthecal (pulley) block, in which local anesthesia is injected into the flexor tendon sheat that needs less volume of anesthesia and hasnot neurovascular complications and subcutaneous block in which local anesthesia is injected subcutaneously at the level of A1 pulley. This study aimed to compare the results of the three methods of digital block.
Materials & Methods: A prospective randomized clinical trial was performed at Kashani hospital to compare the less known transthecal (pulley) and subcutaneous methods with traditional digital block with regard to the length of anesthesia and need to another anesthetic method (due to insufficient anesthesia) as a supplement. We divided 150 patients that were admitted to kashani hospital operating room due to finger injury, randomly, into three groups. In each group the patients were anesthetized by one of the three different methods. All blocks were performed by the same investigator. Data were analyzed by SPSS software using T test.
Results: Mean length of anesthesia was 34.2 min’s in the transthecal digital block method and 34 min’s in the subcutaneous method and 33.8 min’s in the traditional digital block method. A repeat injection or local infiltration as a supplement was necessary in 5 instances (7 blocks) in the traditional digital block method and 9 instances (11blocks) in the subcutaneous method (p<0.05).
Conclusion: Regarding fewer injections and less amount of lidocaine and no risk of damaging the neurovascular bundles and comparable length of anesthesia and no need to supplemental anesthesia, transthecal digital block is an appropriate alternative to traditional digital block and subcutaneous injection.
Transthecal Digital Block,Subcutaneous Digital Block,Traditional Digital Block,Pulley,Flexor Tendon Sheat,Lidocaine
بلوک انگشتی ترانستکال, بلوک انگشتی زیرجلدی, بلوک انگشتی مرسوم, پولی, غلاف تاندون فلکسور, لیدوکائین
19
26
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-62&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
M
Dehghani
محمد
دهقانی
m_dehghani@med.mui.ac.ir
0031947532846003372
0031947532846003372
Yes
A
Mahmoodian
ارسلان
محمودیان
0031947532846003373
0031947532846003373
No
fa
تأثیر پودر زنجبیل بر تغییرات ایجاد شده در اثر دیابت در روده کوچک موش صحرایی
Effects of Ginger (Zingiberaceae) on Diabetes Mellitus Induced Changes in the Small Intestine of Rat
مقدمه و هدف: دیابت ملیتوس شایعترین اختلال غدد درونریز در انسان است و دارای عوارض متعدد از جمله عوارض گوارشی است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر پودر زنجبیل بر تغییرات ایجاد شده در اثر دیابت در روده کوچک موش صحرایی بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی که در سال 1385 در بخش آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام گرفت، از 24 سر موش صحرایی نژاد ویستار با میانگین وزنی 20± 250 گرم در سه گروه هشتتایی استفاده شد. گروه اول کنترل (سالم)، گروه دوم دیابتی و گرم سوم دیابتی درمان شده با پودر زنجبیل (درمان) به میزان 5 درصد غذای مصرفی بود. برای ایجاد دیابت از داروی استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت تزریق داخل صفاقی استفاده شد. پس از گذشت 8 هفته با بیهوش کردن حیوانات محفظه شکم باز و روده کوچک را به دقت جدا کرده و بعد از اندازهگیری طول و وزن آن از هر بخش دئودنوم، ژژنوم و ایلئوم نمونه برداشته شد و بعد از پردازش بافتی لامهای با رنگآمیزی هماتوکسیلین و ائوزین تهیه و با استفاده از قطعه چشمی مدرج طول پرز، عمق کریپت و ضخامت لایه عضلانی دیواره روده بررسی شد. برای آنالیز آماری از نرمافزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و تست توکی استفاده شد.
یافتهها: میانگین طول و وزن روده کوچک، طول پرزها و ضخامت لایه عضلانی در هر سه قسمت روده و عمق کریپت در دئودنوم و ژژنوم در موشهای دیابتی در مقایسه با موشهای کنترل و درمان افزایش معنیدار آماری نشان داد، اما این شاخصها در گروه درمان شده با پودر زنجبیل نسبت به گروه موشهای کنترل تفاوت معنیداری نشان نداد.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که زنجبیل احتمالاً با کاهش استرس اکسیداتیو تا حد زیادی تغییرات پاتولوژیک ناشی از دیابت را در روده کوچک کاهش میدهد.
Introduction & Objective: Diabetes mellitus is the most common endocrine disorder and causes gastrointestinal complications .The aim of this study was to investigate the effects of ginger on the small intestine of diabetic rats.
Materials & Methods: This experimental study was done in the anatomy department of Uremia Medical University in 1385. 24 adult male rats, weighing 250±20 gr were randomly selected and divided into 3 following groups: control, diabetic (induced by 60mg/kg STZ) and treatment groups. The treatment group was given ginger powder (5% of their consumed food weight during day/night period). After 8 weeks, all rats were anaesthetized and their small intestines were removed and measured for their weight and length. For histological assessment, samples from each part of duodenum, jejunum and ileum was fixed in 10% formalin and slides with hematoxilin & eosin staining were prepared. Villi length, crypt depth and muscular layer thickness were assessed by graticule eye piece of light microscope. Statistical analysis, one- way analysis of variance and Tukey’s SPSS software was used for data analysis.
Results: The results showed that mean of intestinal length and weight, villi length and muscular layer thickness in all three parts and crypts depth in duodenum and jejunum in diabetic group increased significantly in comparison with control and treatment groups, but there was no significant difference between control and treatment groups.
Conclusion: The results of this study demonstrate that ginger as an antioxidant, through decreasing oxidative stress, can prevent pathologic alterations induced by diabetes in small intestine.
