en
jalali
1397
10
1
gregorian
2019
1
1
23
6
online
1
fulltext
fa
مقایسه تأثیر تمرین اینتروال شدید و تمرین استقامتی کم شدت بر بیان ژن Hig2 و محتوای چربی درون کبدی رتهای مبتلا به کبد چرب غیر الکلی(NAFLD)
A Comparison Between the Effects of Eight Weeks of High Intensity Interval Training and Low Intensity Endurance Training on Expression of Hig2 and Intrahepatic Lipid Content in Rats with Non-Alcoholic Fatty Liver Diseases
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی اصلیترین بیماری کبدی است که بروز آن با عادات نادرست غذایی و اضافه وزن ارتباط دارد. هدف این پژوهش مقایسه اثرات 8 هفته تمرین اینتروال شدید(HIIT) و تمرین استقامتی کم شدت(LIET) بر بیان ژن Hig2 و محتوای تری گلیسیرید کبدی رتهای مبتلا به کبد چرب(NAFLD) بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 40 رت نر ویستار به طور تصادفی در چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروههای کنترل، LIET و HIIT که به مدت 16 هفته غذای پر چرب با هدف ایجاد کبد چرب مصرف کردند و گروه شم که در این مدت از غذای استاندارد استفاده کرد. تمرین گروه HIIT شامل مراحلی از دویدن شدید بر اساس درصدی از حداکثر سرعت بود که با دویدن کم شدت به عنوان استراحت فعال جدا شده بود. تمرین گروه LIET نیز بر اساس مسافت طی شده گروه HIIT همسانسازی شده بود. در پایان 8 هفته تمرین، میزان بیان ژن Hig2 و محتوای چربی کبدی اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری کروسکالـ والیس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: بین گروههای تحقیق تفاوت معنیداری در میزان بیان ژن Hig2 (43/12=K2،006/0 =p) وIHL (84/32=K2، 001/0=p) مشاهده شد. تفاوتهای معنیدار در بیان ژن Hig2 بین گروه کنترل و گروهHIIT(031/0=p) و گروه کنترل با LIET (012/0=p) مشاهده شد، اما تفاوتهای معنیدار در بیان ژن Hig2 بین گروه HIIT و گروه LIET مشاهده نشد(453/0=p). همچنین، تفاوتهای معنیدار در IHL بین گروه کنترل و HIIT (001/0=p) و گروه کنترل با LIET(001/0=p) مشاهده شد. همچنین، تفاوتهای معنیدار درIHL بین گروه HIIT و گروهLIET مشاهده شد(003/0=p).
نتیجهگیری: تمرینهای تناوبی شدید و هم تمرینهای تداومی با شدت کم از طریق کاهش در بیان ژن Hig2 باعث کاهش محتوای چربی کبدی و بهبودNAFLD میشود. همچنین، کاهش چربی کبدی در گروه تمرین تناوبی شدید به طور مستقل از کاهش وزن رخ میدهد.
Abstract
Background & aim: Non-alcoholic liver disease is the main liver disease associated with malnourished diet and overweight habits. The purpose of this study was to compare the effects of 8 weeks of intense intolerant training (HIIT) and low intensity endurance training (LIET) on Hig2 gene expression and liver triglyceride content in fatty liver (NAFLD) rats.
Methods: In the present experimental study, 40 male wistar rats were randomly divided into four equal groups. The control group, LIET and HIIT, who consumed high fatty foods for the first sixteen weeks with the aim of developing fatty liver, and the sham group that used standard food during this period. The HIIT group's practice consisted of stages of extreme riding based on a percentage of maximum speed, which was separated by low-intensity running as active rest. The practice of the LIET group was also matched according to the distance traveled by the HIIT group. At the end of 8 weeks of training, the expression of Hig2 gene and liver fat content were measured. The collected data were analyzed using Kruskal-Wallis statistical tests.
Results: A significant difference was seen between the two groups in the expression of Hig2 (P = 0.026) and IHL (K2 = 32.84, p = 0.001). Significant differences were observed in Hig2 between the control group and the HIIT group (p = 0.031) and the control group with PID (p = 0.012), but no significant differences were observed in Hig2 between the HIIT group and the IR group (453/0 = p). Also, there were significant differences in IHL between control group and HIIT (p = 0.001) and control group with PID (p = 0.001). Also, there were significant differences in IHL between HIIT group and IR group (p = 0.003).
Conclusion: Severe periodic exercises and low-intensity continuous exercises by reducing the expression of Hig2 gene reduce the content of liver fat and improve NAFLD. Also, the reduction of liver fat in the severe periodic exercise group occurs independently of weight loss.
Non-alcoholic fatty liver, Severe periodic exercise, Low endurance training, Protein derived from gene 2 induction of hypoxia, intrahepatic fatty
کبد چرب غیر الکلی, تمرین تناوبی شدید, تمرین استقامتی کم شدت, پروتئین حاصل ژن 2 القاء هیپوکسی, چربی درون کبدی
666
682
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-803-2&slc_lang=en&sid=1
2018/06/9
1397/3/19
2018/12/25
1397/10/4
M
Bagheri
Department of Sports Physiology, Shahrekord University, Shahrekord, Iran,
محمدحسین
باقری
bagherim632@gmail.com
00319475328460016795
00319475328460016795
No
گروه فیزیولوژی ورزشی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
A
Azamian Nazari
Department of Sport Sciences, Shahrekord University, Shahrekord, Iran
اکبر
اعظمیان جزی
azamianakbar@yahoo.com
00319475328460016796
00319475328460016796
Yes
گروه علوم ورزشی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
E
Bani Talebi
Department of Sport Sciences, Shahrekord University, Shahrekord, Iran
ابراهیم
بنی طالبی
banitalebi.e@gmail.com
00319475328460016797
00319475328460016797
No
گروه علوم ورزشی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
MH
Nasr Esfahani
Royan Biotechnology Research Center, Isfahan, Iran
محمدحسین
نصر اصفهانی
mh_nasr@med.mui.ac.ir
00319475328460016798
00319475328460016798
No
پژوهشکده زیست فنآوری رویان، اصفهان، ایران
fa
تأثیر پپتید آنتاگونیست فاکتور رشد اندوتلیال عروقی(VGB4 ) بر مهار رشد تومور پستان در مدل حیوانی
The Effect of Vascular Endothelial Growth Factor Antagonist Peptide (VGB4) on Breast Tumor Growth Suppression in Vivo
زمینه و هدف: فاکتورهای رشد اندوتلیال عروقی ترشح شده از تومور با اتصال به رسپتورهای خود در سطح سلولهای اندوتلیال نقش مهمی در نفوذپذیری عروقی و رگزایی تومور ایفا میکنند. در این مطالعه پپتید آنتاگونیست فاکتور رشد اندوتلیال عروقی(VEGF) طراحی شد با این هدف که پپتید مورد نظر(VGB4) با تداخل دراتصال فاکتور رشد اندوتلیال عروق به رسپتورهای خود، مسیرهای پیام رسانی در پایین دست را غیر فعال کرده و در نتیجه باعث مهار آنژیوژنز شود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال1396 در دانشگاه گیلان انجام گرفت، تعداد 42 سر موش ماده نژاد بالب / سی در محدوده سنی 4 تا 6 هفته با متوسط وزن 20 گرم تهیه شد. از رده سلولی سرطانی 4T1 جهت مدلسازی سرطان پستان استفاده گردید. پس از پیوند زیر پوستی تومورهای پستانی به حیوانات، تزریق روزانه درون صفاقی دوزهای مختلف پپتید VGB4 (10، 5، 5/2، 1 ، 25/0 میلیگرم بر کیلوگرم) به مدت 14 روز انجام شد و پتانسیل آنتیتوموری دوزهای مختلف پپتید در طول دوره تزریق نسبت به کنترل، به روش آماری مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری ANOVA و Duncan تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: افزایش دوز پپتید باعث کاهش میزان رشد تومور در گروههای تیمار میشود و افزایش دوز از 5 میلیگرم بر کیلوگرم به 10 میلیگرم بر کیلوگرم تأثیر ممانعت کنندگی معنیداری روی رشد تومور ندارد. بنابراین دوز 5 میلیگرم بر کیلوگرم بهترین دوز ضد توموری پپتید VGB4 میباشد.
