en
jalali
1386
10
1
gregorian
2008
1
1
12
4
online
1
fulltext
fa
مقایسه اثر لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد با لوسیون کلوتریمازول 1درصد در درمان تینهآ ورسیکالر
Comparative Efficacy of 10% Sodium Sulfacetamide Lotion and 1% Clotrimazole Lotion in Treatment of Tinea versicolor
چکیده:
مقدمه و هدف: تینهآ ورسیکالر بیماری قارچی شایع پوست میباشد که برای درمان آن از داروهای موضعی و خوراکی مختلفی استفاده شده است. این مطالعه با هدف مقایسه اثر لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد با لوسیون کلوتریمازول 1 درصد در درمان تینهآ ورسیکالر انجام شد.
مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی که به صورت یک سوکور انجام شد، 67 بیمار مبتلا به تینهآورسیکالر بالای 12 سال مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان بعثت شهر سنندج در سال 1385 به صورت تخصیص تصادفی بلوکی به دو گروه یک (33 نفر) و دو (34 نفر) تقسیم شدند. برای گروه یک لوسیون کلوتریمازول 1 درصد و برای گروه دو لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد به صورت موضعی تجویز گردید. بعد از یک دوره درمان دو هفتهای میزان بهبود از نظر بالینی و آزمایشگاهی در هر یک از گروهها بررسی گردید. دادههای جمعآوری شده مربوط به هر یک از بیماران در برگه اطلاعات ثبت شده و سپس با استفاده از نرمافزارSPSS و آزمونهای آماری مجذور کای و تی مستقل آنالیز گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که میزان بهبود به ترتیب از نظر بالینی و آزمایشگاهی 22 نفر (7/66 درصد) و 28 نفر (8/84 درصد) برای گروه یک و 7 نفر (6/20درصد) و 8 نفر (5/23درصد) برای گروه دو بوده است که تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (0001/0 p=).
نتیجهگیری: اثر لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد در درمان بیماری تینهآ ورسیکالر بسیار کمتر از لوسیون کلوتریمازول 1 درصد میباشد.
واژههای کلیدی: تینهآ ورسیکالر، لوسیون کلوتریمازول 1 درصد، لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Tinea versicolor is a common superficial fungal infection caused by normal skin flora and many topical and oral anti-fungal medications have been used for its treatment. The aim of this study was to compare the therapeutic effects of 10% sodium sulfacetamide lotion with 1% clotrimazole lotion in treatment of tinea versicolor.
Materials & Methods: In this single-blind clinical trial 67 patients were divided into two groups using block randomization method. The first group consisted of 33 patients who were treated with 1% clotrimazole lotion. The second group included 34 patients who received 10% sodium sulfacetamide lotion. After 2 weeks of treatment, both groups were evaluated for clinical and paraclinical responses. The collected data were recorded in a data sheet and analyzed by X2 and independent T tests, using SPSS software.
Results: After 2 weeks of treatment, clinical and paraclinical responses were seen in 22 patients (66.7%) and 28 patients (84.8%) in the first group (clotrimazole lotion) and in 7 (20.6%) and 8 (23.5%) patients of the second group (sodium sulfacetamide lotion), respectively. Statistical analysis showed that the differences are significant.
Conclusion: The therapeutic effect of 10% sodium sulfacetamide lotion is much less than that of 1% clotrimazole lotion in treatment of tinea versicolor.
KEYWORDS:Tinea versicolor, Clotrimazole Lotion 1%, Sodium Sulfacetamide Lotion 10%
واژههای کلیدی: تینهآ ورسیکالر, لوسیون کلوتریمازول 1 درصد, لوسیون سولفاستامید سدیم 10 درصد
1
8
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-34&slc_lang=en&sid=1
2015/06/1
1394/3/11
2015/06/1
1394/3/11
F
Rad
دکتر فرخ
راد
dr_farokh_rad@yahoo.com
0031947532846003257
0031947532846003257
Yes
E
Ghaderi
دکتر ابراهیم
قادری
0031947532846003258
0031947532846003258
No
fa
بررسی نمره کاملگرایی مثبت و منفی در بیماران مبتلا به میگرن و مقایسه آن با گروه شاهد
Positive and Negative Perfectionism in Migrainus Patients Compaired with Control Group
چکیده :
مقدمه و هدف: از دیر باز تأثیرات مثبت و منفی کاملگرایی بر شناخت، عواطف و رفتار انسانی مورد تأکید بوده است. کاملگرایی با ایجاد توقعات و انتظارات غیر واقعبینانه باعث فشار زیادی به فرد میشود و از عواقب مهم آن تنش، اضطراب، افسردگی و تحلیل رفتن قوای جسمی و روانی انسان میباشد. این مطالعه به منظور تعیین نمره کاملگرایی مثبت و منفی در بیماران مبتلا به میگرن و مقایسه آن با گروه شاهد انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر مطالعهای تحلیلی روی بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک نورولوژی بیمارستان نور اصفهان در سال 1385ـ 1384 بود. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 91 بیمار مبتلا به میگرن و 88 نفر فرد سالم انتخاب شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات مقیاس کاملگرایی مثبت و منفی بود که به وسیله دو گروه مورد و شاهد تکمیل شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمونهای آماری مجذور کای، مان ویتنی و تی آنالیز گردید.
یافتهها: میانگین نمرات کاملگرایی مثبت در افراد مبتلا به میگرن 5/8 ± 47/83 و در افراد گروه شاهد 54/7±47/65 بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه به دست آمد (0001/p=). همچنین میانگین نمره کاملگرایی منفی درافراد مبتلا به میگرن 6/10± 12/74 بود که با گروه شاهد 8/7±79/51 اختلاف معنیداری داشت(0001/p=)0
نتیجهگیری: کاملگرایی را میتوان به عنوان یک خصوصیت شخصیتی بارز در افراد مبتلا به میگرن مطرح نمود که با ایجاد تنشهای درونی میتواند باعث تشدید حملات سر درد میگرنی شود. لذا توجه بیشتر به خصوصیات شخصیتی و روانشناختی این بیماران برای انجام مداخلات مناسب نقش مؤثر و بسزایی در کاهش شکایات مبتلایان به میگرن و درمان مفیدتر آنان خواهد داشت .
واژههای کلیدی :میگرن، کاملگرایی مثبت، کاملگرایی منفی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: The positive and negative effects of perfectionism on human cognition, affection and behavior have been emphasized. Perfectionism has been conceptualized as a multidimensional construct, with both adaptive and maladaptive aspects, which is one of the common personality traits that cause lifelong stress in human and results in anxiety, depression and physical and mental distress.The aim of this study was to assess the positive and negative perfectionism in migrainus patients in comparison with control group.
Materials & Methods: This is an analytical (Case-control) study which was performed on 91 migraine patients and 88 healthy individuals. The pqtients and controls completed a standard 40 item questionnaire for perfectionism – PANPS (20 for positive and 20 for negative perfectionism ). The patients in both groups were matched for gender and age. Mean of positive and negative perfectionism scores for two groups was statistically analysed using SPSS software.
Results: Mean positive perfectionism score was 83.47±8.5 for migraine group and 65.47±7.54 for control group (p=0.0001). The difference between two groups was significant. Mean of negative perfectionism score was 74.12±10.6 for migraine group and 51.79±7.8 for control group(p=0.0001).
Conclusion: The results show that migraine patients have higher mean of perfectionism scores than healthy individuals. Based on this study and other clinical experiences more attention to psychotherapy is necessary for better management of migraine and recognition of personality profile in migraine patient helps to reduce patient’s complaints.