Ginger, Small intestine, Diabetes Mellitus, Rat
زنجبیل, روده کوچک, دیابت, موش صحرایی
27
35
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-63&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
M
Karimipour
مجتبی
کریمیپور
mojtaba_karimipour@Yahoo.com
0031947532846003374
0031947532846003374
Yes
AR
Shirpour
علیرضا
شیرپور
0031947532846003375
0031947532846003375
No
A
Roozbehi
امرا...
روزبهی
0031947532846003376
0031947532846003376
No
fa
مقایسه هضم پروتئین یک نمونه غذای صنعتی با یک نمونه غذای خانگی در موشهای صحرایی نر
Comparison of Protein Digestibility of a Commercial Food Sample with a Sample of Home Made Food in Rats
مقدمه و هدف: ارزیابی کیفیت پروتئین مواد غذایی به دلایل بیولوژیک و اقتصادی از اهمیت ویژهای برخوردار است. به همین علت روشهای بیولوژیک، میکروبیولوژیک، شیمیایی و تلفیقی برای تعیین کیفیت پروتئینها معرفی شده است. با توجه به اهمیت کیفیت پروتئین غذاها، به ویژه در خانوارهای کم درآمد، این مطالعه با هدف مقایسه هضم پروتئین یک نمونه غذای صنعتی (هومانا بر پایه برنج) با یک نمونه غذای خانگی (بر پایه مخلوط برنج به علاوه لوبیا) در موشهای صحرایی نر انجام گرفت.
مواد و روش ها: این تحقیق تجربی روی 32 سر موش صحرایی نر در سن 21 روز از نژاد ویستار انجام گرفت. موشها در گروههای هشتتایی تحت 4 رژیم غذایی شامل؛ 2 رژیم مورد (غذای صنعتی و غذای خانگی)، 1 رژیم استاندارد (کازئین به علاوه متیونین) و 1 رژیم پایه (بدون پروتئین) با میانگین وزنی 4/65 گرم در هر گروه برای مطالعه قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری پروتئین به صورت تصادفی در گروه بیوشیمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال 1385 قرار داده شدند. طول مدت مطالعه برای قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری پروتئین، 9 روز بود. میزان قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری پروتئین گروهها از طریق آنالیز واریانس همراه با آزمون توکی با استفاده از نرم-افزار SPSS مورد تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: شـاخص قابلیت حقیقی هضم پروتئین 48/92، 887 و 6/17/79، قابلیت هضم ظاهری پروتئین 3/48/89، 2/4 6/80 و 6/18/76 به ترتیب؛ بـرای پروتئیـن کـازئین به علاوه متیونین، غذای صنعتی و غذای خانگی بود. همچنین نتایج آزمون آماری آنالیز واریانس قابلیت حقیقی هضم پروتئین و قابلیت هضم ظاهری پروتئین بین سه گروه کـازئین به علاوه متیونین، غذای صنعتی و غذای خانگی معنیدار میباشد (0001/0p<).
نتیجه گیری: یافتهها نشان میدهند که هضم پروتئین غذای خانگی بر پایه مخلوط برنج به علاوه لوبیا در مقایسه با غذای صنعتی هومانا تقریباً برابر است.
Introduction & Objective: Evaluation of the quality of food proteins have a great importance because of biological and economical impacts. Different biological, microbiological, chemical and combined methods have been used and introduced for determining quality of proteins. Considering the importance of protein quality in foods especially in downscale families, this study was conducted to compare protein digestibility of a commercial food sample (Homana based on rice) with a sample of home made food (based on mixed rice -bean) in rats.
Materialas & Methods: This experimental study was conducted on 32 male Wistar rats, aged 21 days under 4 diets in 8 groups including: 2 cases diet (Homana and mixed rice -bean), 1 standard diet (casein plus methionine) and 1 basal diet (protein free) with a weight mean of 65.4 gr/groups. The study was conducted in biochemistry department of Kashan University of Medical Sciences in 2007. The duration of follow up for true protein digestibility and apparent digestibility was 9 days.True protein digestibility and apparent digestibility were analyzed by ANOVA and Tukey methods through SPSS software.
Results: True protein digestibility was 92.8±4, 87±8 and 79.7±1.6 while apparent digestibility was 89.8±4.3, 80.6±4.2 and 76.8±1.6 for casein plus methionine, commercial food and home made food groups, respectively. The differences between three groups were significant (p<0.0001).
Conclusion: The findings showed that protein digestibility of home made food based on rice and bean mixture is nearly almost equal to the industrial food of Homana.
Protein Quality, True Drotein Digestibility, Apparent Digestibility, Homana,Home Made Food
کیفیت پروتئینی, قابلیت حقیقی هضم پروتئین, قابلیت هضم ظاهری پروتئین, هومانا, غذای خانگی
37
45
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-64&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
M
Taghizade
محسن
تقیزاده
0031947532846003377
0031947532846003377
No
Z
Asemi
ذاتالله
عاصمی
asemi_z @ yahoo.com
0031947532846003378
0031947532846003378
Yes
fa
تأثیر مداخله مدرسهـ محور مبتنی بر الگوی ارتقاء سلامت پندر برای افزایش فعالیت جسمانی دانشآموزان دختر
Effects of a School-Based Intervention on the Basis of Pender’s Health Promotion Model to Improve Physical Activity among High School Girls
مقدمه و هدف: فعالیت جسمانی منظم در ارتباط با نتایج مثبت متعددی در جوانان است. میزان فعالیت جسمانی در طی دوران دبیرستان دختران نوجوان ایرانی در مقایسه با پسران پایینتر است. برای توقف و یا معکوس کردن این روند کاهش، مداخلات مبتنی بر تئوریها و الگوهای گوناگون با هدف افزایش رفتار ورزشی دختران مورد نیاز است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر مداخله مدرسهـ محور مبتنی بر الگوی ارتقاء سلامت پندر برای افزایش فعالیت جسمانی دانشآموزان دختر بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع کارآزمایی آموزش بهداشت تصادفی شده با گروه شاهد بوده و تأثیر اجرای یک برنامه آموزشی24 هفتهای مبتنی بر الگوی ارتقاء سلامت پندر را به منظور بهبود عوامل شناختی و روانی اجتماعی مرتبط با فعالیت جسمانی و افزایش رفتار ورزشی، دختران نوجوان (106 نفر) شهر سنندج را در سال 1385 ارزشیابی کرد. برنامه مداخله شامل؛ جلسات آموزشی و مشاورههای متناسب شده بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری کولموگروف ـ اسمیرنوف، تی مستقل و زوجی، مان ویتنی و ویلکاکسون آنالیز گردید.