نتیجهگیری: پپتید VGB4 اثر ممانعت کنندگی معنیداری بر میزان رشد تومور کارسینومای پستانی ایجاد شده به وسیله رده سلولی 4T1 دارد. با توجه به اثرات آنتیتوموری VGB4 ممکن است بتوان در آینده از این پپتید برای درمان سرطان استفاده کرد.
Abstract
Background & aim: The vascular endothelial growth factor of the tumor, which binds to its receptors at the level of endothelial cells, plays an important role in vascular permeability and tumor angiogenesis. In the present study, a vascular endothelial cell growth factor antagonist peptide (VEGF) was designed with the goal of inhibiting the desired peptide (VGB4) interfering with endothelial growth factor receptors in its receptors, thereby inhibiting the signaling pathways angiogenesis.
Methods: In the present experimental study, 42 female Balb / C mice (4 to 6 weeks old) with an average weight of 20 grams were used. Tissue cell line 4T1 was used to model breast cancer. It turned out after subcutaneous transplantation of mammary tumors in animals, daily intraperitoneal injection of different doses of VGB4 peptide (10, 5, 2.5, 1, 0.25 mg / kg) for 14 days, and the antitumor potential of different peptide concentrations during the injection period compared to the control was statistically analyzed. Data were analyzed by ANOVA and Duncan tests.
Results: Increasing the doses of peptide reduced the tumor growth in treated groups, but no significant inhibitory effect was seen on tumor growth by increasing the dose from 5 mg / kg to 10 mg / kg. Therefore, the dose of 5 mg / kg is the best anti-tumor dose of the VGB4 peptide.
Conclusion: VGB4 peptide had a significant inhibitory effect on the growth of breast cancer carcinoma of the 4T1 cell line. Due to the effects of VIT4 antitumor, it may be possible to use this peptide for cancer treatment in the future.
Angiogenesis, Peptide, Vascular Endothelial Growth Factor, Breast Cancer
آنژیوژنز, پپتید, فاکتور رشد اندوتلیال عروق, سرطان پستان
683
693
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1535-2&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/17
1397/4/26
2018/12/252018/12/25
1397/10/4
M
Farzaneh Behelgardi
Department of Biology, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran
مریم
فرزانه بهلگردی
mfarzanehbhl7@gmail.com
00319475328460016799
00319475328460016799
No
گروه زیست شناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
S
Zahri
Department of Biology, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran
صابر
زهری
zahri@uma.ac.ir
00319475328460016800
00319475328460016800
No
گروه زیست شناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
F
Mashayekhi
Department of Biology, University of Guilan, Guilan, Iran
فرهاد
مشایخی
mashayekhi@guilan.ac.ir
00319475328460016801
00319475328460016801
No
گروه زیست شناسی، دانشگاه گیلان، گیلان، ایران
SM
Asghari
Department of Biology, University of Guilan, Guilan, Iran
محسن
اصغری
sm_asghari@guilan.ac.ir
00319475328460016802
00319475328460016802
Yes
گروه زیست شناسی، دانشگاه گیلان، گیلان، ایران
fa
تأثیر همزمان تمرین تناوبی شدید و کروسین بر استرس اکسیداتیو بافت قلب رتهای نر در معرض القاء دوکسوروبیسین
The Effect of Severe Periodic Training and Crocin on Oxidative Stress in Male Rats Subjected to Doxorubicin Induction
چکیده
زمینه و هدف: بیماریهای قلبی ـ عروقی از دلایل عمده مرگ و میر در دنیا میباشد. استرس اکسیداتیو نقش عمدهای در بروز و توسعه بیماریهای قلبی ـ عروقی دارد. فعالیت بدنی وضعیت آنتیاکسیدانی بافت قلب را بهبود میبخشد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی سطوح شاخصهای اکسیدانی و آنتیاکسیدانی بافت قلب رتهای نر قرارگرفته در معرض دوکسوروبیسین، پس از هشت هفته تمرین تناوبی شدید و مصرف کروسین بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی،50 سر موش نر نژاد ویستار با میانگین سنی 8 هفته و میانگین وزنی220ـ200 گرم به صورت تصادفی در 5 گروه کنترل سالم(سالین)، دوکسوروبیسین(کنترل بیمار)، دوکسوروبیسینـ کروسین، دوکسوروبیسنـ تمرین، و دوکسوروبیسینـ تمرینـ کروسین، قرار گرفتند. گروههای تمرینی، دوره را با انجام 2 تناوب شدید در هفته اول آغاز و با انجام 8 تناوب شدید در هفتههای آخر، به پایان رساندند. پس از 8 هفته سطوح مالون دی آلدئید(MDA) و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز(SOD) و کاتالاز(CAT) در بافت قلبی اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای تی مستقل، تحلیل واریانس دو طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: تحلیل دادهها افزایش معنیداری را در سطح مالون دیآلدئید و کاهش معنیداری را در فعالیت سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز بافت قلب گروه دریافت کننده دوکسوروبیسین در مقایسه با گروه کنترل سالم نشان داد(001/0=(p. همچنین نتایج کاهش معنیداری را در سطح مالون دیآلدئید در نتیجه دریافت تمرین(001/0=p)، کروسین(001/0=p) و ترکیب تمرین و کروسین(025/0=p) و افزایش معنیداری را در فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در نتیجه دریافت تمرین(001/0=p)، کروسین(001/0=p) و ترکیب تمرین و کروسین(005/0=p) نشان داد. علاوه بر این مشخص شد در مقایسه بین گروهها، بین تأثیر تمرین و کروسین به تنهایی تفاوت معنیداری وجود ندارد، اما بین تأثیر ترکیبی آنها و تأثیر هر کدام از این دو مداخله(تمرین و کروسین) به تنهایی تفاوت معنیداری وجود داشت و این دو، اثر همدیگر را تقویت کردند(001/0=p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرینهای منظم تناوبی شدید، مکمل کروسین و یا ترکیبی از این دو میتوانند با کاهش سطوح شاخص اکسیداتیو، مالون دیآلدئید و افزایش فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز بافت قلب، اثرات محافظتی در برابر آسیب اکسیداتیو بافت قلبی ناشی از دوکسوروبیسین داشته باشد. همچنین به نظر میرسد به کار بردن ترکیبی این دو مداخله راهبرد پیشگیرانه و درمانی بهتری، نسبت به کاربرد تکی آنها میباشد.
Abstract:
Background & aim: Cardiovascular disease is one of the principal causes of mortality in the world. Oxidative stress plays a major role in the development of cardiovascular diseases. Physical activity improves the antioxidant status of the heart tissue. The aim of the present study was to investigate the levels of oxidative and antioxidant indices of the heart tissue of exposed male rats exposed to doxorubicin after eight weeks of severe routine training and consumption of crocin.
Methods: In the present experimental study, 50 male Wistar rats with a mean age of 8 weeks and an average weight of 200-220 g were randomly assigned to 5 healthy control groups (saline), doxorubicin (control), doxorubicin crocin, doxorubicin training, and doxorubicin crocin training. The training groups completed the course with two severe periods in the first week and completed 8 severe periods in the last weeks. After 8 weeks, malondialdehyde levels (MDA) and superoxide dismutase (SOD) and catalase (CAT) enzymes activity were measured in cardiac tissue. Data were analyzed by independent t-test, two way ANOVA.
Results: Data analysis indicated a significant increase in malondialdehyde level and a significant decrease in the activity of superoxide dismutase and heart catalase in Doxorubicin group compared to healthy control group (p=0.001). Moreover, the results revealed a significant decrease (P=0.001), crocin (p=0.001), and the combination of exercise and crocin (p=0.025), and a significant increase in the activity of superoxide dismutase and catalase. In the result it was found that exercise (p=0.001), crocin (p=0.001), and exercise combinations (p=0.005) showed that in the comparison between the groups, the effect of exercise and crocin alone success. There was no significant difference, but there was a significant difference between their combined effect and the effect of each of these two interventions (exercise and crocin) alone, and these two effects amplified each other (p=0.001).
Conclusion: It seems that regular high intensity interval training, supplementation of crocin, or a combination of these two, could be achieved by decreasing levels of oxidative index, malondialdehyde and increased activity of antioxidant enzymes of superoxide dismutase and catalase of heart tissue, protective effects against oxidative damage of doxorubicin have. It appeared that combining these two interventions may have a better preventive and therapeutic strategy than their one-way use.