KEYWORDS:Migraine,Positive Perfectionism,Negative Perfectionism
واژههای کلیدی :میگرن, کاملگرایی مثبت, کاملگرایی منفی
9
16
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-35&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/1
1394/3/11
H
Afshar
دکتر حمید
افشار
0031947532846003259
0031947532846003259
Yes
N
Masaeli
نسرین
مسائلی
0031947532846003260
0031947532846003260
No
V
Shayegan Nejad
دکتر وحید
شایگاننژاد
0031947532846003261
0031947532846003261
No
GH
Asadolahi
دکتر قربانعلی
اسدالهی
0031947532846003262
0031947532846003262
No
fa
تأثیر ناشتا ماندن قبل از عمل بر وضعیت همودینامیک بیماران کاندید جراحی انتخابی هیسترکتومی با استفاده از روش بیهوشی عمومی
Effect of Preoperative Fasting on Hemodynamic Status of Elective Hysterectomy Patients with General Anesthesia
چکیده:
مقدمه و هدف: ناشتا ماندن بیماران در دوره قبل از عمل برای به انجام رساندن اعمال جراحی انتخابی باعث ایجاد یک وضعیت متابولیکی ناخوشآیند برای بیماران میشود. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر ناشتا ماندن قبل از عمل بر وضعیت همودینامیک بیماران کاندید جراحی انتخابی هیسترکتومی با استفاده از روش بیهوشی عمومی بود.
مواد و روشها: بررسی حاضر که یک مطالعه توصیفی است روی 60 نفر بیمار داوطلب هیسترکتومی با وضعیت فیزیکی I و II در دانشگاه علوم پزشکی تبریز و در مرکز آموزشی ـ درمانی بیمارستان الزهرا(س) در سال 1385به اجرا درآمد. روش نمونهگیری به صورت نمونهگیری آسان بود. پرسشنامه جهت جمعآوری اطلاعات استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمون تی، تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: میانگین سن بیماران 69/5±47 سال و میانگین وزن آنها 56/7±56 کیلوگرم بود. میانگین مدت زمان ناشتا ماندن برای جراحیهای صبح 66/12 ساعت و برای جراحیهای ظهر 16 ساعت بود. در این مطالعه تمام تغییرات مربوط به فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و ضربان قلب در 10ـ5 دقیقه اول القا نسبت به مقادیر اولیه معنیدار گزارش گردید (05/0(p<. از نظر درجه دهیدراتاسیون 25 نفر(66/41درصد) دارای مخاطهای خشک و 14 نفر(33/23درصد) احساس تشنگی مینمودند. بقیه بیماران مشکل خاصی نداشتند. در کلیه بیماران بازده ادراری در 30 دقیقه اول القا کمتر از 15 میلیلیتر در ساعت بود و میزان درجه حرارت بدن نسبت به دوره قبل از عمل تغییر بارزی نداشت.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که رعایت ناشتا ماندن در دوره قبل از عمل در مورد جراحی انتخابی هیسترکتومی که جهت جلوگیری از آسپیراسیون ریوی میباشد، میتواند به صورت مناسبتری به اجرا درآید تا در این روند از اثرات سوء آن بر وضعیت همودینامیک به خصوص در زمان القا بیهوشی کاسته شود.
واژههای کلیدی: ناشتا ماندن قبل از عمل، بیهوشی عمومی، اعمال جراحی انتخابی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Preoperative fasting for performing elective operations can lead to a metabolic state which is unfavorable for patients. The aim of this study was to determine the outcome of preoperative fasting on hemodynamic status of patients with elective operations by general anesthesia.
Materials & Methods: This is a descriptive study performed in Tabriz University of Medical Sciences, in Alzahra educational and therapeutic center on 60 ASA class I, and II patients candidate for elective hysterectomy in 1385. Simple sampling method was used for recruitment of patients and a questionnaire was used for data collection. Collected data were analyzed by student t-test, using SPSS software.
Results: The average age of the patients was 475.69 years and their body weight was 567.56 kg. The average of fasting time (in hours) was 12.66 for operations performed in the morning and 16 for evening surgeries. Changes of hemodynamic parameters (including systolic and diastolic blood pressure and heart rate) during 5 to 10 minutes of induction were significant during induction of anesthesia in comparison to baseline levels (p<0.05). For signs of dehydration, 25 (41.66%) of patients had dry mucosa and 14 (23.33%) cases complained of being thirsty. Urinary output during the first 30 minutes of surgery reported to be less than 15 ml/hr in all cases. No significant changes in body temperature were observed in studied patients.
Conclusion: Results of this study revealed that preoperative fasting before elective operations for prevention of aspiration must be considered in order to decrease its effect on hemodynamic status of patients especially during induction of general anesthesia.
KEYWORDS: Preoperative asting, General Anesthesia, Elective Operations
واژههای کلیدی: ناشتا ماندن قبل از عمل, بیهوشی عمومی, اعمال جراحی انتخابی
17
25
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-36&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
MR
Afhami
دکتر محمدرضا
افهمی
0031947532846003263
0031947532846003263
No
P
Hasanzadeh Salmasi
پرور
حسنزاده سلماسی
hassanzadehsp@yahoo.com
0031947532846003264
0031947532846003264
Yes
fa
مقایسه پاتولوژی بیماران با آنتیژن اختصاصی پروستات بین 4 الی10 نانوگرم بر میلیلیتر از نظر شیوع سرطان پروستات
Comparison of Pathology and Prevalence of Prostate Cancer in Patients with PSA between 4-10 ng/ml
چکیده:
مقدمه و هدف: سرطان پروستات چهارمین سرطان شایع در دنیا است که بسته به نژاد و منطقه جغرافیایی شیوع متفاوتی دارد. شیوع کانسر پروستات در سطح دنیا با آنتیژن اختصاصی پروستات 4 تا 10 نانوگرم بر میلیلیتر حدود 20 درصد است. هدف از این مطالعه مقایسه پاتولوژی بیماران با آنتیژن اختصاصی پروستات بین 4 تا 10 نانوگرم بر میلیلیتر از نظر شیوع سرطان پروستات بود.
مواد و روشها: در یک مطالعه توصیفــیـ مقطعی تمـامی بیماران(155 نفر) مراجعه کننده به بیمارستان شهید دکتر لبافینژاد تهران با آنتیژن اختصاصی پروستات بین 4 تا 10 نانوگرم بر میلیلیتر در سالهای 1384ـ 1383 تحت نمونهبرداری پروستات با هدایت سونوگرافی از طریق رکتوم قرار گرفتند. سپس جوابهای پاتولوژی از نظر سن و درجه تمایز گلیسون در سه گروه تقسیمبندی شدند. ابزار گردآوری دادهها برگه اطلاعاتی بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی بررسی گردیدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که شیوع کانسر پروستات در بیماران تحت نمونهبرداری 4/17درصد بود. همچنین بر اساس گروههای سنی شیوع کانسر به ترتیب در گروههای سنی؛ 50 تا 60 سال، 60 تا 70 سال و70 تا 80 سال 29 درصد، 1/48 درصد و2/22 درصد و بر اساس درجه تمایز گلیسون در گروههای با درجه تمایز 1 تا 4 ، 5 تا 7 و 8 تا 10 به ترتیب؛ 7/3 درصد، 74 درصد و 2/22 درصد بود.