یافتهها: افزایش وقت صرف شده روزانه برای فعالیت جسمانی گروه تجربی در مقایسه با شروع مطالعه، 45 دقیقه بود. مداخله موجب تأثیر مثبت و معنیداری در پیشرفت مراحل آمادگی، بهبود خود کارآمدی درک شده، لذت درک شده مرتبط با رفتار، تأثیرات بین فردی، داشتن برنامهریزی برای عمل، همچنین کاهش موانع درک شده و ترجیحات رقابت کننده با انجام فعالیت در گروه تجربی شد ( 04/0 ـ 0001/0≤p).
نتیجهگیری: ارزشیابی پیامدها در پایان برنامه مداخله، اثرات مثبت برنامه را بر مراحل تغییر، تعیین کنندههای بالقوه رفتار فعالیت جسمانی و متوسط فعالیت جسمانی روزانه نشان داد. نسبت قابل توجه افراد مراحل عمل و نگهداری گروه تجربی در مقایسه با آزمون پایه، رسیدن به معیار توصیه شده برای فعالیت جسمانی نوجوانان، از نتایج امیدوار کننده مداخله مدرسه مدار مبتنی بر الگوی ارتقاء سلامت پندر محسوب میشود.
Introduction & Objective: Participation in regular physical activity is associated with a variety of positive outcomes for young people. Physical activity (PA) rates decline precipitously during the high school years and are consistently lower among adolescent girls than among adolescent boys. In order to stop or diverse this negative trend, there are necessary interventions based on various theories and models to promote physical activity in girls.
Materials & Methods: This randomized control study evaluated the effectiveness of a 24-week exercise education program based on Pender’s Health Promotion model to improve cognitive and psychosocial factors associated with physical activity and to promote physical activity in adolescent girls (n =106). The program included educational sessions and tailored counseling.
Results: There was an increase of 45 minutes for daily physical activity in the experimental group compared to their baseline. After intervention, the training group had a positive significant progression in stages along with significant improvements in self efficacy, enjoyment of physical activity, interpersonal influences, planning for physical activity, and also a decrease in perceived barriers to physical activity and competing preferences (p ≤ .0001-0.04).
Conclusion: Findings of this study showed the positive effect of program on stage of change and potential determinants of the behavior of physical activity. The high proportion of the people in action and maintenance in experimental group compared to the baseline and the attainment of recommend criteria for physical activity are promising findings of school-based intervention based on Pender’s health promotion model.
Health Promotion Model, Intervention,Physical Activity, Female Adolescents
مدل ارتقاء سلامت, مداخله, فعالیت جسمانی, نوجوانان دختر
47
59
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-65&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
P
Teymouri
پروانه
تیموری
parvaneh30002004@yahoo.com
0031947532846003379
0031947532846003379
Yes
SH
Niknami
شمسالدین
نیکنامی
0031947532846003380
0031947532846003380
No
F
Ghofranipour
فضلالله
غفرانیپور
0031947532846003381
0031947532846003381
No
fa
شیوع آلرژی به لاتکس و میوههای دارای واکنش متقاطع با لاتکس در پرسنل اتاقهای عمل بیمارستانهای شیرازـ 1385
Prevalence of Allergy to Natural Rubber Latex and Potential Cross Reacting Food in Operation Room Staff in Shiraz Hospitals -2006
مقدمه و هدف: واکنشهای آلرژیک علیه لاتکس مخصوصاً در بین پرسنل بهداشتی و سایر افراد با تماس بالا با لاتکس در ده سال گذشته افزایش یافته است. با توجه به شیوع بالا و ارتباط آن با بیماریهایی از جمله آسم شغلی، تعیین شیوع آن در بین پرسنل بهداشتی حایز اهمیت است. این مطالعه با هدف تعیین شیوع آلرژی به لاتکس و میوههای دارای واکنش متقاطع با لاتکس در پرسنل اتاقهای عمل بیمارستانهای شیراز انجام گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی به روش سرشماری 580 نفر از پرسنل اتاق عمل ده بیمارستان خصوصی و دولتی شیراز در سال 1385مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهای حاوی اطلاعات شخصی، سابقه حساسیت به لاتکس و غذاهایی که واکنش متقاطع با لاتکس دارند بود. سپس تست پوستی خراش (پریک) برای لاتکس و میوههای موز، کیوی و سیبزمینی که با لاتکس واکنش متقاطع دارند صورت گرفت. دادههای جمعآوری شده با نرمافزار SPSS و آزمون مجذور کای آنالیز گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که 104 نفر (9/17 درصد) دارای تست پوستی مثبت برای لاتکس بودند. در این مطالعه رابطه معنیداری بین تست پوستی مثبت و آتوپی، کهیر و آلرژی غذایی مشاهده شد. این رابطه در مورد کیوی نیز معنیدار بود (05/0p<). شیوع تحت تأثیر عواملی مانند؛ جنسیت، سن، میزان تحصیلات، میزان مصرف دستکش، سابقه درماتیت تماسی و وضعیت سیگار کشیدن نبود.