Severe periodic exercise, Crocin, Doxorubicin, Oxidative stress
تمرین تناوبی شدید, کروسین, دوکسوروبیسین, استرس اکسیداتیو
694
708
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1421-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/6
1397/2/16
2018/12/252018/12/252018/11/3
1397/8/12
R
Khanmohammadi
Department of Physiolysis, Central Tehran University, Islamic Azad University, Tehran, Iran
رحمت اله
خانمحمدی
rkhanmohamadi2010@gmail.com
00319475328460017404
00319475328460017404
No
گروه فیزیولوزی ورزشی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
MA
Azarbaijani
Department of Physiolysis, Central Tehran University, Islamic Azad University, Tehran, Iran
محمد علی
آذربایجانی
ali.azarbayjani@gmail.com
00319475328460017405
00319475328460017405
Yes
گروه فیزیولوزی ورزشی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
M
Piri
Department of Physiolysis, Central Tehran University, Islamic Azad University, Tehran, Iran
لعیاسادات
خرسندی
layasadat@yahoo.com
00319475328460017406
00319475328460017406
No
گروه فیزیولوزی ورزشی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
L
Khorsandi
Department of Anatomical Sciences, Ahwaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran
مقصود
پیری
mpeeri@iauctb.ac.ir
00319475328460017407
00319475328460017407
No
گروه علوم تشریحی، دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، اهواز، ایران
fa
تأثیر تمرین تناوبی شدید بر بیان ژنی پروتئین متصل به رتینول 4 و پروتئین کیناز فعالشده با AMP در عضله اسکلتی رت های نر مبتلا به دیابت نوع دو
The Effect of High Intensity Interval Training on Retinol Binding Protein 4 and AMP-Activated Protein Kinase Gene Expression in Skeletal Muscle of Rats with Type II Diabetes
چکیده:
زمینه و هدف: تأثیرهای مثبت تمرین تناوبی شدید(HIIT) بر تقویت مسیرهای متابولیسم بافت عضلانی سالم به اثبات رسیده است. از جمله هدفهای دیابت تخریب متابولیسم گلوکز و چربی عضله میباشد، لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین تناوبی شدید بر تعدیل بیان ژنی پروتئین متصل به رتینول 4(RBP4) و پروتئین کیناز فعالشده با AMP (AMPK) در عضله نعلی رتها میباشد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی، 60 رت نر نژاد ویستار با میانگین سنی 8 هفته، وزن20±250 گرم به طور تصادفی در 5 گروه(تعداد=12)؛ پایه، کنترل سالم، دیابت، تمرین HIIT، گروه دیابت و تمرین، تقسیم شدند. قبل از شروع برنامه تمرینی، تمامی گروهها به غیر از گروههای پایه و کنترل سالم و تمرین به وسیله تزریق نیکوتین آمیدـ استرپتوزوتوسین ((STZ با تزریق صفاقی دیابتی شدند. رتهای گروههای تمرینی به مدت 8 هفته، 5 روز در هفته با شدت 80 تا 85 درصد حداکثر سرعت به تمرینهای HIIT پرداختند. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، پس از بیهوشی رتها با محلول زایلازین و کتامین، عضله نعلی خارج و میزانmRNA RBP4 و mRNA AMPK سنجیده شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری آنالیز واریانس و تست تعقیبی توکی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: القای دیابت سبب افزایش معنیدار در میزان mRNA RBP4 شد. در حالی که کاهش این ژن در گروه دیابت و تمرین نسبت به گروه دیابت معنیدار بود(003/0=p). انجام تمرین ورزشی HIIT به صورت قابل توجهی میزان mRNA AMPK را نسبت به گروه دیابت و کنترل سالم افزایش داد(001/0=p). همچنین افزایش این ژن در گروه دیابت و تمرین نسبت به گروه دیابت معنیدار بود(002/0=p).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که استفاده از تمرین HIIT قادر به مقابله با اثرات تخریبی دیابت با افزایش فاکتور کلیدی متابولیسم سلول عضلانی AMPK(تحریک افزایش انتقال GLUT) و کاهش RBP میباشد که میتواند در بهبود مقاومت به انسولین سلول عضلانی مؤثر باشد.
Background & aim: The positive effects of High Intensity Interval Training (HIIT) on reinforcement of healthy muscle tissue metabolism pathways have been long proven. One of the side effects of diabetes is the impairment of glucose metabolism and muscle fat. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of HIIT on Retinol Binding Protein 4 (RBP) and AMP-activated protein kinase (AMPK) gene expression in skeletal muscle of rats with type II diabetes.
Methods: Sixty male Wistar rats (age: 8 weeks, weighing 250 ± 20 g) were randomly divided into 5 groups (n = 12): basal, healthy control, diabetes, HIIT, diabetes and exercise group. Before the starting of the training program, all groups except the basal group and control and exercise were injected with nicotinamide - streptozotocin (STZ) by peritoneal injection to induce diabetic model. The training rats were treated for 8 weeks, 5 days a week, with an intensity of 80 to 85% of maximum speed to HIIT exercises. 48 hours after the last training session, after anesthesia, soleus muscle was removed and mRNA RBP4 and mRNA AMPK were measured. Data were analyzed by ANOVA and post hoc Tukey test (P <0.05).
Results: The induction of diabetes caused a significant increase in the mRNA RBP4 rate. While the reduction in this gene was significant in the diabetic exercise group and exercise group compared with the diabetic group (p=0.003). Performing a HIIT exercise significantly increased AMPK mRNA levels compared with the control group for diabetes (p=0.001). Also, the increase of this gene in the diabetic exercise group and exercise was significantly more than the diabetes group (p=0.002)
Conclusion: The results of the present study revealed that the use of HIIT exercise lessens the destructive effects of diabetes by increasing the key factor in muscle cellular metabolism of AMPK (stimulating the increase of GLUT transfer) and reducing RBP, it could be effective in improving insulin resistance of the muscle cell.
.
HIIT, Retinol Binding Protein 4 (RBP4), AMP-activated protein kinase(AMPK), diabetes
تمرین تناوبی شدید, پروتئین متصل به رتینول 4, پروتئین کیناز فعالشده , دیابت
709
721
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1536-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/11
1397/4/20
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/25
1397/10/4
F
Aghaei
Department of Physical Education and Sport Sciences, Karaj Branch, Islamic Azad University, Karaj, Iran,
فریبا
آقایی
fariba.aghaei@kiau.ac.ir
00319475328460016807
00319475328460016807
No
گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
M
Mohsenzadeh
Department of Physical Education and Sport Sciences, Karaj Branch, Islamic Azad University, Karaj, Iran,
مهسا
محسن زاده
m.mohsenzadeh@kiau.ac.ir
00319475328460016808
00319475328460016808
Yes
گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
F
Nameni
Department of Physical Education and Sport Sciences, Varamin Branch, Islamic Azad University, Varamin, Iran
فرح
نامنی
00319475328460016809
00319475328460016809
No
گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد ورامین، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین، ایران
F
Feizollahi
Department of Physical Education and Sport Sciences, Karaj Branch, Islamic Azad University, Karaj, Iran,
فواد
فیضاللهی
00319475328460016810
00319475328460016810
No
گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران
fa
مقایسه میزان رضایت دانشجویان مامایی از تدریس درس بیماریهای زنان و ناباروری به شیوه سخنرانی و آموزش توسط همتایان
Comparison of Midwifery Students Satisfaction with the Teaching of Gynecology and Infertility by Lecture and Peer Education
چکیده:
زمینه و هدف: آموزش و برنامههای آموزشی نقش انکارناپذیری در پیشرفت هر جامعهای دارد. این مطالعه با هدف مقایسه میزان رضایت دانشجویان مامایی از تدریس درس بیماریهای زنان و ناباروری به شیوه سخنرانی و آموزش به وسیله همتایان انجام شد.
روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، دانشجویان کارشناسی پیوسته مامایی( 22 نفر در ترم پنجم) در سال 1396 به عنوان جامعه پژوهش بودند. این دانشجویان به عنوان نمونه پژوهش و درس 3 واحدی بیماریهای زنان و ناباروری به عنوان مواد آموزشی تعیین شدند. نیمی از مواد آموزشی در هشت جلسه اول، آموزش به روش تدریس به وسیله استاد، به شیوه رایج سخنرانی و هشت جلسه دوم با روش همتایان تدریس شد. در پایان هر دو روش آموزشی از دانشجویان خواسته شد که پرسشنامه مربوط به رضایت از شیوه آموزش را نیز تکمیل کنند. از کلیه دانشجویان جهت شرکت در پژوهش رضایتنامه آگاهانه کسب شد. دادهها با استفاده از آزمون آماری تی زوجی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین امتیاز کلی رضایت از روش تدریس سخنرانی استاد 74/9±77/83 و رضایت از شیوه تدریس به وسیله همتایان 58/10± 36/81 بود(49/0=p). میانگین امتیاز رضایتمندی از روش سخنرانی در حیطه ایجاد علاقهمندی و تشویق به مشارکت در یادگیری کمتر از روش آموزش همتایان(008/0=p)، درحیطه رعایت اصول و مقررات مربوط به تدریس بیشتر (005/0=p)، در حیطه آزمون و ارزشیابی از مطالب درسی نیز بیشتر(07/0=p) و در حیطه مناسب بودن روش تدریس و تداوم استفاده از آن با روش آموزش همتایان برابر بود.
نتیجهگیری: به نظر میرسد استفاده از روشهای فعال آموزشی تأثیر قابل توجهی در افزایش علاقه به یادگیری و ایجاد انگیزه در دانشجویان دارد، با این حال دانشجویان روش سخنرانی را در فهم بهتر مطالب و رعایت اصول و مقررات تدریس مؤثرتر میدانند. استفاده از روش آموزش همتایان به عنوان یک روش تکمیلی در آموزش پیشنهاد میشود.
Background & aim: Educational and educational programs have a certain role in the progress of each society. The aim of this study was to compare the midwifery students' satisfaction with the teaching of gynecology and infertility by lecture and peer instruction.
Methods: In the present Quasi-experimental study, continuous midwifery students in 2017 were selected as the research community. Five semester midwifery students (22 students) were selected as research sample and 3 units of women's diseases and infertility as educational materials. Half of the teaching materials were taught by the professor in the first eight sessions of lectures and eight second sessions were taught by counterparts. At the end of both educational methods, students were asked to complete a questionnaire on satisfaction with the method of instruction. All students received informed consent for participation in the research. Data were analyzed by paired t-test.
Results: The mean score of satisfaction with the lecture teaching method and peer teaching method was 83.77±9.74, and 81.36±10.58 respectively (p=0.49). The average satisfaction score of the lecture method in the area of creating interest and encouragement to participate in learning less than the peer education method (p=0.008), while respecting the principles and regulations related to teaching (p=0.005), in the field of testing and The evaluation of the content of the curriculum was also higher (p=0.07) and in the field of the appropriateness of the teaching method and its continuity with peer education was equal.
Conclusion: It seemed that the use of active teaching methods had a significant effect on increasing interest in learning and motivation in students, however, students consider the lecture method a better method to understand the content and to follow the principles of teaching more effectively. Using the peer education method is suggested as a complementary method of instruction and teaching.
Lecture, Peer Education, Satisfaction, Midwifery Students
سخنرانی, آموزش همتا, رضایت, دانشجویان مامایی
722
736
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1528-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/9
1397/4/18
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/25
1397/10/4
M
Safari
Department of Midwifery, Yasuj University of Medical Sciences, Yasuj, Iran
میترا
صفری
mitrasafari39@ gmail.com
00319475328460016815
00319475328460016815
Yes
گروه مامایی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، ایران،
B
Yazdanpanah
epartment of Laboratory Science, Yasuj University of Medical Sciences, Yasuj, Iran,
بهروز
یزدان پناه
byazdan56@yahoo.com
00319475328460016816
00319475328460016816
No
گروه علوم آزمایشگاهی، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، یاسوج، ایران
PS
Islam-Nik
Department of Obstetrics, Yasuj University of Medical Sciences, Yasuj, Iran
پروین السادات
اسلام نیک
eslamnik@yahoo1357@gmail.com.com
00319475328460016817
00319475328460016817
No
گروه زنان ، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، یاسوج، ایران
fa
شناسایی ساب تایپهای بلاستوسیستیس نمونههای انسانی با استفاده از ژن 18s rRNA در شمال غرب ایران
Identification of Blastocystis sp. subtypes from human using 18s rRNA in Northwest of Iran
چکیده
زمینه و هدف: بلاستوسیستیس تک یاختهای بیهوازی است که در دستگاه گوارش انسان زندگی کرده و میتواند به عنوان یک انگل زئونتیک در میزبانهای مختلفی نیز وجود داشته باشد. این مطالعه در جهت شناسایی ساب تایپها و بررسی تنوع ژنتیک بلاستوسیستیس از نمونههای انسانی شهرستانهای ارومیه، تبریز و مراغه در شمال غرب ایران انجام گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه که به روش توصیفی ـ مقطعی است، 300 نمونه مدفوع انسانی که از بهمن ماه 1395 تا مهرماه 1396 به صورت تصادفی و جهت غربالگری به مراکز بهداشتی و درمانی مراجعه کرده بودند، انتخاب و پس از مطالعه مستقیم میکروسکوپی مدفوع، 16 مورد ایزوله به دست آمده که با روش DNA barcoding بررسی شدند. براساس روشهای بیوانفورماتیکی سکانس محصولات به دست آمده مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفتند.
یافتهها: از 300 نمونه مورد بررسی این مطالعه، تعداد 22 مورد به صورت مطالعه میکروسکوپی آلوده به بلاستوسیستس تشخیص داده شدند. 16 ایزوله متفاوت از موارد مثبت با روش مولکولی(PCR) جدا و سکانس محصولات به دست آمده مورد بررسی قرار گرفتند. 3 نوع ساب تایپ شامل؛ ST1، ST2 و ST3 در سکانس حاصل از این نمونهها به دست آمد. یکی از نمونههای مورد بررسی پس از دوبار سکانس متفاوت، هر دو زیرگونه ST1 و ST3 را داشت، ولی با سکانس مجدد زیرگونه غالب فرد، ST3 گزارش شد.
نتیجهگیری: ساب تایپهای مختلفی از این انگل در این منطقه وجود دارد. با توجه به ماهیت ساب تایپها، چرخه زئونوتیک این انگل در منطقه وجود داشته و با شناسایی و تعیین زیرگونههای بلاستوسیستیس در میزبانهای مختلف به عنوان ارگانیسمیزئونوتیک، میتوان به نحوه انتقال انگل و مهاجرتهای ژنتیکی آن دست یافت. به نظر میرسد میتوان با استفاده از الگوی ساب تایپهای به دست آمده انگل، در مطالعات آینده، ارتباط آن با علایم بالینی مطرح و مورد بررسی قرار گیرد.
Abstract
Background & aim: Blastocystis sp. is an anaerobic parasite which lives in the digestive system and can be a zoonotic parasite in different hosts. This study was carried out to identify subtypes and to investigate the genetic variation of Blastocystis sp. from human samples in Urmia, Tabriz & Maragheh cities Northwest of Iran.
Methods: In the present descriptive-cross sectional study, 300 human stools from January to October 2017 were randomly selected from treatment centers in North West of Iran. Based on microscopic observation, positive samples examined by DNA barcoding methods for detection of Blastocystis sp. subtypes and their sequences were analyzed.
Results: of the 300 samples, 22 specimens diagnosed as Blastocystis sp. with the microscopic method. Sixteen apart isolates from the positive cases obtained by the molecular method (PCR) and the sequences of the products were examined. Three types of subtypes including ST1, ST2 and ST3 obtained from these samples. One of the samples after two different sequencings, was reported as both of the ST1 and ST3 subspecies, but re-sequencing of the dominant show ST3.
Conclusion: There are various subtypes of this parasite in this area. Due to the nature of the subtypes, the zoonotic cycle of this parasite exists in this region. By identifying and determining the Blastocysts subspecies in different hosts as a zoonotic organism, it is possible to detect genetic migration and parasite transmission. It seems that the parasite subtype pattern can be considered in future studies in relation to clinical manifestations.