نتیجهگیری: در این مطالعه شیوع کانسرپروستات در بیماران با سطح سرمی آنتیژن اختصاصی پروستات 4 تا 10 نانوگرم بر میلیلیتر 4/17 درصد و اغلب بیماران در گروه سنی60 ـ50 سال و بــا درجه تمایز گلیسون کمتر از 7 قرار داشتند که با این گروه سنی و درجه تمایز گلیسون پایین این بیماران با جراحی رادیکال پروستاتکتومی قابل درمان قطعی میباشند.
واژههای کلیدی: آنتیژن اختصاصی پروستات، درجه تمایز گلیسون، رادیکال پروستاتکتومی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Prostate cancer is the forth common cancer in the world with different prevalence rate based on age, race and geographic area. Prevalence of prostate cancer in patients with PSA between 4-10ng/ml is reported to be about 20% in some studies. The aim of this study was to define the prevalence of prostate cancer in patients with 4-10 ng/ml PSA, in different age groups, based on Gleason grade.
Materials & Methods: In this cross sectional descriptive-analytic study, after taking informed consent, TRUS (Tran rectal ultrasound biopsy) was done in all patients with PSA of 4-10 ng/ml who referred to Labafinejad hospital from 2005 to 2006. Their pathology was classified into 3 groups, from 1-10, according to Gleason grade. Patients with cancers were divided into three groups 50-60, 60-70 and 70-80 years old, according to their age. Collected data were analyzed with SPSS software and descriptive tests.
Results: Prevalence of prostate cancer in 155 studied patients that underwent TRUS biopsy was 17.4%. Considering the age of patients, the rate of prostate cancer was 29%, 48.1% and 22.2% in 50-60, 60-70, and 70-80 years old patients. According to Gleason grade, the rate of prostate cancer was 3,7%, 74% and 22.2% in grades 1-4, 5-7 and 8-10, respectively.
Conclusion: Prevalence of prostate cancer in patients with PSA between 4-10 ng/ml in this study was 17.4 percent and most of these patients were in 50-60 year-old age groups and have Gleason grade less than 7. The majority of these patients are curable by radical prostatectomy.
KEYWORDS: Prostatic Specific Antigen(PSA), Gleason Grade, Radical Prostatectomy
واژههای کلیدی: آنتیژن اختصاصی پروستات, درجه تمایز گلیسون, رادیکال پروستاتکتومی
27
35
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-39&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
A
Tabibi
دکتر علی
طبیبی
0031947532846003271
0031947532846003271
No
S
Mehrabi Sisakht
دکتر صدراله
محرابی سیسخت
mehrabi390@yahoo.com
0031947532846003272
0031947532846003272
Yes
A
Ozhand
دکتر اردلان
اوژند
0031947532846003273
0031947532846003273
No
S
Zare
دکتر صمد
زارع
0031947532846003274
0031947532846003274
No
fa
مقایسه اثربخشی طب سوزنی با ایبوپروفن در کاهش درد استئوآرتریت زانو
Comparison of lbuprofen with Acupuncture in Reducing Knee Osteoarthritis Pain
چکیده:
مقدمه و هدف: استئوآرتریت شایعترین بیماری مفصلی انسان است که میتواند مفاصل مختلف بدن را درگیر سازد. طب سوزنی میتواند به عنوان یکی از درمانهای این بیماری به کار رود. این مطالعه با هدف تعیین و مقایسه اثربخشی طب سوزنی با ایبوپروفن در کاهش درد استئوآرتریت زانو انجام گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بوده که در درمانگاههای طب فیزیکی و توانبخشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سال 1386 انجام گردید. 46 بیمار دچار استئوآرتریت زانو پس از بررسیهای لازم به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند و به ترتیب؛ تحت درمان ایبوپروفن (1200 میلیگرم روزانه) و طب سوزنی (2 جلسه در هفته) به مدت 2 هفته متوالی قرار گرفتند. سپس بیماران بر اساس شدت درد بر حسب مقیاس بصری درد، دامنه حرکتی بر حسب درجه و خشکی صبحگاهی مفصل زانو مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSSو آزمون مجذور کای آنالیز شدند.
یافتهها: میزان شدت درد در زمانهای قبل از شروع درمان، پس از درمان و 3 هفته بعد از آن به ترتیب؛ در گروه ایبوپروفن 61/0±29/7، 93/0±20/4 و 32/1±20/5 سانتیمتر و در گروه طب سوزنی؛ 82/0±35/7، 96/0±43/3 و 31/1± 93/4 سانتیمتر بود (005/0 < p ). هم چنین دامنه حرکتی مفصل زانو به ترتیب در زمان های یاد شده در گروه ایبوپروفن؛ 46/7±54/21، 60/5±08/13 و 2/3±38/15 درجه و در گروه طب سوزنی؛ 19/7±36/20، 78/5±40/12 و30/5±36/10 درجه بود (003/0=p). میزان خشکی صبحگاهی مفصل زانو در گروه طب سوزنی، بیشتر از گروه ایبوپروفن بهبود داشت.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که هر دو درمان به طور معنیداری درد زانو و دامنه حرکتی آن را کاهش دادهاند، اما اثرات طب سوزنی در کاهش خشکی صبحگاهی مفصل زانو بیشتر از ایبوپروفن بوده است.
واژههای کلیدی: استئوآرتریت زانو، طب سوزنی ، ایبوپروفن، درد
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Osteoarthritis is the most common joint disease of humans. Acupuncture is one of the treatments for osteoarthritis. This study aimed to compare lbuprofen with acupuncture in the pain reduction in knee osteoarthritis.
Materials & Methods: This is a clinical trial which was performed in Shiraz Medical School Clinics in 2007. Forty six patients with chronic pain due to the knee osteoarthritis were recruited using strict inclusion and exclusion criteria. All the patients were randomly divided into two groups (A and B) who received lbuprofen (1200 mg/day) or acupuncture (2 sessions per week) for 2 weeks, respectively. Evaluating measuring tools were pain intensity (based on VAS), ROM (based on degree) and morning stiffness of the knee joint. Collected data were analyzed by Chi-Square test, using SPSS software.
Results: Pain intensity at baseline, after the course of treatment and 3 weeks after the treatment in group A was 7.29 ± 0.61, 4.20±0.93 and 5.20± 1.32 cm, respectively while these figures for group B were 7.35±0.82, 3.43±0.96 and 4.93±1.32 cm, respectively (p<0.005). Also knee ROM degree in group A was 21.54±7.46, 13.08±5.60 and 15.38±3.2 and for group B was 20.36±7.19, 12.40±5.78 and 10.36±5.30, respectively (p=0.003). Knee morning stiffness improved more in group B.
Conclusion: Result of this study showed that both modalities significantly reduced the pain in patients with knee osteoarthritis and improved ROM while morning stiffness improved more in group B.