نتیجهگیری: با توجه به شیوع بالای حساسیت به لاتکس در بین پرسنل اتاق عمل به نظر میرسد که انجام تستهای غربالگری در بین این افراد جهت توجیه علایم فعلی و پیشگیری بیماریهای آینده این افراد کمککننده باشد.
Introduction & Objective: Allergic reactions to natural rubber latex have increased during past 10 years especially among health care workers and patients with high exposure to latex allergens. Allergic reaction to latex is related to many diseases like occupational asthma. This study was performed to determine the prevalence of allergy to natural rubber latex and potential cross reacting food in operation room staff in Shiraz hospitals.
Materials & Methods: In this cross-sectional descriptive study five hundred eighty operation room staff of ten private and state hospitals in Shiraz completed latex allergy questionnaire. They were questioned about personal history and previous history of latex sensitivity, symptoms of latex reactivity and about other allergies particularly to foods that may cross react with latex. Informed consent was obtained and skin prick testing was performed with natural rubber latex. Skin prick tests were done with three potentially cross reacting food (banana, Kiwi, and potato). The obtained data were analyzed with SPSS software and Chi-square test.
Results: Among the 580 operation room workers 104 (17.9 %) of participants were positive to latex skin test. We found a significant association between positive skin test to latex in operation room staff and atopy, urticaria and food allergy. Positive skin test to latex related to positive kiwi skin test (p<0.05). The prevalence did not vary by sex, age, education, surgical and non surgical glove users, history of contact dermatitis or smoking status.
Conclusion: Latex allergy has a high prevalence in personnel of operation room. Evaluation of present symptom and prediction of future disease necessitate screening test in individuals at risk.
Latex, Allergy, Operation Room
لاتکس, آلرژی, اتاق عمل
61
68
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-66&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
H
Nabavizade
سید حسامالدین
نبویزاده
drhesamnabavi @ yahoo.com
0031947532846003382
0031947532846003382
Yes
R
Amin
رضا
امین
0031947532846003383
0031947532846003383
No
fa
بررسی سرواپیدمیولوژی بیماری لیشمانیوز احشایی در شهرستان بویراحمد در سال 1384
Serological Study of Visceral Leishmaniasis in Boyer Ahmad Township in 2005
مقدمه و هدف: لیشمانیوز احشایی یا کالاآزار بیماریی است که به وسیله انگلهای تک یاختهای داخل سلولی از جنس لیشمانیا ایجاد میشود. کالاآزار در بعضی از مناطق ایران به صورت آندمیک و اغلب در کودکان زیر 10 سال دیده میشود. با توجه به نامشخص بودن وضعیت اپیدمیولوژیک کالاآزار در شهرستان بویراحمد، مطالعه حاضر با هدف بررسی سرواپیدمیولوژی بیماری لیشمانیوز احشایی صورت گرفت.
مواد و روشها: در این بررسی توصیفی، 1628 نمونه خون از کودکان 10 سال و زیر 10 سال در شهرستان بویراحمد در سال 1384 با روش نمونه گیری تصادفی ساده تهیه گردید. جهت بررسی آلودگی احتمالی در مخازن انگل، تعداد 25 قلاده سگ از مناطق مختلف این شهرستان شکار و نمونههای لازم از کبد، طحال و خون آنها تهیه گردید. نمونههای تهیه شده با روش سرولوژی آگلوتیناسیون مستقیم و کشت انگل از نظر آلودگی به لیشمانیا مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از آزمایشها به کمک نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون مجذور کای آنالیز گردیدند.
یافتهها: از تعداد کل افراد مورد مطالعه 749 مورد (1/46 درصد) پسر و 879 مورد (9/53 درصد) دختر بودند که 50 مورد (09/3 درصد) مثبت بودند. میزان آلودگی در دخترها 21 مورد (37/2 درصد) کمتر از پسرها 29 مورد (87/3 درصد) بوده است. از لحاظ آماری بین جنس و تیتر آنتیبادی رابطه معنیداری یافت نشد. بیشترین میزان آلودگی 8 مورد (82/14 درصد) در سن 10 سالگی مشاهده گردید. از نظر آلودگی مخازن احتمالی لیشمانیوز در منطقه مورد مطالعه، هیچ کدام از سگهای مورد مطالعه به لیشمانیا آلوده نبودند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل میتوان نتیجهگیری کرد که بیماری کالاآزار از بیماریهای آندمیک در شهرستان بویراحمد میباشد که در بین جامعه به صورت منطقهای در گردش است. عدم وجود آلودگی در سگهای مورد مطالعه میتواند به علت کم بودن تعداد نمونهها و یا آلوده نبودن سگهای مناطقی که از آنجا نمونهها تهیه شده باشد.
Introduction & Objective: Visceral leishmaniasis (Kala-azar) is a disease caused by intracellular protozoa parasites of the genus Leishmania. Kala–azar in Iran is usually seen in children below 10 years old. Kala-azar is endemic in some areas of Iran including Ardebil, Fars, and East Azerbaijan. The present study was designed to assess the situation of Kala–azar in children of ten and below ten years in Boyer Ahmad township in Kohgiloyeh and Boyer Ahmad province in 1384.