Blastocystis sp., subtypes, 18s rRNA, Northwest, Iran
بلاستوسیستیس, زیرگونه,شمال غرب, ایران
737
746
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1518-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/25
1397/4/4
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/3
1397/8/12
J
Mohamadi
Department of Health affairs, Shiraz University of Medical Sciences, Shiraz, Iran
جلال
محمدی
jalal_20169@yahoo.com
00319475328460017049
00319475328460017049
No
معاونت بهداشتی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران
J
Hallaj Zadeh
Department of Laboratory Sciences, Maragheh University of Medical Sciences, Maragheh, Iran,
جمال
حلاج زاده
jamal.hallaj@yahoo.com
00319475328460017050
00319475328460017050
No
گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده علوم پزشکی مراغه، مراغه، ایران
M
Rostami
Student Research Committee, Maragheh University of Medical Sciences, Maragheh, Iran
مهرداد
رستمی
m.rostami9675@gmail.com
00319475328460017051
00319475328460017051
No
کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکده علوم پزشکی مراغه، مراغه، ایران
S
Raeghi
Department of Laboratory Sciences, Maragheh University of Medical Sciences, Maragheh, Iran
صابر
رائقی
saberraeghi@gmail.com
00319475328460017052
00319475328460017052
No
گروه علوم آزمایشگاهی، دانشکده علوم پزشکی مراغه، مراغه، ایران
H
Mirahmadi
Infectious Tropical Medicine Research Diseases and Center, Zahedan University of Medical Sciences, Zahedan, Iran,
هادی
میراحمدی
hmirahmadi59@gmail.com
00319475328460017053
00319475328460017053
No
مرکز تحقیقات بیماریهای عفونی و گرمسیری، دانشگاه علوم پزشکی زاهدان، زاهدان، ایران،
F
Bahrami
Zoonoses research center, Kurdistan University of Medical Sciences, Sanandaj, Iran
فارس
بهرامی
fares_bahrami@yahoo.com
00319475328460017054
00319475328460017054
No
مرکز تحقیقات بیماریهای مشترک انسان و حیوان، دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سنندج، ایران،
R
Shafiei
Department of Pathobiology, School of Medicine, North Khorasan University of Medical Sciences, Bojnurd, Iran,
رضا
شفیعی
reza_shafi@yahoo.com
00319475328460017055
00319475328460017055
Yes
گروه پاتوبیولوژی، دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، بجنورد، ایران
A
Bozorgomid
Department of Parasitology, Asadabad School of Medical Sciences, Asadabad, Iran.
آرزو
بزرگ امید
arezoobozorgomid@yahoo.com
00319475328460017056
00319475328460017056
No
گروه انگل شناسی، دانشکده علوم پزشکی اسدآباد، اسدآباد، ایران
fa
اثر تمرینهای هوازی زیربیشینه بر بهبود کنترل ادراری، تعادل و توان هوازی زنان سالمند
Effect of Sub-Maximal Aerobic Exercises on Improvement of Urinary Control, Balance and Aerobic Power in Elderly Women
چکیده:
مقدمه و هدف: با افزایش جمعیت سالمندان، شیوع ناتواناییهای جسمانی نیز در حال افزایش است که این امر، توجه سیستمهای مراقبتی، بهداشتی و اجتماعی را به خود معطوف کرده است. از جمله مشکلات شایع در دوران سالمندی کاهش تعادل و اختلال پوسچر، بی ثباتی مفصل، کاهش عملکرد عصبی عضلانی، توده عضله، قدرت، استقامت حرکتی، ظرفیت هوازی و افزایش بیاختیاری و تکرر ادراری است. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر تمرینهای هوازی زیربیشینه بر کنترل ادراری، تعادل و ظرفیت هوازی زنان سالمند است.
روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی میباشد که به صورت میدانی در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش، زنان دارای مشکلات بیاختیاری ادراری شهر ارومیه بودند که پس از اعلام فراخوان در مراکز بهداشت به طور داوطلبانه برای همکاری در پژوهش شرکت کردند. 24 نفر از زنان با دامنه سنی 60 تا 65 سال مطابق با معیارهای ورود به پژوهش، انتخاب و 24 ساعت قبل از شروع تمرین با روش اجرای پژوهش آشنا و سپس رضایتنامه و پرسشنامه بیاختیاری ادراری را تکمیل نمودند. آزمودنیها بهصورت تصادفی به 2 گروه تمرین هوازی و کنترل تقسیم و 24 ساعت قبل از شروع برنامه ورزشی پرسشنامههای سلامت و بی اختیاری ادراری را تکمیل کردند. گروه تجربی تمرینهای 12 هفتهای هوازی را انجام داده و 24 ساعت بعد از جلسه ششم و دوازدهم تمرین دوباره پرسشنامههای مربوطه را تکمیل نمودند. ابتدا از آزمون K-S از طبیعی بودن دادهها اطمینان حاصل شد. دادهها با استفاده از آزمون تی همبسته و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در گروه هوازی بعد از 12 هفته تمرین هوازی در مقادیر حجم و تکرر ادراری آزمودنیها تفاوت معنیداری وجود نداشت(1=p)، ولی در اندازه تعادل ایستای چشم بسته(001/0=p)، تعادل ایستای چشم باز(001/0=p)، تعادل پویا(001/0=p) و ظرفیت هوازی(001/0=p) تفاوت معنیداری مشاهده گردید.
نتیجهگیری: تمرینهای هوازی زیربیشینه اثر معنیداری بر بیاختیاری و تکرر ادراری زنان سالمند ندارد، ولی با توجه به تأثیرگذاری بیشتر بر ظرفیت هوازی و تعادل زنان سالمند، پیشنهاد میشود از این روش تمرینی برای بهبود عوارض مربوط و کیفیت زندگی این قبیل افراد استفاده گردد.
Background & aim: With the increasing number of elderly people, the prevalence of physical disabilities is increasing, which has caught the attention of care, health and social systems. One of the common problems in aging is the reduction of balance and posture disorder, joint instability, decreased muscle nervous function, muscle mass, strength, motor endurance, aerobic capacity, and increased incontinence and urinary frequency. The purpose of the present study was to investigate the effect of subarachnoid aerobic exercises on urinary control, balance and aerobic capacity of elderly women.
Methods: The present is a case-control study was conducted in two stages: pre-test and post-test. The statistical population of the study were women with urinary incontinence problems in Urmia who volunteered to participate in this research after being called in health centers. Based on the criteria for entering the study, twenty-four women aged 60 to 65 years old were selected. Familiarization with the method of conducting the study was done 24 hours prior to the beginning of the training, and then completed with the consent and urinary incontinence questionnaire. Subjects were randomly divided into two groups of aerobic training group and the control group. In the next step, the participants were asked to complete the health and urinary incontinence questionnaires 24 hours before the onset of the exercise program. The experimental group performed 12 weeks of aerobic exercises and completed the questionnaires again 24 hours after the 6th and 12th sessions. First, the K-S test confirmed the naturality of the data. Data were analyzed by paired t-test and one way ANOVA.
Results: No significant difference was seen in the aerobic group after 12 weeks of aerobic training in volume and frequency of subjects (p=1), but in the closed static balance (p=0.001), open eye balance (p=0.001), dynamic balance (p=0.001) and aerobic capacity (p=0.001).
Conclusion: Subarachnoid aerobic exercises had no significant effect on the incontinence and frequency of urination in elderly women. However, due to the greater influence on the aerobic capacity and balance of elderly women, it is suggested that this practice be used to improve the quality of life of these individuals.