KEYWORDS: knee Osteoarthritis ,Acupuncture, Ibuprofen, Pain
واژههای کلیدی: استئوآرتریت زانو, طب سوزنی , ایبوپروفن, درد
35
43
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-40&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
MR
Emad
دکتر محمدرضا
عماد
emadm@sums.ac.ir
0031947532846003275
0031947532846003275
Yes
A
Amanolahi
دکتر اسداله
امانالهی
0031947532846003276
0031947532846003276
No
fa
تأثیر اسیدهای چرب امگاـ3 بر سطح سرمی هموسیستئین ومالوندیآلدهید در بیماران دیابتی نوع 2
Effects of ω3 on Serum Level of Malondialdehyde and Homocysteine in Type 2 Diabetic Patients
چکیده:
مقدمه و هدف: دیابت یکی از علتهای مرگ و میر در جهان است و حدود 5/2 تا 3 درصد مردم جهان به این بیماری مبتلا هستند. عوارض ناشی از آترواسکلروز در افراد دیابتی3 تا 7 برابر بیشتر از افراد غیر دیابتی است. استرس اکسیداتیو نقش مهمی در ایجاد این عوارض دارد و همچنین نتایج مطالعات نشان دادهاند که 10 درصد خطرات بیماریهای عروق کرونر را میتوان به بالا بودن سطح هموسیستئین پلاسما نسبت داد. در برخی از مطالعات گزارش شده است که مصرف اسید چرب امگاـ3 در معالجه تعدادی از بیماریها از جمله دیابت نقش دارند،لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر اسیدهای چرب امگاـ3 بر سطح سرمی هموسیستئین ومالوندیآلدهید در بیماران دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
مواد و روشها: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور بر روی 81 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو از میان بیماران مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران است که در تهران در سال 1385 انجام گرفت. افراد به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده امگاـ3 (41 نفر) و یا دریافت کننده دارونما(40 نفر) تقسیم شده و به مدت 8 هفته این مکملها را مصرف کردند. نمونههای خون ناشتا در شروع و پایان هفته هشتم جمعآوری شد. اندازهگیری مالوندیآلدهید جهت بررسی پراکسیداسیون چربیها از روش تیوباربیتوریک اسید انجام شد و اندازهگیری هموسیستئین به روش آنزیماتیک سایکلینگ با دستگاه اتوآنالایزر هیتاچی انجام گرفت. آنالیز دریافت مواد مغذی با استفاده از نرمافزارFPII انجام شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمونهای آماری تی زوجی و مستقل آنالیز گردید.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سن، طول مدت ابتلا به دیابت، نمایه توده بدن و دریافتهای غذایی در دو گروه تفاوت آماری معنیداری را نشان ندادند. مقدار مالوندیآلدهید در گروه مداخله پس از انجام مداخله کاهش یافت که تفاوت آماری معنیداری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد، اما کاهش سطح هموسیستئین در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل، از نظر آماری معنیدار بود(0001/0=p ).
نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان داد که دریافت مقدار 3 گرم امگاـ3 به صورت روزانه و به مدت 2 ماه موجب کاهش سطح هموسیستئین سرم خواهد شد، اما روی پراکسیداسیون لیپیدی تأثیر آماری معنیداری ندارد.
واژههای کلیدی: دیابت نوع دو، اسیدهای چرب امگاـ3 ، هموسیستئین، مالوندیآلدهید
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Diabetes is regarded as a serious condition for both the individual and the society. One of the most important mortality reasons in diabetic patients is atherosclerosis. Many epidemiological studies have shown that the total homocysteine concentration is a risk indicator for cardiovascular disease. Malondialdehyde (MDA) also is a highly toxic by-product formed in part by lipid oxidation derived free radicals. Many studies have shown that its concentration increases considerably in diabetes mellitus. Epidemiological data indicate that the consumption of omega-3 unsaturated fatty acids (O3FA) leads to a reduction in cardiovascular disorders may protect against metabolic diseases. In recent years, numerous researches on omega-3 fatty acids have been done but it cannot be used as a confident additive. So in order to evaluate and compare the effects of ω3 on malondialdehyde (as fat peroxidation indicator) and homocysteine on diabetic type 2 patients, this research was carried out in Tehran University.
Materials & Methods: A randomized double blind placebo controlled clinical trial was conducted on 81 type 2 diabetic patients, 45–85 years old with diabetes for at least 2 years.Diabetic patients were randomly assigned to one of the case or control groups, each subject received 3 capsules per day of omega-3 or placebo for a period of 2 months. 10 ml blood was collected from each subject at the beginning and at the end of a 2-month trial. Serum MDA was determined with Tiobarbituric acid for more sensitivity and homosystein was measured by Hitachi autoanalyzer with Enzymatic Cycling method. Nutrients intakes were estimated using 24 h dietary recall questionnaire at the beginning and at the end of the 2-month trial for 2 days and analyzed by FPп. T-test also was used to compare groups.
Results: Copmaring the mean±S.D of BMI and food intake in both groups showed no significant differences. MDA level degreased 0.72 nmol/ml in case group but the difference with the control group was not significant but the differences of homosystein level in case (3.10µmol/lit) and control (0.126µmol/lit) groups were significant.
Conclusion: Consumption of omega-3 fatty acids supplementation (3 gr/per day) in capsul form can decrease the serum level of homocysteine in diabetic patients without inducing any changes in MDA level and lipid peroxidation.
KEYWORDS:Type II Diabetes Melitus,
واژههای کلیدی: دیابت نوع دو, اسیدهای چرب امگاـ3 , هموسیستئین, مالوندیآلدهید
45
53
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-43&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
M
Jalali
دکتر محمود
جلالی
jalalimahmoud@hotmail.com
0031947532846003286
0031947532846003286
Yes
SH
Pouya
شبنم
پویا
0031947532846003287
0031947532846003287
No
A
Eshraghian
دکتر ابوالقاسم
اشراقیان
0031947532846003288
0031947532846003288
No
A
Rajab
دکتر اسداله
رجب
0031947532846003289
0031947532846003289
No
M
Chamari
مریم
چمری
0031947532846003290
0031947532846003290
No
F
Fatehi
فریبا
فاتحی
0031947532846003291
0031947532846003291
No
M
Zarei
مریم
زارعی
0031947532846003292
0031947532846003292
No
fa
اثر گنادوتروپین جفتی انسان بر میزان تخمکهای بالغ شده انسان در محیط کشت و جنینهای هشت سلولی ایجاد شده به روش تزریق اسپرم به سیتوپلاسم تخمک
The Effect of HCG on in Vitro Maturation of Human Immature Oocytes and Rate of 8 Cell Embryos Mediated by ICSI
چکیده:
مقدمه و هدف: درمان ناباروری با استفاده از بلوغ تخمکها در محیط کشت آزمایشگاهی کاربردهای فراوانی دارد. این کار خطر تحریک بیش از حد تخمدانها را کاهش داده و یک درمان جایگزین مناسب برای زنان دارای سندرم تخمدان پلیکیستیک میباشد که در اثر تحریک تخمدان برای لقاح آزمایشگاهی دچار مشکل میشوند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر گنادوتروپین جفتی انسان بر میزان تخمکهای بالغ شده انسان در محیط کشت و جنینهای هشت سلولی ایجاد شده به روش تزریق اسپرم به سیتوپلاسم تخمک انجام گرفته است.
مواد روشها: این مطالعه تجربی در سالهای 1386ـ 1385 در مرکز تحقیقاتی درمانی ناباروری منتصریه دانشگاه علوم پزشکی مشهد و آزمایشگاه تحقیقاتی سلولی تکوینی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد انجام شد. تعداد 168 تخمک نابالغ از بین تخمکهای به دست آمده از تخمدان زنان کاندید لقاح آزمایشگاهی به صورت تصادفی به سه گروه مساوی؛ کنترل، تجربی 1 و 2 تقسیمبندی شدند؛ تخمکهای نابالغ در گروه کنترل حاوی محیط کشت جی یک به علاوه آلبومین سرم انسانی 10 درصد، گروه تجربی 1 حاوی محیط کشت جی یک و آلبومین سرم انسانی 10 درصد به علاوه گنادوتروپین جفتی انسان (10 واحد در میلیلیتر) و گروه تجربی 2 حاوی محیط کشت جی یک و آلبومین سرم انسانی 10 درصد به علاوه گنادوتروپین جفتی انسان(5 واحد در میلیلیتر) قرار داده شدند. میزان تخمکهای بالغ شده پس از 24 ساعت بررسی گردید. سپس تخمکهای بالغ شده به روش تزریق اسپرم به سیتوپلاسم تخمک بارور شده و در ادامه تعداد رویانهای هشت سلولی ایجاد شده 72 ساعت پس از لقاح به وسیله میکروسکوپ معکوس بررسی گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمون آماری مجذور کای تحلیل گردید.