Materials & Methods: Blood samples were collected from all the children of 10 and less than 10 years old. In this survey 1628 blood samples were collected from finger tip of children on filter paper. Collected samples were evaluated by direct agglutination test (DAT). Collected data were analyzed by SPSS software.
Results: Result of this study showed that from 1628 samples collected, 50 cases (3.07 percent) were become positive with DAT test. Infection in females was less than male. No significant correlation was found between antibody titer and sex. The highest prevalence rate of the infection was seen in age 10 (14.82%). Leishmania Infection was not found in any of the studied reservoirs (dogs).
Conclusion: Results of this study indicate that Kala–azar is an endemic disease in the studied region. Considering the obtained data, more study is needed to find out the prevalence of the disease in other regions of the province and also to find out more about the possible animal reservoir of the diseases in the region.
کالا آزار, سرواپیدمیولوژی, تست آگلوتیناسیون مستقیم
69
77
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-67&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
B
Sarkari
بهادر
سرکاری
sarkarib@sums.ac.ir
0031947532846003384
0031947532846003384
Yes
AA
Moshfe
عبدالعلی
مشفع
0031947532846003385
0031947532846003385
No
N
Pedram
ناهید
پدرام
0031947532846003386
0031947532846003386
No
MA
Zargar
محمد امین
زرگر
0031947532846003387
0031947532846003387
No
B
Yazdanpanah
بهروز
یزدانپناه
0031947532846003388
0031947532846003388
No
B
Akhondi
بهناز
آخوندی
0031947532846003389
0031947532846003389
No
Z
Hasani
زهرا
حسنی
0031947532846003390
0031947532846003390
No
M
Mohebali
مهدی
محبعلی
0031947532846003391
0031947532846003391
No
fa
بررسی روایی و پایایی پرسشنامه اختصاصی سنجش کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان
Reliability and Validity of the QLQ-C30 Questionnaire in Cancer Patients
مقدمه و هدف: اخیراً ارزیابی جامع وضعیت مبتلایان به سرطان اهمیت ویژهای پیدا کرده و از ارزیابی سنتی پیامدهای زیست پزشکی فراتر رفته و بررسی تأثیرات بیماری بر کیفیت زندگی بیماران را نیز در برگرفته است. سازمان اروپایی تحقیقات و درمان سرطان به منظور ارزشیابی اثرات بیماری و درمان بر زندگی روزمره مبتلایان به سرطان پرسشنامهای مشتمل بر 30 سؤال فراهم نموده است. این پرسشنامه به زبانهای متعددی ترجمه شده و در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار گرفته است، اما تا کنون رواسازی ویرایش سوم نسخه فارسی این پرسشنامه در ایران انجام نشده است. این مطالعه با هدف تعیین روایی و پایایی پرسشنامه 30 سئوالی سنجش کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان انجام شده است.
مواد و روشها: مطالعه حاضر، مطالعهای تحلیلی است که به منظور تعیین روایی و پایایی ویرایش سوم پرسشنامه سنجش کیفیت زندگی روی نمونهای از مبتلایان به سرطان پستان صورت گرفته است. پرسشنامه مورد نظر برای کلیه افراد مراجعه کننده به بخش شیمی درمانی بیمارستان نمازی شیراز در فاصله زمانی 1/10/1384 لغایت 30/11/1384 تکمیل و نهایتاً از بین این تعداد 132 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. پایایی با استفاده از تعیین ثبات داخلی (ضریب آلفای کرونباخ) حیطههای چند سؤالی ارزیابی شد. ضریب همبستگی پیرسون برای تعیین روایی سازه (روایی همگرایی و تمایز) مورد استفاده قرار گرفت. روایی بالینی با مقایسه گروههای شناخته شده با استفاده از آزمون آنالیز واریانس و کروسکال والیس تعیین گردید. کلیه محاسبات با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد.
یافتهها: در تحلیل پایایی پرسشنامه، بیشتر حیطهها از پایایی مناسب (ضریب آلفای کرونباخ < 7/0) برخوردار بودند، به جز سه حیطه خستگی، درد، تهوع و استفراغ که دارای پایایی قابل قبول تشخیص داده شدند. تمام حیطههای چند سؤالی دارای روایی همگرایی مناسب بودند( 4/0 r>). روایی تمایز در تمام سؤالات به جز سؤال 4 حیطه عملکرد جسمانی مشاهده شد. نتایج مقایسه گروههای شناخته شده نیز نشان داد که بیماران با درجه بالاتر، عملکردهای ضعیفتر و علایم بیشتری از بیماری را بر اساس پرسشنامه گزارش کردند.
نتیجهگیری: سومین نسخه فارسی پرسشنامه 30 سئوالی سنجش کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان ابزاری پایا و معتبر است و میتواند در تحقیقات اپیدمیولوژیکی و بالینی سرطان مورد استفاده قرار گیرد.
Introduction & Objective: Recently, it has been recognized that a more comprehensive assessment of the cancer patient is necessary and that the evaluation of outcomes must move beyond traditional biomedical endpoints to include assessments of the impact of disease and its treatment on patients' quality of life. European Organization for Research and Treatment of Cancer has developed a 30-item quality of life questionnaire to obtain information about the impact of disease and treatment on the daily living of cancer patients. This questionnaire was translated into many languages and used in various countries. But, validity and reliability of version 3.0 has not yet been checked for use with Iranian patients. The aims of the present study are to evaluate the reliability and validity of the QLQ-C30 (version 3.0) questionnaire.