Sub-maximal aerobic exercise, Urinary tract control, Balance, Aerobic capacity, Elderly
تمرین هوازی زیربیشینه, کنترل ادراری, تعادل, ظرفیت هوازی, سالمند
747
764
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1023-2&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/252017/04/15
1396/1/26
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/32018/11/3
1397/8/12
F
Pelangi
Department of Sport Sciences, Shahid Madani University of Azarbaijan, Tabriz, Iran
فاطمه
پلنگی
palangi.f69@gmail.com
00319475328460016837
00319475328460016837
No
گروه علوم ورزشی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران،
K
Salehzadeh
Department of Sport Sciences, Shahid Madani University of Azarbaijan, Tabriz, Iran
کریم
صالح زاده
salehzadeh@azaruniv.ac.ir
00319475328460016838
00319475328460016838
Yes
گروه علوم ورزشی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران،
fa
بررسی ارتباط پلیمورفیسم C/G31ـ در پروموتور ژن سرویوین با خطر ابتلا به بیماری مالتیپل اسکلروزیس
Association of Polymorphism -31 G/C in the Survivin Gene Promoter With the Risk of Multiple Sclerosis Disease
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس(MS) یک بیماری وابسته به سیستم ایمنی با علل ناشناخته است و یکی از مهمترین بیماریهای ناتوان کننده نورولوژیک در بالغین میباشد که بخش میلین سیستم اعصاب در آن تخریب میشوند. ارتباط میان بیماری MS و آپوپتوز نشان میدهد که در بیماران، بیان بسیاری از ژنهای دخیل در مهار آپوپتوز سلولهای ایمنی افزایش پیدا کرده است، مانند ژن سرویوین که موجب فعالیت بیشتر این سلولها شده و آسیبهای مغزی نخاعی افزایش مییابد. هدف از این تحقیق بررسی پلی مورفیسم G/C 31 واقع در پروموتور ژن سرویوین در مبتلایان به بیماری MS و مقایسه با افراد سالم و ارتباط آن با این بیماری بود.
روش بررسی: در این مطالعه موردـ شاهدی، به منظور بررسی چند شکلیG/C 31ـ در پروموتور ژن سرویوین از نمونههای خون 100 فرد مبتلا به MS و 100 فرد سالم(شاهد) DNA ژنومی استخراج گردید. به منظور تکثیر ژن سرویوین از روش PCR بهره گرفته شد و چند شکلی ژنی پروموتور این ناحیه به روش PCR- RFLP با آنزیم برش دهنده EcoO109I بررسی گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: با تکثیر بخشی از ژن سرویوین با طول 308 جفت باز و برش محصول PCR با آنزیم EcoO109I وجود باند 308 جفت بازی، معرف ژنوتیپ GG، باند 210 و 98 جفت بازی، معرف ژنوتیپ CC و هر سه باند با هم، معرف ژنوتیپ GC بودند. پس از تجزیه و تحلیل دادهها، ارتباط ژنوتیپی پلیمورفیسم -31C/.G با خطر ابتلا به بیماری MS در ژنوتیپ CG (با در نظر گرفتن ژنوتیپ GG به عنوان رفرنس) به صورت (330/0)P، (1/397)OR و (735/2-714/0)CI و برای ژنوتیپ CC به صورت (532/0)P، (0/800)OR و (612/1-397/0)CI بود.
نتیجهگیری: به طور کلی با بررسی پلیمورفیسم -31 G/C در ژن سرویوین به عنوان بیومارکر در بیماری MS در جمعیتهای بزرگتر و تعیین فراوانی آللی و ژنوتیپی میتوان با آگاهی بیشتری نقش این ژن را تعیین نمود تا در پژوهشهای آینده راهکار مناسبی برای جلوگیری از این بیماری به وجود آید.
Abstract
Background & aim: Multiple Sclerosis (MS) is an immune system-dependent disease with unknown causes and is one of the most important neurological disabling diseases in adults, where the myelin section of the nervous system is destroyed. The link between MS and apoptosis in patients shows that the expression of many genes involved in inhibiting the immune cell apoptosis, such as Survivin gene, which causes more activity in these cells and increases the cerebrospinal fluid damage, has increased. The aim of the present study was to investigate of Polymorphism-31 G/C in the Survivin gene promoter in patients with MS disease and to compare with healthy people and its association with the disease.
Methods: In the present case-control study, 100 Blood samples of patients with MS and 100 Blood samples of healthy controls (control) were taken under the direct supervision of a physician and according to clinical signs and laboratory findings, were investigated in a Survivin gene promoter for the polymorphism of G / C31 in a promoter of Survivin gene. In the next step, blood sampling was carried out. Genomic DNA was extracted from blood samples. The PCR method was used to amplify the Survivin gene and PCR RFLP polymorphism was investigated using the EcoO109I digestion enzyme. The collected data were analyzed using SPSS software and statistical tests
Results: The amplification of Survivin gene with a length of 308 base pairs was observed on the agarose gel. The EcoO109I restriction enzyme produced bands with lengths of 210 and 98 base pairs. A band of 308 base pairs, representing the genotype GG, lengths 210 and 98 base pairs, representing the genotype CC and all three lengths together, represent the GC genotype. After data analysis and validation, genotypic correlation of Polymorphism-31 G/C with the risk of MS disease, in CG genotype was P(0.330), OR(1.397) and CI (0.714-2.735) and also for CC genotype, it was P(0.532), OR(0.800) and CI(0.397-1.612).
Conclusion: In general, Survivin gene could be used for biomarker and polymorphism tests in MS and other diseases and by studying in larger populations and determining the frequency of alleles and genotypes, it is possible to better determine the role of this gene in future research is a good way to prevent the disease.
Multiple Sclerosis, Polymorphism-31 G/C, Survivin gene, PCR RFLP.
Multiple Sclerosis, Polymorphism-31 G/C, Survivin gene, PCR RFLP.
مالتیپل اسکلروزیس, پلی مورفیسم 31-, ژن سرویوین,
765
776
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1575-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/252017/04/152018/08/25
1397/6/3
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/32018/11/32018/12/30
1397/10/9
S
Rezazadeh
Department of Biology, Shahrekord branch, Islamic Azad University, Shahrekord, Iran.
سحر
رضازاده
sahar.rezazadeh@yahoo.com
00319475328460019079
00319475328460019079
No
گروه زیست شناسی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران
P
Mohammadi Nejad
Department of Biology, Shahrekord branch, Islamic Azad University, Shahrekord, Iran.
پریسا
محمدی نژاد
sahar.rezazadeh@yahoo.com
00319475328460019080
00319475328460019080
Yes
گروه زیست شناسی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران
fa
بررسی الگوی متیلاسیون ژن TRADD در بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین ویروسEBV مثبت
Study of TRADD Methylation Pattern in Patients with Hodgkin's Lymphoma EBV Positive
چکیده
زمینه و هدف: ویروس اپشتین بار یکی از عوامل آسیبرسان در لنفوم هوچکین شناخته شده است. این ویروس در سلولهای رد اشترنبرگ که بخشی از لنفومای هوچکین کلاسیک است، حضور مییابد. TRADD یک مولکول آداپتور ضروری و مسئول برقراری سیگنالینگ تشکیل پیچیده و القاء آپوپتوز، نکروز، فعال سازی NF-KB و MAP Kinase است. هدف از این بررسی الگوی متیلاسیون ژن TRADD در بیماران مبتلا به لنفوم هوچکین ویروس EBV مثبت است.
روش بررسی: این مطالعه از نوع مورد و شاهد میباشد. گروه مورد، شامل 80 نفر از افراد مبتلا به لنفوم هوچکین و گروه شاهد، نمونه حاشیه تومور افراد گروه مورد بود. برای تعیین کمیت و کیفیت DNA از دو روش اسپکتروفوتومتری و الکتروفورز بر روی ژل آگاروز استفاده شد. بررسی تغییر الگوی متیلاسیون ژن TRADD با استفاده از روش اواگرین و مقایسه نقطه ی ذوب با درجه تفکیک بالا یا تکنیک(HRM) صورت گرفت. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمون آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در این بررسی 3/46 درصد از زیرتایپها نودولار اسکلروزیس، 25 درصد میکسسلولاریتی، 3/11 درصد لنفوسیت غنی، 10 درصد لنفوسیت تهی و 5/7 درصد نامشخص بودند. مقایسه تغییر الگوی هایپرمتیلاسیون ژن TRADD در نمونههای دارای ویروس با نمونههای فاقد ویروس به ترتیب 2/61 و 5/32 درصد بود که تغییرات معنیداری را نشان داد، ارزیابیاهمیت الگوی متیلاسیون ژن TRADD به تفکیک مرحلهبندی لنفوم ارتباط معنیداری را بین لنفوم، گرید و مراحل مختلف با حضور ویروسEBV نشان داد(046/0=p).
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد الگوی متیلاسیون ژن TRADD همراهی نزدیکی با عفونتهای ویروسی EBV دارد. بیماران مبتلا به EBV میتوانند تأثیر بیشتری از تغییر رفتار ژن TRADD بگیرند که به بدرفتاری سلولهای ایمنی و در نهایت لنفوم منجر می شود.