یافتهها: یافتههای این تحقیق نشان داد که هر دو غلظت گنادوتروپین جفتی انسان مورد استفاده سبب افزایش معنیدار میزان بلوغ اووسیتهای نابالغ انسانی در هر دو گروه تجربی 1 و 2 در مقایسه با گروه کنترل شده است. همچنین میزان رسیدن رویانها به مرحله هشت سلولی در دو گروه تجربی افزایش معنیداری نسبت به گروه کنترل نشان داد (05/0p< ). مقایسه آماری بین دو گروه تجربی 1 و2 با یکدیگر نشان داد میزان بلوغ اووسیتهای نابالغ اختلاف معنیدار ندارد، اما تعداد رویانهای هشت سلولی در گروه تیماری گنادوتروپین جفتی انسان(5 واحد در میلیلیتر) نسبت به گروه تیماری گنادوتروپین جفتی انسان (10 واحد در میلیلیتر)افزایش معنیداری نشان داد.
نتیجهگیری: هر دو غلظت گنادوتروپین جفتی انسان در محیط کشت باعث افزایش میزان تخمکهای نابالغ انسانی و جنینهای ایجاد شده به روش تزریق اسپرم به سیتوپلاسم تخمک میشوند، اما استفاده از غلظت گنادوتروپین جفتی انسان (5 واحد در میلیلیتر) سبب افزایش بیشتر میزان جنینهای هشت سلولی ایجاد شده میشود.
واژههای کلیدی: بلوغ آزمایشگاهی اووسیتها، گنادوتروپین جفتی انسان، تزریق اسپرم به سیتوپلاسم تخمک
ABSTRACT:
Introduction & Objective: The infertility treatment by using in vitro matured oocyte has many potential applications. It minimizes the risk of ovarian hyper stimulation and is an alternative treatment for women with polycystic ovarian syndrome who may have problems regarding stimulation for IVF. This method may prove important for subjects in need of fertility preservation and also provides information about the final stage of oocyte maturation. The aim of this study was to determine the effect of HCG on the rate of in vitro matured oocyte and 8 cell embryos mediated by ICSI.
Materials & Methods: This experimental study was done in Montaserieh IVF center and Islamic Azad University at Mashhad. One hundred sixty eight immature oocytes aspirated from women undergoing IVF cycles were divided into 3 equal groups and allocated for maturation in 3 medium cultures. All of 3 culture groups contained G1 medium supplemented with HSA 10% (Human Serum Albumin). Control group had no gonadotropin, but the first experimental group contained HCG 10 IU/ml and the second experimental group contained HCG 5 IU/ml. Matured oocytes were fertilized by ICSI and numbers of 8-cell embryos were investigated 72 hours after fertilization by invert microscope.
Results: The results showed that both of the HCG concentrations significantly increased the rate of matured oocytes and also the rate of 8-cell embryos with respect to control group (p0.05) while the number of 8-cell embryos was significantly higher in HCG 5IU/ml with respect to HCG 10IU/ml and control group (p<0.05)
Conclusion :The results suggests that both of the HCG concentrations increase the rate of maturation of immature oocytes and the rate of 8-cell embryos but HCG (5IU/ml) has more effect on the number of 8-cell embryos mediated by ICSI.
KEYWORDS:In Vitro Maturation(IVM), Human Chorionic Gonadotropin (HCG),Intra Cytoplasmic Sperm Injection(ICSI)
55
64
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-46&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
J
Baharara
دکتر جواد
بهار آراء
baharara@yahoo.com
0031947532846003298
0031947532846003298
Yes
N
Moosavifar
دکتر نزهت
موسویفر
0031947532846003299
0031947532846003299
No
M
Jalali
دکتر محسن
جلالی
0031947532846003300
0031947532846003300
No
F
Adl
فرزانه
عدل
0031947532846003301
0031947532846003301
No
fa
تأثیر کارنیتین بر پارامترهای اسپرم مردان مبتلا به آستنواسپرمی با علت ناشناخته
Effects of Carnitine on Sperm Parameters of Infertile Males with Idiopathic Asthenospermia
چکیده:
مقدمه و هدف: مطالعات نشان دادهاند که برخی از عوامل محیطی و تغذیهای میتوانند با ایجاد اثرات منفی بر روی اسپرماتوژنز منجر به ناباروری مرد گردند. کارنیتین از عواملی است که نقش مهمی در تحرک اسپرم دارد، لذا کمبود آن میتواند قدرت باروری مرد را کاهش دهد. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر تجویز خوراکی 750 میلیگرم کارنیتین در روز بر پارامترهای اسپرم مردان مبتلا به آستنواسپرمی با علت ناشناخته بود.
مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی به صورت قبل و بعد در مرکز ناباروری فاطمیه همدان در سالهای 1385 تا 1386 بر روی 40 بیمار مبتلا به آستنواسپرمی تحت درمان با 750 میلیگرم کارنیتین در روز با روش نمونهگیری تصادفی انجام شد و نمونه اسپرمهای آنها قبل و پس از درمان از نظر پارامترهای اسپرم بررسی شد. دادههای جمعآوری شده با استفاد از نرمافزار SPSS و آزمون تی زوجی آنالیز گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که درمان با کارنیتین به طور معنیداری موجب افزایش تعداد کل اسپرمها و بهبود مورفولوژی آنها و نیز افزایش معنیدار تحرک کلی و حرکت پیشرونده سریع اسپرمهای افراد تحت درمان میگردد(05/0p<).
نتیجهگیری: مصرف کارنیتین به مقدار 750 میلیگرم در روز باعث بهبود برخی از پارامترهای اسپرم نظیر تعداد، مورفولوژی و تحرک اسپرمها در مردان نابارور میشود .
واژههای کلیدی: کارنیتین، ناباروری مرد، آستنواسپرمی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Studies confirm that a number of nutritional and environmental factors may negatively affect spermatogenesis and cause male infertility. Carnitine is an important factor for sperm motility. Carnitine deficiency decreases sperm motility and may cause male infertility. The aim of this study was to assess the effects of carnitine on sperm parameters in infertile males with idiopathic asthenospermia.
Materials & Methods: This study is a before and after clinical trial performed on 40 asthenospermia men who were treated with 750 mg per/day carnitine in Fatemieh infertility research center in years 2006-2007. Sperm parameters were assessed before and after treatment. The obtained data were analyzed using SPSS10 and paired T-test
Results: The results showed a significant increase in sperm concentration, morphology, sperm total motility and rapid progressive motility after treatment by carnitine (p<0.05).
Conclusion: Carnitine supplementation has a significant effect on sperm parameters in men with idiopathic asthenospermia.