Materials & Methods: We conducted an analytical cross-sectional study on 132 random samples of breast cancer patients for determination of validity and reliability of QLQ-C30 (version 3.0) questionnaire. The questionnaire was completed for all patients that referred to chemotherapy ward in Namazi Hospital, Shiraz, during 19 Dec 2005 -19 Feb 2006. Reliability was evaluated through the internal consistency of multi-item subscales. Pearson’s correlations of an item with its own scale (corrected for overlap) and other scales were calculated to evaluate convergent and discriminate validity. Clinical validity was evaluated by known-group comparisons using ANOVA and Kruskal Wallis tests. Data were then analyzed with SPSS software.
Results: In the reliability analysis, most scales fitted the criteria (Alpha>0.70) except the fatigue, pain, nausea and vomiting scales. Convergent validity was evidenced by item own subscale correlation above 0.40 for all multi-item subscales. Item discriminate validity was successful in all analyses except for item 4 of the physical functioning scale. Results of the known group based analysis show significant differences in QLQ-C30 functioning and symptom scores, where patients with higher grade have the worst (p<0.05).
Conclusion: Iranian version of EORTC QLQC30 is a reliable and valid QOL measure for cancer patients which indicate that it can be used in clinical and epidemiological cancer studies.
EORTC QLQ-C30, Cancer, Validity, Reliability
پرسشنامه اختصاصی سنجش کیفیت زندگی در مبتلایان به سرطان (QLQ-C30), سرطان, روایی , پایایی
79
88
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-68&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
A
Safaee
آزاده
صفائی
azadesafaee@yahoo.com
0031947532846003392
0031947532846003392
Yes
B
Dehkordi Moghimi
بیژن
مقیمی دهکردی
0031947532846003393
0031947532846003393
No
SHR
Tabatabaie
سید حمیدرضا
طباطبائی
0031947532846003394
0031947532846003394
No
fa
بررسی میزان آلودگی ذرات معلق در هوای شهر گچساران در سال 1384
Particulate Air Pollution Concentration in the City of Gachsaran, 2005-2006
مقدمه و هدف: پدیده آلودگی هوا در مناطق شهری و صنعتی از مهمترین مشکلات زیست محیطی میباشد که سلامت انسانها را تهدید مینماید. از جمله این آلایندهها، ذرات معلق در هوا میباشد که به ازای افزایش هر 10 میکروگرم بر متر مکعب از آن در هوا، میزان مرگ و میر 1 تا 3 درصد افزایش مییابد. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان آلودگی ذرات معلق در هوای شهر گچساران انجام گردید.
مواد و روشها: این یک مطالعه تحلیلی به صورت طولی است که نمونههای هوا (6936 نمونه) در این بررسی به صورت 24 ساعته در طول سال 1384 جمعآوری گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری تی دانشجویی، آنالیز واریانس و همبستگی پیرسون تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج حاکی از وجود ارتباط خطی مستقیم بین درجه حرارت هوا و میزان غلظت ذرات معلق میباشد (001/0>p)، به گونهای که میانگین این میزان در فصول تابستان (3/226 میکروگرم بر مترمکعب)، بهار (8/167 میکروگرم بر مترمکعب)، پاییز (6/111 میکروگرم بر متر مکعب) و زمستان (7/85 میکروگرم بر متر مکعب)، به ترتیب بیشترین تا کمترین مقدار را به خود اختصاص دادهاند (05/0>p). همچنین میانگین غلظت 24 ساعته آلایندهها در ماههای مختلف نشان میدهد که در سه ماه اردیبهشت، تیر و مرداد، غلظت ذرات معلق بالاتر از حد مجاز(260 میکروگرم بر مترمکعب) بوده است.
نتیجهگیری: خشکی هوای منطقه، کمبود رطوبت هوا و بارندگی و درجه حرارت بالای هوا همراه با وجود تأسیسات عظیم صنعتی در محدوده این شهر از عوامل بالقوه بالا بودن آلودگی هوا در شهر گچساران میباشد.
Introduction & Objective: Air pollution is a major environmental problem in urban areas. PM10 (Particulate Matters with a diameter less than 10 micrometer) is one of the most important pollutants in air, and an increase of 10 μgr/m3 in concentration may cause an increase of 1-3 percent in the mortality rate. The aim of this study was to determine the concentration of the PM10 air pollution in the city of Gachsaran.
Materials & Methods: This is an analytic-longitudinal study. 6936 air samples were collected during 334 days from April 2005 to March 2006 using a SM200 dust monitor sampler machine. The data were analyzed conducting oneway ANOVA, Tukey and t-student tests and then compared with the WHO standard rates.
Results: The results revealed a direct linear correlation between air temperature and concentration of PM10 (p<0.001). There was a significant difference between the mean value of PM10 concentration (μgr/m3) in the seasons of summer (226.3), spring (167.8), autumn (111.6), and winter (85.7). In addition, the mean concentrations of PM10 in warmer months exceeded to the maximum permissible concentration.
Conclusion: It can be concluded that some important variables such as air dryness, low rate of humidity and rainfall, high temperature along with the huge local oil industries are the potential factors of air pollution in Gachsaran.