Background & aim: Epstein-Barr virus is one of the major causes of Hodgkin's lymphoma present in the Rhodeshtrenberg cells, which is part of classical Hodgkin's lymphoma. TRADD gene is an essential adapter for complex signaling and induction of apoptosis, necrosis, activation of NF-kB and MAP Kinase. The present study aimed to examine the methylation pattern of the TRADD gene in patients with Hodgkin's lymphoma EBV positive.
Methods: The present study was a case-control one. The case group included 80 patients with Hodgkin's lymphoma and the control group was the tumor margin in the case group. Spectrophotometry and electrophoresis on agarose gel were used to determine the quantity and quality of DNA. A change in the pattern of methylation of the TRADD gene was carried out using the EvaGreen method and a comparison of the high resolution melting point with HRM method. The collected data were analyzed using ANOVA.
Results: In the present study, subtypes were respectively 46.3%, 25%, 11.3% ,10% and 7.5% nodular sclerosis, cellular solid, rich lymphocyte, nonspecific lymphocyte and unspecified. Comparison of the transformation pattern of hyperthyllation of TRADD gene in viral samples with non-viral samples was 61.3% and 32.5%, which indicated significant changes. Evaluation of the significance of TRADD methylation pattern by segmentation of lymphoma indicated a significant relation between T lymphoma, grade and different stages in presence of EBV virus (P=0.046).
Conclusion: The present study indicated that the methylation pattern of TRADD gene is closely related to EBV viral infections. EBV patients are highly affectd by change in the behavior of the TRADD gene, which results in malpractice of immune cells, and ultimately lymphoma.
Epstein-Barr virus, Hodgkin's disease, methylation, TRADD
ویروس اپشتین بار, بیماری هوچکین, متیلاسیون,
778
791
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1543-2&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/252017/04/152018/08/252018/08/21
1397/5/30
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/32018/11/32018/12/302018/12/25
1397/10/4
B
Ahmadi
Department of Biology, Bonab Branch, Islamic Azad University, Bonab, Iran
بیتا
احمدی
bita.ahmadie@gmail.com
00319475328460019081
00319475328460019081
No
گروه زیستشناسی، واحد بناب، دانشگاه آزاد اسلامی، بناب، ایران
Ch
Ahmadi Zadeh
Department of Microbiology, Ahar Branch, Islamic Azad University, Ahar, Iran
چنگیز
احمدی زاده
dr_ahmadizadeh@yahoo.com
00319475328460019082
00319475328460019082
Yes
گروه میکروبیولوژی، واحد اهر، دانشگاه آزاد اسلامی، اهر، ایران
fa
تبیین مضامین کیفیت زناشویی عالی در زوجهای نابارور: مطالعه تحلیل مضمون
Exploring the Themes Associated with High Marital Satisfaction Among Infertile Couples: A Thematic Analysis Study
زمینه و هدف: هرچند مشکلات عاطفی شدیدی بین زوجهای نابارور وجود ندارد، اما کیفیت زندگی مشترک این دسته از زوجها معمولاً و تا حد زیادی تحت تأثیر ناباروری قرار میگیرد. همچنین نتیجه بعضی از تحقیقها نیز نشان میدهد برای بسیاری از زوجهای نابارور، این تجربه فرصتی فراهم میآورد تا کیفیت رابطه با همسر خود را ارتقاء بخشیده و با هم صمیمیتر شوند. هدف این پژوهش تبیین مضامین مرتبط با ازدواجهای با کیفیت زناشویی عالی از زبان زوجهای نابارور بود.
روش بررسی: این پژوهش توصیفی با رویکرد کیفی و از طریق مصاحبههای نیمه ساختار یافته با 15 زوج نابارور انجام شد. مصاحبه شوندگان به صورت هدفمند و باتوجه به معیارهای ورود به پژوهش، از بین مراجعه کنندگان به مرکز درمان ناباروری یزد انتخاب شد کنشگران تحقیق قبل از آغاز مصاحبه، ضمن امضای فرم رضایت آگاهانه شرکت در پژوهش، به مقیاس کیفیت زناشویی(RDAS) جهت ارزیابی اولیه کیفیت زناشویی و پرسشنامه GHQ جهت تشخیص جمعیت غیربالینی نیز پاسخ دادند. برای کدگذاری و تحلیل دادهها از شیوه تحلیل مضمون استفاده شد.
یافتهها: باتوجه به تحلیل پاسخهای ارائه شده، مضامین مرتبط با کیفیت زندگی زناشویی عالی در بین زوجهای نابارور را میتوان در پنج مضمون شامل: ایجاد ازدواج شاد و سالم و مراقبت از آن، ارتباط عاشقانه و صمیمانه با همدیگر، پذیرش همراه با شفقت و تعهد نسبت به همسر، مدیریت استرسها و پایداری مدبرانه ازدواج و ارتباط سالم با دنیای روابط خارج از منظومه ازدواج، 26 مضمون فرعی و نیز 85 مقوله طبقهبندی کرد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش کیفیت زندگی زناشویی در رابطه زوجهای نابارور موضوعی چند بعدی است و از جنبه کاربردی با توجه به کمبود پژوهشهای بومی در زمینه کیفیت زناشویی زوجهای نابارور، یافتههای به دست آمده از این تحقیق میتواند در ارائه خدمات مناسب در جهت ارتقاء سطح کیفیت زندگی زناشویی زوج های نابارور در مراکز درمان ناباروری و مراکز مشاوره روان شناختی فراهم بیاورد. همچنین میتواند اساسی را برای مطالعههای آینده در زمینه بررسی عوامل مرتبط با کیفیت زناشویی در بین زوج های نابارور در فرهنگ ایرانی نیز فراهم سازد.
Abstract
Background & aim: Although there are no severe emotional problems among infertile couples, the quality of their marital life is greatly affected by it. Yet, the results of some studies show that for most infertile couples, this experience provides an opportunity to enhance the quality of the relationship with their spouse and become more intimate. The aim of this study was to explore and explain couples' themes about high quality marriage's infertile couples.
Methods: This study applied a qualitative approach done by semi-structured interviews with 15 infertile couples who were selected objectively among those who referred to Yazd Infertility Treatment Center. The participants signed informed consent form and answered the Marriage Quality Criterion (RDAS) – only to evaluate the marriage quality- and GHQ-28 Questionnaire – only to recognize the non-clinical population- before starting the interview. Data coding and analyzing was done by thematic analyze.
Results: According to the analysis of answers, paired components about marital quality among infertile couples were classified into five basic groups of "Make a happy, healthy marriage, take care of it" "lovely and intimate relation with each other", " Acceptance along with compassion towards and Commitment", "Stress Management and informed stability of marriage", and "A healthy relationship with the world of relationships outside" and 26 sub themes and 85 categories.
Conclusion: According to the findings of this study, the quality of marital life about infertile couples was a multi-dimensional issue and due to lack of native studies about quality of infertile couples' lives, the results of this study could be used to improve the quality level of marital life of infertile couples in Infertile Treatment Centers and Psychological Counseling Centers and bring a basis for future studies in the field of investigating factors relative to marital quality among infertile couples in Iran culture.
Themes, marital life's quality, infertile couples, thematic analysis
مضامین, کیفیت زندگی زناشویی, زوج های نابارور, تحلیل مضمون
792
807
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1495-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/252017/04/152018/08/252018/08/212018/06/7
1397/3/17
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/32018/11/32018/12/302018/12/252018/12/25
1397/10/4
M
Khanabadi
Department of Counseling, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
مهدی
خان آبادی
mehdikhanabadi@gmail.com
00319475328460016843
00319475328460016843
No
گروه مشاوره، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
K
Farahbakhsh
Department of Counseling, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
کیومرث
فرح بخش
kiiumars@Yahoo.com
00319475328460016844
00319475328460016844
Yes
گروه مشاوره، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
SM
YasiniArdakani
Department of Psychiatry, Shahid Sadooqi University of Medical Sciences and health services, Yazd, Iran
سیدمجتبی
یاسینی اردکانی
admin@bahmanclinic.com
00319475328460016845
00319475328460016845
No
گروه روان پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی، یزد، ایران
M
Esmaeeli
Department of Counseling, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
معصومه
اسمعیلی
msaesmaeily@yahoo.com
00319475328460016846
00319475328460016846
No
گروه مشاوره، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
fa
رویکرد استاندارد در ابزارسازی برای حوزه پرستاری: نامه به سردبیر
Standard aproache in instrument development for nursing: Letter to editor
سردبیر گرامی
جهان پور و همکاران در پژوهش خود با عنوان" ساخت و ارزیابی پرسشنامه اخلاق در حرفه پرستاری" چاپ شده در دوره 19 و شماره9 این مجله کار ارزشمندی در ارتباط با طراحی پرسشنامه در حوزه اخلاق انجام دادهاند. در نظر گرفتن روش استقرایی از طریق مصاحبه برای تولید آیتمها، توجه به ارزیابی روایی و پایایی ابزار طراحی شده از نقاط قوت مطالعه مذکور میباشد(1).