KEYWORDS:Carnitine, Male infertility, Asthenospermia
واژههای کلیدی: کارنیتین, ناباروری مرد, آستنواسپرمی
65
71
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-47&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
I
Amiri
دکتر ایرج
امیری
amiri44@yahoo.com
0031947532846003302
0031947532846003302
Yes
R
Mahmodi
دکتر رضا
محمودی
0031947532846003303
0031947532846003303
No
H
Babalhavaeji
دکتر هوشنگ
بابالحوائجی
0031947532846003304
0031947532846003304
No
N
Sheikh
دکتر نسرین
شیخ
0031947532846003305
0031947532846003305
No
R
Najafi
رضوان
نجفی
0031947532846003306
0031947532846003306
No
fa
تأثیر ورزش اجباری کوتاه مدت بر علایم محرومیت ناشی از تزریق نالوکسان در موشهای صحرایی نر معتاد به مرفین
Effect of Short-term Forced Exercise on Naloxone Induced Withdrawal Symptoms in Morphine Addicted Male Rats
چکیده:
زمینه و هدف: امروزه معضل وابستگی در استفاده از داروهای اپیوئیدی نظیر مرفین و هم خانواده آن جهت کنترل درد باعث محدودیت مصرف آن شده است. لذا هدف از این مطالعه تعیین تأثیر ورزش اجباری کوتاه مدت بر علایم محرومیت ناشی از تزریق نالوکسان در موشهای صحرایی نر معتاد به مرفین بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی که در سال 1386 در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام گرفته، از تعداد 24 سر موش صحرایی نر جوان نژاد ویستار، در محدوه وزنی 300ـ200 گرم که به طور تصادفی به 4 گروه ششتایی زیر تقسیم شده بودند استفاده گردید؛ گروه سالم ورزش نکرده، گروه سالم ورزش کرده، گروه معتاد ورزش نکرده و گروه معتاد ورزش کرده بودند .گروههای ورزشی به مدت 10 روز تحت تیمار ورزش اجباری قرار گرفتند. گروههای معتاد در 5 روز اول ورزش به صورت افزایشی (50و5،10،20،40 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن)، روزانه دو بار و در روز دهم یک دوز اضافی مرفین (50 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن) را به صورت تزریق داخل صفاقی دریافت کردند، سپس علایم وابستگی پس از تزریق نالوکسان به مدت 15 دقیقه در آنها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزارSPSS و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه و توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که علایم وابستگی در گروههای معتاد و گروههای ورزش کرده افزایش پیدا کرده است(05/0p< و 01/0(p<، اما مشخص شده که اغلب علایم وابستگی در گروه معتاد ورزش کرده در مقایسه با معتاد ورزش نکرده کاهش یافته است(001/0 p<و 01/0 p<).
نتیجهگیری: ورزش میتواند باعث آزادسازی اپیوئیدهای درونزا و افزایش علایم وابستگی بعد از تزریق نالوکسان در حیوانات شود، اما ورزش باعث کاهش علایم وابستگی در حیوانات معتاد شده که تصور میشود مکانیسم احتمالی آن از طریق تنظیم کاهشی و کاهش حساسیت گیرندههای اپیوئیدی باشد.
واژههای کلیدی: ورزش اجباری کوتاه مدت، مرفین، علایم محرومیت، موش صحرایی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Opioid dependence has been causing limitation in usage of morphine and other opioid drugs in pain control. The aim of this study was to assess the effect of short-term forced exercise on withdrawal syndrome in morphine addicted male rats.
Materials & Methods: This experimental study was done in the physiology research center of Ahwas Jondishapour University of Medical Sciences. Twenty four young male Wistar rats, weighing 200-300gr, were randomly divided into four groups: no addiction and no exercise, no addiction and exercise, addiction and no exercise and addiction and exercise. The exercise groups underwent treadmill forced exercise for ten days. The first five days morphine was administrated (ip) twice daily with increasing dose (5، 10، 20، 40, 50 mg/kg) to addicted groups. Also single dose (50mg/kg) of morphine was administrated to them on the 10th day of exercise. After administration of naloxone hydrochloride the withdrawal symptoms were evaluated for 5 minutes. The findings of this study were analyzed by SPSS software and One- way ANOVA (Tukey) test.
Results: The findings of this study showed that the withdrawal symptoms was elevated in exercise and addicted groups in comparison with control group (p<0.05 , p<0.01). However, most of withdrawal symptoms decreased in addicted and exercise group in comparison with addicted and no exercise group (p<0.01, p<0.001).
Conclusion: The exercise could increase endogenous opioid and withdrawal symptoms in animals but reduce withdrawal symptoms in addicted and exercise groups compared to addicted and no exercise group. Its mechanism might be related to down regulation and low sensitivity of opioid receptors
KEYWORDS: Short-term Forced Exercise,Morphine, Withdrawal Symptom, Rat
واژههای کلیدی: ورزش اجباری کوتاه مدت, مرفین, علایم محرومیت, موش صحرایی
73
81
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-50&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
KH
Saadipour
خلیل
سعدیپور
saadipour_kh@yahoo.com
0031947532846003317
0031947532846003317
Yes
A
Sarkaki
دکتر علیرضا
سرکاکی
0031947532846003318
0031947532846003318
No
M
Badavi
دکتر محمد
بدوی
0031947532846003319
0031947532846003319
No
H
Alaei
دکتر حجتالله
علایی
0031947532846003320
0031947532846003320
No
fa
تأثیر متفاوت تستوسترون بر درد حاد و مزمن در موشهای صحرایی نر گنادکتومی شده
Different Effects of Testosterone on Acute and Chronic Pain in Gonadectomized Male Rats
چکیده:
مقدمه و هدف: شدت حس درد و پاسخ رفتاری به درد در دو جنس نر و ماده متفاوت است. این اختلاف اشاره به این دارد که هورمونهای جنسی ممکن است بر سیستم حس درد اثر داشته باشند. لذا هدف از این تحقیق تعیین تأثیر متفاوت تستوسترون بر درد حاد و مزمن در موشهای صحرایی نر گنادکتومی شده بود.
مواد و روشها: این تحقیق تجربی در سال 1385 و در بخش فیزیولوژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون انجام گردید. در این پژوهش تعداد 32 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با وزن تقریبی 10 ± 190 گرم به چهار گروه هشتتایی تقسیمبندی شدند؛ گروه کنترل که هیچ دارویی دریافت نکردند، گروه شاهد که در آنها جراحی انجام میشد، ولی بیضهها خارج نمیگردید، گروه گنادکتومی که 5/0 میلیلیتر حلال (روغن زیتون) به صورت داخل صفاقی دریافت کردند و گروه گنادکتومی که تستوسترون انانتات (6 میلیگرم به ازای 100 گرم وزن بدن) در 5/0 میلیلیتر حلال به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. روز ششم بعد از گنادکتومی تست فرمالین روی همه نمونهها انجام شد. دادههای جمعآوری شده به وسیله نرمافزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس تحلیل گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که درد مرحله حاد تست فرمالین در موشهای گنادکتومی شده که تستوسترون دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه شاهد به طور معنیداری افزایش یافت (001/0p<)، اما درد مزمن در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنیداری نشان داد (001/0p<) .
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق به نظر میرسد که تستوسترون موجب افزایش حساسیت گیرندههای درد و در نتیجه افزایش درد حاد میشود. از طرف دیگر تستوسترون از طریق مرکزی و احتمالاً با تداخل عمل با سیستمهای تعدیل درد باعث کاهش درد مزمن در آزمون فرمالین میگردد.
واژههای کلیدی: تستوسترون, درد حاد, درد مزمن, آزمون فرمالین, موش گنادکتومی شده
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Nociception and behavioral responses to noxious stimuli are different in males and females. It seems that these differences are due to the effects of sex hormones on the pain mechanisms. The aim of the current study was to evaluate the effect of testosterone administration on nociception by formalin test in gonadectomized rats.
Material & Methods: In this study 32 male wistar rats were divided into four groups (n=8) the control rats without receiving any drug or surgical operation, the sham – operated animals with surgical stress, the gonadectomized rats receiving 0.5 ml vehicle (olive oil ) i.p., and the gonadectomized rats receiving testosterone enantate (6 mg/100 gr body weight in 0.5 ml vehicle i.p.). On the sixth day after gonadectomy operation, formalin test was done in all rats. Pain scores in formalin test were statistically analyzed by SPSS and ANOVA.
Results: The results showed that testosterone caused an increase in pain score in acute phase of formalin test in gonadectomized rats compared with sham-operated group (p<0.001). However, pain score in chronic phase was significantly reduced in testosterone received rats (p<0.001).
Conclusion: It can be concluded that testosterone increases nociception in acute phase of formalin test in gonadectomized rats. On the other hand, testosterone relieved pain during chronic phase. Anti-nociceptive effects of testosterone in chronic phase may be through central nervous system by interacting with endogenous pain modulatory systems
واژههای کلیدی: تستوسترون, درد حاد, درد مزمن, آزمون فرمالین, موش گنادکتومی شده
81
88
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-51&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
A
Zarifkar
دکتر اسداله
ظریفکار
zarifkara@sums.ac.ir
0031947532846003321
0031947532846003321
Yes
A
Jamei
آزاده
جامعی
0031947532846003322
0031947532846003322
No
M
Shariati
دکتر مهرداد
شریعتی
0031947532846003323
0031947532846003323
No
fa
تأثیر توانبخشی بر کیفیت زندگی زنان پس از جراحی برداشتن پستان
The Effect of Rehabilitation in Quality of Life in Women after Mastectomy
چکیده:
مقدمه و هدف: سرطان پستان با رشد سالانه 2 درصد شایعترین سرطان در بین زنان است که سلامت و کیفیت زندگی آنها را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد . توانبخشی به عنوان یک فرایند پویا و سلامتنگر مددجو را برای رسیدن به بالاترین سطح عملکرد جسمی، روانی، معنوی، اجتماعی و ارتقاء کیفیت زندگی کمک میکند. لذا این پژوهش با هدف تعیین تأثیر توانبخشی بر کیفیت زندگی زنان پس از جراحی برداشتن پستان انجام گرفته است.
مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینی 57 بیمار مبتلا به سرطان پستان که تحت عمل جراحی رادیکال ماستکتومی اصلاح شده قرارگرفته و شیمی درمانی و پرتو درمانی را به اتمام رسانده و تحت هورمون درمانی قرار داشتند، انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل (30نفر) و تجربی(27 نفر) تقسیم شدند. این بیماران به بخش شیمی درمانی بیمارستان نمازی شیراز در سال 1385 مراجعه کرده بودند. گروه کنترل تحت مراقبتهای پزشکی و گروه تجربی در کنار مراقبتهای پزشکی به مدت دو ماه تحت مداخلات توانبخشی (فیزیوتراپی، آموزش و مشاوره روانی فردی) قرار گرفتند . کیفیت زندگی در رابطه با سرطان پستان کلیه بیماران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی در سرطان پستان قبل، یک هفته و سه ماه پس از مداخله اندازهگیری و مقایسه شد . دادههای جمعآوری شده به وسیله نرمافزار SPSS و آزمونهای مجذور کای، دقیق فیشر، تی مستقل و زوجی و آزمون تحلیل واریانس دادههای مبتنی بر تکرار، آنالیز گردید .
یافتهها: قبل از مداخله گروه تجربی در حیطههای تصویر ذهنی از جسم و نگرش نسبت به آینده کاهش آماری معنیدار و در حیطههای رضایت از عملکرد جنسی و عوارض در دست مبتلا افزایش آماری معنیدار نسبت به گروه کنترل داشته و در سایر حیطهها تغییرات معنیدار نبوده است. یک هفته پس از مداخله در گروه کنترل افزایش آماری معنیداری در حیطه عملکرد جنسی و رضایت از عملکرد جنسی نسبت به گروه تجربی مشاهده شد و در سایر حیطهها تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه مشاهده نشد. سه ماه بعد در گروه تجربی در حیطههای عملکرد جنسی و رضایت از آن نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری داشته و در سایر حیطههای عملکردی، افزایش عملکرد و در حیطههای علامتی کاهش علایم، به طور چشمگیر نسبت به گروه کنترل داشته است. تغییرات معنیداری در کیفیت زندگی گروه کنترل در این فاصله زمانی ایجاد نشده و میتوان گفت وضعیت این گروه تقریباً ثابت و یا بدتر شده است .
نتیجهگیری: فرایند توانبخشی شامل؛ برنامههای آموزش، مشاوره و فیزیوتراپی سبب ارتقا کیفیت زندگی بیماران پس از جراحی برداشتن پستان میشود، لذا پیشنهاد میشود به عنوان بخشی از برنامههای درمانی این بیماران مدنظر قرار گیرد.
واژههای کلیدی : توانبخشی، کیفیت زندگی، سرطان پستان
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Breast cancer is one of the most prevalent cancers among the women with annual growth of 2 percent. It affects grossly the patient's quality of life. Rehabilitation can be so effective on physiopsychosocical health and finally increases their quality of life recovery. This study was designed to determine the effects of rehabilitation on quality of life in women after mastectomy.
Materials & Methods: In a clinical trial, 57 cancerous women who underwent modified radical mastectomy, had finished chemotherapy and radiotherapy and received hormone therapy were selected and randomly placed in two case and control groups. Control group was under medical care and the case group in addition to medical care received rehabilitation (physiotherapy, education, individual counseling) for 2 months. The quality of life, with regard to breast cancer, was measured by EORTC QLQ-BR 23, before Intervention, 1 week and 3 months after rehabilitation in both groups. Data analysis was done by chi square, fisher exact test, t- and paired t-tests and repeated measurement test.
Results: There was a statistically significant decrease in body image and future perspective and meaningful increase in sexual enjoyment and arm symptom in case group compared to control group before intervention, while no significant difference was seen in other scales before intervention. One week after the interference, differences of both group in two scales of sex function and sex enjoyment were meaningful and the function of case group was more undesirable then that of the control group. Three months after completing the process there was a meaningful decrease in sex function and sex enjoyment in case group in comparison with the control group but there was a significant recovery in the case group in other performance scales. Systemic therapy side effects were significantly decreased in case group 3 months after intervention whereas the quality of life in control group decreased or did not change significantly after 3 months.
Conclusion: Performing rehabilitation process including education, individual counseling and physiotherapy can promote the Q.O.L of patients with mastectomy therefore rehabilitation can be recommended as an effective care program.
KEYWORDS:Rehabilitation, Quality of Life, Breast Cancer
واژههای کلیدی : توانبخشی, کیفیت زندگی, سرطان پستان
89
99
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-53&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
M
Hazrati
مریم
حضرتی
maryamhashir@yahoo.com
0031947532846003327
0031947532846003327
Yes
M
Poor Keiani
ملیحه
پورکیانی
0031947532846003328
0031947532846003328
No
A
Abaszade
دکتر عباس
عباسزاده
0031947532846003329
0031947532846003329
No
P
Jaafari
دکتر پیمان
جعفری
0031947532846003330
0031947532846003330
No
fa
مقایسه شدت درد ناشی از تزریق عضلانی ترامادول در دو روش Z و حباب هوا
Comparing the Pain Severity Caused by Muscular Injection of Tramadole in Z and Bulb Methods
چکیده:
مقدمه و هدف: درد بیشتر از هر مشکل دیگر مردم را وادار میکند که به دنبال چاره و درمان باشند. یکی از موارد ایجاد کننده درد، تزریقات عضلانی است. این روش تجویز دارو میتواند عوارضی به همراه داشته باشد که شایعترین آنها درد است، لذا این پژوهش با هدف مقایسه شدت درد ناشی از تزریق عضلانی ترامادول در دو روش z و حباب هوا انجام گردیده است.
مواد و روشها: این تحقیق یک کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور بوده و نمونههای پژوهش شامل 90 زن مراجعه کننده به بخش اورژانس بیمارستان شهید بهشتی یاسوج در سال 1385 بوده که به طور تصادفی به دو گروه تخصیص یافتند. ابزار جمعآوری اطلاعات پرسشنامه بوده و شدت درد ناشی از تزریق ترامادول به کمک مقیاس بصری درد ارزیابی گردیده است. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمونهای مجذور کای و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که میانگین شدت درد در روش حباب هوا 242/1±84/2 بوده، در حالی که این میزان در روش Z 659/1±56/4بوده است. همچنین شدت درد در این دو روش تزریق اختلاف معنیدار آماری داشت (036/0p=). بین سن، میزان تحصیلات، شغل، وضعیت تأهل، تعداد تزریقات قبلی و شاخص توده بدنی نمونههای دو گروه تفاوت معنیدار آماری وجود نداشت.
نتیجهگیری: روش حباب هوا در مقایسه با روش Z درد کمتری در حین تزریق ایجاد مینماید، بنابراین میتواند یکی از روشهای ایدهآل برای تزریقات عضلانی باشد.
واژههای کلیدی: تزریق عضلانی، روشZ ، روش حباب هوا، شدت درد
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Pain, rather than any other problems, would persuade people to pursue remedy and treatment. Muscular injections are among pain producing factors. This technique of prescription can be followed by some complications from which pain is the most prevalent one. This study was performed to compare the pain severity caused by muscular injection of Tramadole in Z and Bulb methods.
Materials & Methods: This is a clinical trial study in which 90 women who referred to the emergency ward of Shahid Beheshti hospital in Yasooj in 2006 were randomly selected. Data collection instrument was questionnaire. The pain severity was evaluated by visual scale. Data were analyzed by descriptive statistical method, independent T and chi square test using SPSS software.
Results: Mean of pain severity in bulb method was 2.84±1.242 and in Z method was 4.56±1.659. The independent T test indicated that the differences in pain severity in two injection methods were statistically significant (p=0.036). No significant differences were found between age, educational level, job, marriatal status, number of previous injections and BMI of samples between two groups.
Conclusion: Bulb method injection induces less pain in comparison with Z method therefore it is an ideal method for muscular injections. As such, health care workers, especially nurses, can, through this method, minimize the patients’ pain, which is one of the most important injection complaints.
KEYWORDS: Muscular injections,Z Methods, Bulb Methods,Pain Severity
واژههای کلیدی: تزریق عضلانی, روشZ , روش حباب هوا, شدت درد
101
108
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-55&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
SH
Najafi Doulatabad
شهلا
نجفی دولتآباد
Shahlaiss@yahoo.com
0031947532846003335
0031947532846003335
Yes
Z
Mohebi Nobandegani
زینت
محبی نوبندگانی
0031947532846003336
0031947532846003336
No
J
Malekzadeh
دکتر جانمحمد
ملکزاده
0031947532846003337
0031947532846003337
No
fa
ارزیابی آلودگی صوتی در نقاط پرتردد شهر یاسوج ـ 1385
Evaluation of Noise Pollution in Crowded Areas in Yasuj in 2006
چکیده:
مقدمه و هدف: در قرن حاضر صدای محیط زیست به یک معضل بسیار مهم تبدیل شده است. سر و صدای ناشی از وسایل نقلیه جادهای مهمترین و شایعترین منبع آلودگی صوتی میباشد. لذا در کشورهای مختلف، قوانین و مقرراتی وضع گردیده و هنگامی که برنامهریزان شهری و مهندسین راهسازی تصمیم به احداث بزرگراه میگیرند باید اطمینان حاصل شود که کلیه مقررات و استانداردها رعایت شده است. این بررسی با هدف ارزیابی آلودگی صوتی در نقاط پرتردد شهر یاسوج انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی 11 نقطه پرتردد شهر یاسوج برای اندازهگیری صدا در سال 1385 انتخاب شد. سپس برای ارزیابی صدا و تعیین تراز معادل 24 ساعته در نقاط انتخاب شده، صدا به مدت 10 دقیقه در هر ساعت از شبانه روز اندازهگیری گردید. بدین منظور دستگاه ترازسنج صوت ساخت بروئل و کجائر مدل 2230 مورد استفاده قرار گرفت. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و در قالب میانگین، حداکثر، حداقل و تراز صوت معادل مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: حداکثر و حداقل میانگین 24ساعته تراز معادل صدا به ترتیب مربوط به ایستگاه خیابان شصتمتری به میزان 4/4±72 دسیبل و ایستگاه میدان بسیج به میزان 7±4/65 دسیبل بوده است. ماکزیمم و مینیمم صدای ثبت شده نیز به ترتیب در ایستگاه میدان بسیج و در ساعت 18ـ17 به میزان 7/99 دسیبل و ایستگاه میدان جهاد و در ســاعت 5 ـ4 به میزان34 دسیبل بوده است.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که که در مقایسه با استانداردهای زیست محیطی، در اغلب ایستگاهها به تفکیک ساعات شبانهروز، سر و صدا در نقاط پر تردد شهر یاسوج بالاتر از حد استاندارد بود.
واژههای کلیدی: آلودگی صوتی، نقاط پر تردد، ارزیابی
ABSTRACT:
Introduction & Objective: Human exposure to environmental noise increases day to day and noise is currently a very important stressful factor. One of the common sources of noise is transportation vehicles. Undesirable impacts of traffic persuaded governments to set rules for the problem and when civil planners and road engineers decide to construct highways, they must be sure that the related standards and rules have been met. The aim of this study was to evaluate the rate of noise pollution in crowded areas of Yasuj.
Materials and Methods: Noise measuring was done by using B;K Sound Level Meter (model 2230). Noise descriptors (Leq, Max, Min) were measured for 10 minutes of any hour during daytime and night in selected areas (11 stations). One station was also selected as reference point and noise measurement was carried out for the whole week in this station.
Results: Leq was found to be 72±4.4 dB (Max) and 65.4±7 dB (Min). Recorded maximum and minimum noise was 99.7 dB (at 17-18 o'clock) and 34 dB (at 4-5 o'clock), respectively.
Conclusion: Comparing the findings of this study with standard scales indicates that Yasuj is experiencing high noise pollution.
KEYWORDS:Noise Pollution, Crowded Areas, Evaluation
واژههای کلیدی: آلودگی صوتی, نقاط پر تردد, ارزیابی
109
116
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-39-58&slc_lang=en&sid=1
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
2015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/12015/06/1
1394/3/11
H
Mari Oryad
حسین
ماریاریاد
oriadhsn@yahoo.com
0031947532846003347
0031947532846003347
Yes
A
Raygan Shirazi
علیرضا
رایگان شیرازی
0031947532846003348
0031947532846003348
No
I
Alimohammadi
دکتر ایرج
علیمحمدی
0031947532846003349
0031947532846003349
No