Air Pollution,Particulate Matters,Temperature
آلودگی هوا, ذرات معلق, درجه حرارت
89
97
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-69&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
A
Jamshidi
ارسلان
جمشیدی
jamshidi_a@yahoo.com
0031947532846003395
0031947532846003395
Yes
K
Karimzadeh Shirazi
کامبیز
کریمزاده
0031947532846003396
0031947532846003396
No
AR
Raygan Shirazi
علیرضا
رایگان شیرازی
0031947532846003397
0031947532846003397
No
fa
بررسی وضعیت سلامت روانی و ویژگیهای شخصیتی صاحبان حیوانات خانگی مراجعه کننده به کلینیک دامپزشکی دانشگاه تهران
A Study on Mental Health Status and Personality Traits of Pet Owners
مقدمه و هدف: امروزه خانوادههای بسیاری از حیوانات خانگی مراقبت میکنند. بررسی پیامدهای روانی نگهداری حیوانات و همچنین بررسی صفات شخصیتی این افراد از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، بررسی وضعیت سلامت روانی و ویژگیهای شخصیتی صاحبان حیوانات خانگی مراجعه کننده به کلینیک دامپزشکی دانشگاه تهران میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی تعداد 612 نفر از صاحبان حیوانات خانگی (143 نفر صاحب گربه، 162 نفر صاحب سگ، 155 نفر صاحب پرنده و 152 نفر صاحب سایر حیوانات) که در طی یک دوره یک ساله از اول دی ماه 1384 تا آخر آذر 1385 به کلینیک دامپزشکی دانشگاه تهران مراجعه کرده بودند، به صورت نمونهگیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه خزانه سئوالات شخصیتی بینالمللی مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: بیشترین درصد اختلال در صاحبان پرنده (234 نفر،3/38 درصد) و کمترین آن در صاحبان سایر حیوانات (129 نفر، 3/24 درصد) مشاهده گردید. از مجموع تعداد افراد 4 گروه، 188 نفر (7/30 درصد)مشکوک به اختلال سلامت روان بودند. 122 نفر(20 درصد) دارای علایم جسمانی، 182 نفر (7/29 درصد) دارای اضطراب، 149 نفر (3/24 درصد) دارای اختلال در عملکرد اجتماعی و 84 نفر (7/13 درصد) دارای افسردگی بودند. تنها در بعد اختلال در عملکرد اجتماعی، صاحبان پرنده نسبت به صاحبان سایر حیوانات دارای اختلال بیشتری بودند (01/0=p). در ابعاد شخصیتی، صاحبان سگ از سطح پایینتری از سازشپذیری و پذیرا بودن نسبت به تجارب در مقایسه با سه گروه دیگر برخوردار بودند. صاحبان سایر حیوانات از ثبات هیجانی بالاتری نسبت به سه گروه دیگر برخوردار بودند.
نتیجهگیری: بر خلاف سایر کشورها، در ایران ممکن است داشتن حیوان خانگی میزان سلامت روان افراد را کاهش دهد یا این که احتمالاً افراد با سلامت روان پایینتر، بیشتر اقدام به نگهداری حیوانات کرده باشند. در زمینه ویژگیهای شخصیتی نیز به نظر میرسد صاحبان سگ افرادی ناسازگارتر و صاحبان سایر حیوانات افرادی با ثبات هیجانی بالاتر و از لحاظ سلامت روان در وضعیت بهتری نسبت به سه گروه دیگر باشند.
Introduction & Objective: Many Iranian families manage to keep pets at home. Examining psychological consequences and personality traits of pet owners is important. The aim of this study was to examine mental health status and personality traits of pet owners.
Materials & Methods: In this descriptive study, 612 pet owners (143 cat owners, 162 dog owners, 155 bird owners and 152 other pet owners) were asked to complete General Health Questionnaire (GHQ) and IPIP Personality Scale from January to December 2006.
Results: Bird owners had the highest (234 cases (38.3%)) and other pet owners had the lowest (129 cases (42.3%)) mental health problems. In general, 188 cases (30.7%) of all groups had mental health problems. 122 cases (20%) of them had somatic compliance, 182 cases (29.7%) had anxiety, 149 cases (24.3%) had social dysfunction and 84 cases (13.7%) had depression. Bird owners had significant high level of social dysfunction than other pet owners. With respect to personality traits, dog owners had low level of agreeableness and openness to experience than other groups. Other pet owners had high level of emotional stability than other groups.
Conclusion: Contrary to other countries, it seems that having a pet in home enhances the probability of mental disorders in Iran. It is possible that lower mental health persons were keeping pets in Iran. In personality perspectives, dog owners are more disagreeable people and other pet owners are more emotionally stable ones.
صاحبان حیوانات خانگی, سلامت روان, صفات شخصیتی
99
107
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-70&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
H
Choobineh
حمید
چوبینه
hchobineh@tums.ac.ir
0031947532846003402
0031947532846003402
Yes
R
Rostami
رضا
رستمی
0031947532846003403
0031947532846003403
No
A
Mohamadi
علی
محمدی
0031947532846003404
0031947532846003404
No
AR
Bahonar
علیرضا
باهنر
0031947532846003405
0031947532846003405
No
D
Shirani
داریوش
شیرانی
0031947532846003406
0031947532846003406
No
R
Safdari
رضا
صفدری
0031947532846003407
0031947532846003407
No
A
Ghalyanchi
آرش
قلیانچی
0031947532846003408
0031947532846003408
No
M
Nosratabadi
مسعود
نصرت آبادی
0031947532846003409
0031947532846003409
No
fa
شیوع سـردرد پس از بیهــوشی عمـومی با گازهای استنشــاقی در بیمــاران مــراجعه کننده بــــه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی یاسوج
مقدمه و هدف: گازهای استنشاقی مورد استفاده جهت بیهوشی عمومی سیستم عصبی مرکزی را تحت تأثیر قرار میدهد. سردرد یکی از شایعترین شکایات بیماران در اتاق بهبودی میباشد و مطالعات مختلف شیوع آن را بین 62ـ60 درصد بیان نمودهاند. هر چه کنترل درد از جمله سردرد در اتاق بهبودی دقیقتر و اصولیتر باشد پیشگیری از عوارض و رضایتمندی بیمار بیشتر خواهد بود. در همین راستا این مطالعه با هدف تعیین شیوع سردرد پس از بیهوشی عمومی با گازهای استنشاقی انجام پذیرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی بر روی 417 نفر از بیماران مراجعه کننده جهت انجام اعمال جراحی انتخابی به بیمارستانهای آموزشی شهر یاسوج که در طول یک سال(1383)به صورت تصادفی انتخاب شده بودند انجام گرفت. تمامی این بیماران تحت بیهوشی عمومی با گازهای استنشاقی هالوتان و اکسید نیتروس قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای دو قسمتی بود که قسمت اول آن قبل از بیهوشی و قسمت دوم آن بعد از بازگشت کامل هوشیاری در اتاق بهبودی از طریق مصاحبه با بیمار تکمیل میشد. دادههای جمعآوری شده به وسیله نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمونهای آماری تی و مجذور کای تحلیل گردید.
یافتهها: در این مطالعه اکثریت بیماران (278 نفر، 7/66درصد ) از سردرد شکایت داشتهاند. میزان سردرد در مردان(165 نفر، 9/80 درصد ) نسبت به زنان (113 نفر، 1/53 درصد ) بیشتر بود(05/0(p<. بیشترین شیوع سردرد در گروه 10تا 15 سال و کمترین شیوع در گروه سنی 26 تا 40 سال بود. سردرد در گروهی که سابقه سردرد مزمن قبلی نداشتند و در افراد سیگاری شایعتر بود. همچنین بروز سردرد پس از عمل با طول مدت بیهوشی و روش اکسیژناسیون حین بیهوشی ارتباط معنیداری نداشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده شیوع بالای سردرد پس از بیهوشی عمومی با گازهای استنشاقی تحت تأثیر عواملی چون؛ جنس، سن، سابقه سردرد مزمن قبلی است و با شناسایی عوامل مستعد کننده و رفع آنها، رضایتمندی بیماران بیشتر و هزینههای درمانی کمتر خواهد شد.
سردرد, بیهوشی عمومی, گازهای استنشاقی, اتاق بهبودی
109
117
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-71&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
A
Rostami Nejad
اکبر
رستمینژاد
Rostaminejad _ Ar@ yahoo.com
0031947532846003410
0031947532846003410
Yes
A
Khosravi
عباس
خسروی
0031947532846003411
0031947532846003411
No
S
Ashrafi
سعیده
اشرفی
0031947532846003412
0031947532846003412
No
fa
گــزارش یک مــورد ادم ریوی به دنبال تخلیه فضای جنب
A Case of Re-Expansion Pulmonary Edema after Rapid Pleural Evacuation
مقدمه و هدف: ایجاد ادم ریوی به دنبال گذاشتن چست تیوپ یک عارضه نسبتاً نادر همراه با مرگ و میر بالا است. هنوز علت این عارضه چندان مشخص نیست، هر چند دلایلی نظیر؛ کاهش سورفاکتانت و فرایندهای التهابی را در بروز این حالت ذکر نمودهاند. تشخیص به موقع و درمان سریع در کاهش مرگ و میر نقش بسزایی را دارد. در این گزارش به معرفی یک مورد ادم ریوی به دنبال تخلیه سریع فضای جنب پرداخته شده است.
معرفی بیمار: بیمار پسر 5/4 سالهای است که به دنبال عمل تترالوژی فالوت در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان نمازی شیراز در سال 1385 دچار دیسترس تنفسی گردید و رادیوگرافی سینه بیمار علامت پنوموتوراکس را نشان داد. جهت بیمار چست تیوپ گذاشته شد و موقتاً علایم بیمار بهبود یافت. بیمار پس از چند ساعت دچار علایمی نظیر؛ تاکیپنه و تاکیکاردی گردید و رادیوگرافی سینه او به طور واضح علایم ادم ریوی را نشان داد. جهت بیمار درمانهای مناسب انجام شد و وضعیت بیمار رو به بهبود رفت.
نتیجهگیری: ادم ریوی به دنبال تخلیه ناگهانی فضای جنب، عارضهای است نسبتاً نادر که با تشخیص به موقع از مرگ و میر بیماران میکاهد.
Introduction & Objective: Pulmonary edema after chest tube insertion is a rare complication and is associated with high mortality. The cause of this phenomenon is not clear, although causes such as decrease in surfactant and inflammatory process have been defined. Early diagnosis and treatment decrease the mortality. This study introduces a case of re-expansion pulmonary edema after rapid pleural evacuation.
Case: The case is a 4.5 y/o boy, a case of Tetralogy of Fallot, who developed respiratory distress after surgery (Total Correction) in ICU of Namazi Hospital in 1385. Chest X ray showed pneumothorax of left lung. For the patient, chest tube was inserted and the symptoms improved. After few hours the patient developed tachypnea, tachycardia, and CXR showed pulmonary edema of left lung. Appropriate treatment was done for the patient and his condition improved.
Conclusion: Pulmonary edema after sudden evacuation of pleura is a rare phenomenon and early diagnosis decreases the mortality.
Pulmonary Edema,Pneumothorax,
ادم ریوی, پنوموتوراکس, فضای جنب
119
125
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-73&slc_lang=en&sid=1
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
2015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/22015/06/2
1394/3/12
SH
Shahbazi
شهربانو
شهبازی
sh_shahbazi@yahoo.com
0031947532846003416
0031947532846003416
Yes
M
Savaei
محسن
سوایی
0031947532846003417
0031947532846003417
No