نقد مقالات برای رشد دانش ضروری بوده و باعث ارتقای کیفیت پژوهشهای علمی میشود، علیرغم ضرورت نقد علمیکه منجر به بهبود کیفیت مقالات گزارش شده میشود، کمتر در مجلات ایرانی وجود دارد(2). نقد مقالات به صورت علمیمیتواند برای خوانندگان و محققین و پژوهشگران در راستای افزایش کیفیت مقاله مناسب باشد(3).
در بخش هایی از روش کار پژوهش مذکور، نکاتی وجود دارد که قابل تأمل بوده و به نظر میرسد بیان آنها میتواند به بهتر شدن کار در پژوهشهای آتی کمک کرده و راهنمایی برای دیگر پژوهشگران در حوزه طراحی و روایی ابزار باشد. گام های ابزارسازی دارای مراحل مشخص میباشد که رعایت استانداردها در هر گام ضروری میباشد. این نکته روشن میسازد که استناد به مواردی چون روایی و پایایی لازم، اما کافی نمیباشد. مطالعه مذکور از سه بعد اصلی مورد نقد قرار میگیرد؛ در بخش روش کار این مطالعه نوع مطالعه توصیفی ـ تحلیلی گزارش شده است و این در حالی است که عنوان مطالعه ساخت و ارزیابی پرسشنامه میباشد. در مطالعههای ابزارسازی به دو شکل میتوان روش کار مطالعه را نگارش کرد، برنز نوع روش تحقیق را در زمانی که هدف، طراحی و روایی آن ابزار میباشد نوع متدولوژیکال(1) مینامد(5 و4). همچنین زمانی که از دو رویکرد کمی و کیفی استفاده میشود، میتوان به آن نام ترکیبی(2) را نیز اطلاق کرد زیرا روش کیفی(مصاحبه و تحلیل کیفی) و به دنبال آن تکمیل پرسشنامه طراحی شده به وسیله نمونهها و انجام محاسبات کمی بر نتایج(جهت تعیین روایی بر فاکتور آنالیز) صورت میگیرد(6). پاسخ: مطالعه ساخت متد میباشد، اما معمولاً نوشتن نوع مطالعه متدولوژی کال مرسوم نیست و توصیفی مقطعی یا همبستگی ذکر می شود(8 و7). .
نکته حایز توجه دوم آن است که در مورد مصاحبه با متخصصان این رشته تنها به انجام مصاحبه اشاره شده است و هیچ راهنما و اطلاعاتی در مورد تعداد مصاحبه شوندگان، نوع مصاحبه از نظر ساختارمند بودن، نیمه سازمان یافته و یا بدون ساختار، روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به عنوان مثال تحلیل محتوا اشاره نشده است و در ادامه برای خوانندگان مشخص نشده است که این 7 بعد مشتمتل بر چه عواملی بوده است. پاسخ: تعداد افراد مورد مصاحبه در متن مقاله ذکر شده بود: 10 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، نقد عدم ذکر نوع مصاحبه پذیرفته شده و به جاست و در مطالعات مشابه آینده مدنظر قرار خواهد گرفت. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات پیرسون و کودرریچاردسون بود که در متن ذکر شده است(1). اگر همه سؤالات یک مقیاس با اندازۀ یک صفت یا خصوصیت را اندازه بگیرید، بایستی به جای مقایسه دو نیمه مساوی، دو نیمه تصادفی مقیاس را با یکدیگر مقایسه کرد. در نتیجه این استدلال، از روشی جدید برای محاسبه ضریب همسانی استفاده شده است. ازجمله خصوصیات این ضریب همبستگی که ضریب آلفا نامیده میشود این است که معدل همه ضرایب همبستگی است که با دو نیمه کردن تست به طرق مختلف به دست میآید. این هفت بعد همانطور که در متن ذکر شده است همان هفت بعد آئین نامه اخلاق در پرستاری جمهوری اسلامی ایران در سال 1390 بود، اما این نقد پذیرفته شده است چرا که باید در متن مقاله ابعاد هفت گانه نیز ذکر میشد.
مورد سوم آن بود که حجم نمونه برای تست پیلوت پرسشنامه 20 نفر بود که با توجه به متون ابزارسازی این تعداد قانع کننده نمیباشد. هینکین حجم نمونه مناسب برای تست تست در عرصه 4 تا 10 برابر گویهها میداند یعنی برای پژوهش حاضر با 20 گویه حجم 200ـ 80 نفری مناسب بوده است(7) پولیت حجم نمونه مورد نیاز جهت انجام فاکتور آنالیز را 300 نمونه و هینکین حداقل 200 نمونه میداند(10و9). پاسخ: این میزان با توجه به مطالعات مشابه(8 و7) و با نظر استاد مشاور آمار 20 نفر در نظر گرفته شد. .
از سوی دیگر جهت تعیین روایی سازه در درجه اول و سپس کاهش آیتمها و بعد بندی پرسشنامه ساخته شده از فاکتور آنالیز(تحلیل عاملی) استفاده میگردد که در کتب مرجع ابزارسازی به اتفاق به آن اشاره شده است(10و9). که مطالعه حاضر فاکتور آنالیز و در واقع روایی سازه را در نظر نگرفتهاند. پاسخ: در این مطالعه روایی محتوا به صورت کمی و کیفی مورد استفاده قرار گرفت.
فاکتور آنالیز یکی از روشهای تعیین روایی سازه میباشد که البته روایی همگرا و واگرا نیز از انواع دیگر میباشد، اما به دلیل آن که با انجام فاکتور آنالیز اکتشافی همه این موارد به یکباره بررسی میگردد(روایی همگرا و واگرا) و در کنار آن کاهش و حذف آیتمهای نامناسب، بعدبندی سازه نیز صورت میگیرد پیشنهاد میشود در صورت عدم امکان انجام فاکتور آنالیز تأییدی، نوع اکتشافی آن از طریق نرمافزار SPSS حتماً انجام پذیرد.
بنابراین توجه به تمامی گامهای ابزارسازی مشتمل بر تولید گویهها(1)، بررسی روایی(2)، تست پیلوت(3) و آنالیز دادههای حاصل(فاکتور آنالیز(4) و بررسی پایایی(5)) باید در تمامی مطالعات ابزارسازی به کارگرفته شود(10).
هدف از ذکر موارد گفته شده کمک به شفافسازی نکات مهم در طراحی ابزار و ذکر برخی نکات ضروری بود. پژوهشگران برخورد لازم میدانند از مجله ارمغان دانش که نقد مقالات را با روی گشاده میپذیرد و بدین ترتیب از بهبود کیفیت مقالات حمایت میکند تشکر کند.
-
Instrumentation, nursing,Standard
-
808
810
http://armaghanj.yums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-860-1&slc_lang=en&sid=1
2018/06/92018/07/172018/05/62018/07/112018/07/92018/06/252017/04/152018/08/252018/08/212018/06/72016/10/29
1395/8/8
2018/12/252018/12/252018/11/32018/12/252018/12/252018/11/32018/11/32018/12/302018/12/252018/12/252017/10/28
1396/8/6
ایران
-
-
پگاه
مطوری
matourypour@yahoo.com
00319475328460019008
00319475328460019008
No
گروه داخلی جراحی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
-
-
-
شکوه
ورعی
shvaraei@tums.ac.ir
00319475328460019009
00319475328460019009
Yes
گروه داخلی جراحی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران