[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۱۴ نتیجه برای موش

دکتر ملیحه عراقچیان، محمدرضا صفری، دکتر نسرین شیخ، دکتر فاطمه زراعتی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف: بیماری‌های قلبی‌ـ عروقی یکی از علل اصلی مرگ و میر در اکثر کشورها می‌باشد. عوامل ژنتیکی و محیطی در ایجاد و پیشرفت آن دخیل هستند. از مهمترین عوامل خطر شناخته شده، بالا بودن سطح لیپوپروتئین با دانسیته پایین و پایین بودن سطح لیپوپروتئین با دانسیته بالا می باشد. ارتباط مستقیمی بین این عوامل و رژیم غذایی وجود دارد. در سالهای اخیر مصرف فروکتوز افزایش پیدا کرده است. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر مصرف کوتاه مدت فروکتوز بر روی لیپیدهای پلاسما در موش صحرایی نر می باشد. مواد و روش ها: این تحقیق یک مطالعه تجربی است که در گروه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی همدان در سال ۱۳۸۴ انجام گرفته است. در این پژوهش تعداد ۳۰ سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با وزن۳۰۰ ـ ۲۵۰ گرم مورد بررسی قرار گرفتند. موشها به طور تصادفی به دو گروه ۱۵ تایی تقسیم و از غذای کنترل شده استفاده نمودند. گروه آزمایش به مدت ۲ هفته به جای آب آشامیدنی از محلول ۱۰ درصد فروکتوز استفاده کردند. غلظت پلاسمایی تری گلیسرید، کلسترول، لیپوپروتئین با دانسیته پایین و لیپوپروتئین با دانسیته بالا در روزهای اول و پانزدهم اندازه‌گیری گردید. داده‌هـــــای جمع‌آوری شده با نرم‌افزار SPSS و آزمون تی دانشجویی تحلیل گردیدند. یافته ها: غلظت تری‌گلیسرید و کلسترول در روز پانزدهم اختلاف معنی داری با روز اول نداشت، در حالی که غلظت پلاسمایی لیپوپروتئین با دانسیته پایین و لیپوپروتئین با دانسیته بالا اختلاف معنی دار داشت (۰۵/۰p<). نسبت لیپوپروتئین با دانسیته پایین به لیپوپروتئین با دانسیته بالا، کلسترول به لیپوپروتئین با دانسیته بالا و تری‌گلیسرید به لیپوپروتئین با دانسیته بالا در روز پانزدهم اختلاف معنی داری با روز اول داشت (۰۵/۰p<). نتیجه گیری: بر اساس یافته های فوق، مصرف کوتاه مدت فروکتوز می تواند موجب افزایش فاکتورهای خطر مرتبط با بیماری کرونر قلب گردد. واژه‌های کلیدی: فروکتوز، لیپیدهای پلاسما، موش صحرایی
محمدرضا نیکبخت، ایزدپناه قیطاسی ،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده

مقدمه و هدف: استفاده از داروهای شیمیایی در درمان دیابت و عوارض ناخواسته آنها موجب شده تا استفاده از داروهای گیاهی مورد توجه قرار گیرد. حنظل یا هندوانه ابوجهل یکی از این گیاهان است. هدف از این مطالعه تعیین اثر هیپوگلیسمیک عصاره آبی ـ الکلی میوه این گیاه در موش‌های صحرایی نر نورموگلیسمیک و دیابتی شده با استرپتوزوسین است. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی است که در آزمایشگاه گروه فیزیولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال ۱۳۸۴ انجام شد. در این پژوهش تعداد ۴۵ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن ۳۵۰ ـ ۲۵۰ گرم مورد آزمایش قرار گرفتند که به طور تصادفی به هفت گروه تقسیم شدند. گروه یک گروه کنترل اول بوده و هیچ دارویی دریافت نمی‌کردند، گروه دوم گروه کنترل دوم بوده که سرم فیزیولوژی و آب مقطر دریافت می کردند، گروه سوم که فقط استرپتوزوسین دریافت می‌کردند، گروه چهارم که فقط عصاره آبی ـ الکلی حنظل با غلظت ۱۰۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم دریافت می‌کردند و گروههای پنجم، ششم و هفتم که پس از تزریق استرپتوزسین و القاء دیابت به ترتیب؛ عصاره حنظل در دوزهای ۵۰۰، ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن برای مدت یک هفته مورد استفاده قرار می‌گرفت. استرپتوزوسین به مقدار ۴۵ میلی‌گرم بر کیلوگرم به صورت وریدی برای القاء دیابت تزریق می‌شد. برای تهیه نمونه خون از قلب حیوانات نمونه‌گیری و قند خون آنها اندازه‌گیری می‌گردید. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری تی دانشجویی و آنالیز واریانس برای مقایسه بین گروهها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: میانگین و انحراف معیار قند خون در گروه کنترل ۷/۱۵ ± ۵/۱۵۶ میلی‌گرم در دسی‌لیتر بود که به عنوان قند خون طبیعی در نظر گرفته می‌شد. استرپتوزوسین قند خون را در تمام گروهها به طور معنی‌داری افزایش داده است ( ۰۵/۰p<). تجویز عصاره حنظل با دوز ۵۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم قند خون القاء شده را کاهش داده، اما این کاهش معنی‌دار نبوده است. علاوه بر این تجویز عصاره با دوزهای ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم باعث کاهش معنی‌دار قند خون شده است که این میزان کاهش به دوز عصاره تجویز شده بستگی دارد. عصاره تأثیر معنی‌داری بر قند خون طبیعی موش‌های صحرایی نداشت. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان می‌دهد که عصاره گیاه حنظل باعث کاهش قند خون القاء شده با استرپتوزوسین در موش‌های صحرایی نر می‌شود که این میزان کاهش با افزایش دوز عصاره بیشتر شده است، ولی بر قند خون طبیعی تأثیری نداشته است.
جانمحمد ملک‌زاده ، سید علی کشاورز ، فریدون سیاسی، مهری کدخدایی، محمدرضا اشراقیان، احمدرضا درستی مطلق، اصغر عالیه‌پور، مریم چمری،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۵ )
چکیده

مقدمه و هدف: کلسیم یکی از ریزمغذی‌ها است که به دلیل اثرات احتمالی بر وزن و چاقی مورد توجه قرار گرفته است و مکانیسمهای متعددی از جمله کاهش لیپوژنز و افزایش لیپولیز در نتیجه کاهش هورمون پاراتیروئید برای این اثر پیشنهاد شده است. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر کلسیم غذایی بدون استفاده از لبنیات بر وزن، درصد چربی لاشه و اندازه آدیپوسیت‌ها در موش‌های صحرایی نر طراحی و اجرا شده است. مواد و روش‌ها: این مطالعه تجربی در دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال ۱۳۸۴ انجام شد. ۴۸ سر موش صحرایی اسپراگ ـ‌ دالی، ۱۰ هفته‌ای به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و پس از یک هفته تطابق به مدت ۱۰ هفته تحت تأثیر رژیم‌های غذایی کم کلسیم (۲/۰ درصد وزنی)، کلسیم معمول(۵/۰ درصد وزنی) و کلسیم متعادل (۲/۱ درصد وزنی) قرار گرفتند. به جز کلسیم که از طریق کربنات کلسیم تأمین شده بود، سایر اجزاء غذایی موش‌های صحرایی مطابـق رژیم ۹۳M AIN – بود. مـوش‌ها در دوره نوری ـ تاریکی ۱۲ ساعته و دمای ۲۵ ـ ۲۲ درجه سانتی‌گراد نگهداری و به غذا دستـرسی آزاد داشتند. در انتهــای مطالعــه پس از سر زدن موش‌های صحرایی، درصد چربی و خاکستر لاشه بر اساس ماده خشک و نیز اندازه سلول‌های چربی ناحیه بیضه، صفاقی و زیرپوستی در سه گروه تعیین و نتایج با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس مقایسه شدند. یافته‌ها: بین وزن کسب شده، درصد چربی لاشه و اندازه آدیپوسیت‌ها در سه گروه مورد بررسی اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد. غلظت سرمی هورمون پاراتیروئید در گروه دریافت کننده کلسیم بالا از گروه کلسیم متعادل و کلسیم پایین، کمتر بود (۰۵/۰>p ). غلظت ۲۵ هیدروکسی کوله کلسیفرول نیز در گروه دریافت کننده کلسیم بالا پایین‌تر از دو گروه دیگربود، اما اختلاف معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که غلظت‌های فیزیولوژیک کلسیم غذایی بر وزن، درصد چربی و اندازه آدیپوسیت‌ها در موش‌های صحرایی تأثیری ندارد. تفاوت غلظت سرمی هورمون پاراتیروئید در کنار درصد چربی و اندازه آدیپوسیت یکسان، فرضیه اثر کلسیم بر درصد چربی بدن از راه تغییر هورمون پاراتیروئید را رد می‌کند.
مجتبی حشمتی پور، ناصر توکلی، رضا ابراهیمی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه و هدف: آکنه یکی از شایع ترین بیماری های پوستی در هر دو جنس بالغان است. ترتینویین، به خاطر اثرات کومدولیتیک و مهار باز شدن کومدون ها، در آکنه مورد استفاده قرار گرفته است. این دارو به فرم های کرم، ژل و لوسیون ۰,۰۱ تا ۰.۱ درصد در داروخانه ها به فروش می رسد. چند گزارش کلینیکی در زمینه اثرات مثبت آیونتوفورز بر روند بهبود اسکار ناشی از آکنه موجود است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین تاثیر آیونتوفورز بر آزادسازی ترتینویین از فراورده های نیمه جامد و عبور آن از پوست موش صحرایی بود. مواد و روش ها: این مطالعه از نوع تجربی بوده و در فاصله سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۵ در آزمایشگاه فارماسیوتیکس دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به طور برون تن صورت گرفت. فرمولاسیون های موضعی ترتینویین موجود در بازار دارویی ایران (کرم و ژل رتین- آ، کرم و ژل ۰.۰۲۵ درصد ترتینویین) از لحاظ محتوای دارویی و یک نواختی محتوا مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش آزادسازی دارو از پایه های موضعی) کرم و ژل) به وسیله غشاء سنتتیک و آزمایش عبور دارو از پوست به وسیله پوست جدا شده موش صحرایی و سل دیفوزیون فرانز به مدت ۲ ساعت انجام شد. این دو آزمایش هم با حضور میدان آیونتوفورز و هم بدون حضور این میدان صورت گرفت. شدت میدان الکتریکی مورد استفاده ۰.۵ میلی آمپر بر سانتی متر مربع بود. تعیین مقدار دارو در محیط گیرنده به روش اسپکتروسکپی فرابنفش در حداکثر طول موج برابر با ۳۵۲ نانومتر صورت گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و تی تحلیل گردید. یافته ها: نتایج آزمایش آزادسازی دارو از غشاء سنتتیک نشان داد که در پایان ساعت دوم آزمایش و در حضور میدان الکتریکی معادل ۱۷.۵ درصد، ۲۶.۵ درصد، ۱۹ درصد و ۵۴ درصد دارو به ترتیب از ژل ترتینویین) ایرانی)، ژل رتین- آ، کرم ترتینویین (ایرانی) و کرم رتین- آ، آزاد می گردد که به مراتب بیش از میزان داروی آزاد شده از هر پایه در عدم حضور میدان آیونتوفورز است. به علاوه با حضور میدان الکتریکی عبور دارو از خلال پوست به طور معنی داری بیشتر از زمانی است که از میدان الکتریکی استفاده نشده است. نتیجه گیری: کاربرد جریان الکتریکی از نوع مستقیم در مدت زمان مشخص، سبب تسهیل عبور ترتینویین از پوست می شود. در این حالت، آزاد سازی دارو از پایه و عبور آن از کینتیک درجه صفر پیروی می کند. کلید واژه: آیونتوفورز، پوست موش صحرایی، ترتینویین
مجتبی کریمی‌پور، علیرضا شیرپور، امرا... روزبهی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه و هدف: دیابت ملیتوس شایع‌ترین اختلال غدد درون‌ریز در انسان است و دارای عوارض متعدد از جمله عوارض گوارشی است. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر پودر زنجبیل بر تغییرات ایجاد شده در اثر دیابت در روده کوچک موش صحرایی بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۵ در بخش آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام گرفت، از ۲۴ سر موش صحرایی نژاد ویستار با میانگین وزنی ۲۰± ۲۵۰ گرم در سه گروه هشت‌تایی استفاده شد. گروه اول کنترل (سالم)، گروه دوم دیابتی و گرم سوم دیابتی درمان شده با پودر زنجبیل (درمان) به میزان ۵ درصد غذای مصرفی بود. برای ایجاد دیابت از داروی استرپتوزوتوسین به میزان ۶۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت تزریق داخل صفاقی استفاده شد. پس از گذشت ۸ هفته با بیهوش کردن حیوانات محفظه شکم باز و روده کوچک را به دقت جدا کرده و بعد از اندازه‌گیری طول و وزن آن از هر بخش دئودنوم، ژژنوم و ایلئوم نمونه برداشته شد و بعد از پردازش بافتی لام‌های با رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین تهیه و با استفاده از قطعه چشمی مدرج طول پرز، عمق کریپت و ضخامت لایه عضلانی دیواره روده بررسی شد. برای آنالیز آماری از نرم‌افزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه و تست توکی استفاده شد. یافته‌ها: میانگین طول و وزن روده کوچک، طول پرزها و ضخامت لایه عضلانی در هر سه قسمت روده و عمق کریپت در دئودنوم و ژژنوم در موش‌های دیابتی در مقایسه با موش‌های کنترل و درمان افزایش معنی‌دار آماری نشان داد، اما این شاخص‌ها در گروه درمان شده با پودر زنجبیل نسبت به گروه موش‌های کنترل تفاوت معنی‌داری نشان نداد. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که زنجبیل احتمالاً با کاهش استرس اکسیداتیو تا حد زیادی تغییرات پاتولوژیک ناشی از دیابت را در روده کوچک کاهش می‌دهد.
عباس دوستی، غلامرضا جوادی، سروش سرداری، محمدعلی شکرگزار، پوریا قاسمی دهکردی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده

تعیین میـزان ایمنی‌زایـی واکسن ژنی دو گــانه حـامل ژن‌هـای پروتئین متصل شونده به پریپلاسم و پروتئین ۳۱ کیلو دالتونی لایه خارجی بروسلا ملیتنسیس در موش‌های بالب ـ سی مقدمه و هدف: بروسلا یک باکتری داخل سلولی اختیاری است که عامل بیماری بروسلوز بوده و می‌تواند در انسان و دام‌ها ایجاد عفونت نماید. سویه‌های تضعیف شده این باکتری نظیر بروسلا ملیتنسیس سویه Rev۱ و بروسلا آبورتوس سویه‌های S۱۹ و Rb۵۱ هم اکنون به منظور پیشگیری از بروسلوز در دام‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما تا کنون واکسن مناسبی علیه بروسلا برای انسان شناخته نشده است. هدف از این تحقیق تعیین میزان ایمنی‌زایی واکسن ژنی دو گانه حامل؛ ژن‌های پلاسمید نوترکیب حامل ژن‌های مسئول سنتز پروتئین متصل شونده به پریپلاسم و پروتئین ۳۱ کیلو دالتونی لایه خارجی بروسلا ملیتنسیس در موش‌های بالب ـ سی بود. مواد و روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه تجربی است که بر روی ۲۴ موش بالب ـ سی در تابستان سال ۱۳۸۶ در مرکز تحقیقات بیوتکنولوژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد، انجام گرفته است. به این منظور ابتدا با کلون‌سازی ژن‌های مسئول سنتز آنتی‌ژن‌های مذکور، پلاسمید نوترکیب به عنوان واکسن ژنی تهیه گردید و سپس ، مقدار ۱۰۰ میکروگرم از آن در حجم ۵۰ میکرولیتر به عضله ران ۱۲ سر موش بالب‌ـ سی تزریق گردید و از ۱۲ موش بالب ـ سی دیگر نیز به عنوان گروه شاهد استفاده شد که به آنها به صورت مشابه بافر فسفاته نمکی تزریق گردید. این تزریقات در طی ۴ مرحله یعنی در روزهایی به فاصله ۱، ۷،۱۵ و ۳۰ انجام شد و میزان پاسخ ایمنی حاصل علیه بروسلوز به روش الیزا بررسی گردید. برای آنالیز داده‌ها از آزمون تی و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید. یافته‌ها: تزریقات عضلانی این واکسن ژنی دوگانه موجب بروز ایمنی سلولی در موش‌های بالب ـ سی گردیده و نتایج اندازه‌گیری میزان سایتوکاین‌ها از طریق الیزا، نشان دهنده افزایش سطح اینترفرون گاما و تغییرات کم سطح اینترلوکین ـ۴ در موش‌های واکسینه شده در مقایسه با گروه شاهد می‌باشد(۰۵/۰p< ). نتیجه‌گیری: کاربرد توأم دو آنتی‌ژن پروتئین متصل شونده به پریپلاسم و پروتئین ۳۱ کیلو دالتونی لایه خارجی بروسلا، قادر به ایجاد ایمنی حفاظتی بالایی علیه بروسلوز می‌باشد که استفاده از فیوژن پروتئین نوترکیب حاصل از بیان این ژن‌ها نیز می‌تواند در راستای بررسی ایمنی‌زایی علیه بروسلا در تحقیقات آینده مد نظر قرار گیرد.
خلیل سعدی‌پور، دکتر علیرضا سرکاکی، دکتر محمد بدوی، دکتر حجت‌الله علایی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده

چکیده: زمینه و هدف: امروزه معضل وابستگی در استفاده از داروهای اپیوئیدی نظیر مرفین و هم خانواده آن جهت کنترل درد باعث محدودیت مصرف آن شده است. لذا هدف از این مطالعه تعیین تأثیر ورزش اجباری کوتاه مدت بر علایم محرومیت ناشی از تزریق نالوکسان در موش‌های صحرایی نر معتاد به مرفین بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۶ در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی جندی‌ شاپور اهواز انجام گرفته، از تعداد ۲۴ سر موش صحرایی نر جوان نژاد ویستار، در محدوه وزنی ۳۰۰ـ۲۰۰ گرم که به طور تصادفی به ۴ گروه شش‌تایی زیر تقسیم شده بودند استفاده گردید؛ گروه سالم ورزش نکرده، گروه سالم ورزش کرده، گروه معتاد ورزش نکرده و گروه معتاد ورزش کرده بودند .گروههای ورزشی به مدت ۱۰ روز تحت تیمار ورزش اجباری قرار گرفتند. گروههای معتاد در ۵ روز اول ورزش به صورت افزایشی (۵۰و۵،۱۰،۲۰،۴۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم وزن)، روزانه دو بار و در روز دهم یک دوز اضافی مرفین (۵۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم وزن) را به صورت تزریق داخل صفاقی دریافت کردند، سپس علایم وابستگی پس از تزریق نالوکسان به مدت ۱۵ دقیقه در آنها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزارSPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج نشان داد که علایم وابستگی در گروههای معتاد و گروههای ورزش کرده افزایش پیدا کرده است(۰۵/۰p< و ۰۱/۰(p<، اما مشخص شده که اغلب علایم وابستگی در گروه معتاد ورزش کرده در مقایسه با معتاد ورزش نکرده کاهش یافته است(۰۰۱/۰ p<و ۰۱/۰ p<). نتیجه‌گیری: ورزش می‌تواند باعث آزادسازی اپیوئیدهای درون‌زا و افزایش علایم وابستگی بعد از تزریق نالوکسان در حیوانات شود، اما ورزش باعث کاهش علایم وابستگی در حیوانات معتاد شده که تصور می‌شود مکانیسم احتمالی آن از طریق تنظیم کاهشی و کاهش حساسیت گیرنده‌های اپیوئیدی باشد. واژه‌های کلیدی: ورزش اجباری کوتاه مدت، مرفین، علایم محرومیت، موش صحرایی
دکتر اسداله ظریف‌کار، آزاده جامعی، دکتر مهرداد شریعتی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: شدت حس درد و پاسخ رفتاری به درد در دو جنس نر و ماده متفاوت است. این اختلاف اشاره به این دارد که هورمون‌های جنسی ممکن است بر سیستم حس درد اثر داشته باشند. لذا هدف از این تحقیق تعیین تأثیر متفاوت تستوسترون بر درد حاد و مزمن در موش‌های صحرایی نر گنادکتومی شده بود. مواد و روش‌ها: این تحقیق تجربی در سال ۱۳۸۵ و در بخش فیزیولوژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کازرون انجام گردید. در این پژوهش تعداد ۳۲ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با وزن تقریبی ۱۰ ± ۱۹۰ گرم به چهار گروه هشت‌تایی تقسیم‌بندی شدند؛ گروه کنترل که هیچ دارویی دریافت نکردند، گروه شاهد که در آنها جراحی انجام می‌شد، ولی بیضه‌ها خارج نمی‌گردید، گروه گنادکتومی که ۵/۰ میلی‌لیتر حلال (روغن زیتون) به صورت داخل صفاقی دریافت کردند و گروه گنادکتومی که تستوسترون انانتات (‌۶ میلی‌گرم به ازای ۱۰۰ گرم وزن بدن) در ۵/۰ میلی‌لیتر حلال به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. روز ششم بعد از گنادکتومی تست فرمالین روی همه نمونه‌ها انجام شد. داده‌های جمع‌آوری شده به وسیله نرم‌افزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس تحلیل گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد که درد مرحله حاد تست فرمالین در موش‌های گنادکتومی شده که تستوسترون دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی‌داری افزایش یافت (۰۰۱/۰p<)، اما درد مزمن در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنی‌داری نشان داد (۰۰۱/۰p<) . نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این تحقیق به نظر می‌رسد که تستوسترون موجب افزایش حساسیت گیرنده‌های درد و در نتیجه افزایش درد حاد می‌شود. از طرف دیگر تستوسترون از طریق مرکزی و احتمالاً با تداخل عمل با سیستم‌های تعدیل درد باعث کاهش درد مزمن در آزمون فرمالین می‌گردد. واژه‌های کلیدی: تستوسترون, درد حاد, درد مزمن, آزمون فرمالین, موش گنادکتومی شده
ایرج امیری ، مریم پروینی، علی امینی، رضا محمودی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده

مقدمه و هدف: مطالعات اخیر نشان داده است که جنین های پستانداران در مرحله پیش از لانه گزینی در معرض مخلوطی از فاکتورهای رشدی قرار دارند که به وسیله سلول های فولیکول، سلول های پوششی لوله رحم و رحم ترشح می شوند. گیرنده های مربوط به فاکتورهای فوق در سطح جنین نیز به اثبات رسیده است. کشت آزمایشگاهی جنین های انسان و حیوانات مختلف در محیط های کشت فاقد فاکتورهای رشد باعث ایجاد مشکلات زیادی در تکامل جنین هم در کوتاه مدت و هم بلند مدت می شود. یکی از فاکتورهای فوق، فاکتور مهار کننده لوسمیایی می باشد. هدف از انجام این تحقیق تعیین اثرات فاکتور فوق بر میزان تکامل جنین موش در مرحله پیش لانه گزینی جنین در شرایط آزمایشگاه بود. مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی موش های ماده از نژاد ان ماری ۸ـ۶ هفته، به ترتیب با تزریق ۱۰ واحد هورمونPMSG و ۴۸ ساعت بعد تزریق ۱۰ واحد هورمون گنادوتروپین جفتی انسان به صورت داخل صفاقی جهت تحریک تخمک گذاری آماده شدند. سپس ۴۸ ساعت پس از جفت گیری با موش های نر، جنین های دو سلولی آنها جمع آوری شده و در دو گروه کنترل و تیماری به مدت ۷۲ ساعت در داخل انکوباتور کشت داده شدند. محیط کشت گروه کنترل محیطHTF و گروه تیماری محیط HTF به اضافه ۱۰۰۰ واحد در میلی لیتر فاکتور مهار کننده لوسمیایی بود. در طی زمان کشت جنین ها از نظر تکاملی در زیر میکروسکوپ معکوس ارزیابی شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری تی دانشجویی تحلیل گردید. یافته ها: میزان مورولاها و بلاستوسیست های به دست آمده در گروه تیماری در مقایسه با گروه کنترل بیشتر بود، هر چند که این افزایش از نظر آماری معنی داری نبود. لیکن درصد بلاستوسیست های خارج شده از لایه شفاف در گروه تیماری به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: فاکتور مهار کننده لوسمیایی تاثیر چندانی بر تکامل جنین در مراحل اولیه تکامل تا قبل از مورولا ندارد، اما اثرات مثبتی بر سرعت تبدیل مورولا به بلاستوسیست و خروج بلاستوسیست ها از زونا دارد.
نعمت اله غیبی ، حمیده رسول پور، فرزاد رجایی، حسن جهانی هاشمی، محمدحسین اسماعیلی، اسماعیل عباسی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۷ )
چکیده

مقدمه و هدف: وجود منیزیم برای متابولیسم قند لازم است و ممکن است باعث آزادسازی و فعال شدن انسولین شود، افزایش مقدار گلوگز خون در بیماران دیابتی باعث کاهش منیزیم خون و کمبود آن در ادرار می شود. در این مطالعه اثر تجویز منیزیم خوراکی بر غلظت گلوکز و درد ناشی از آزمون فرمالین در حیوانات دیابتی مورد آزمایش قرار می گیرد. مواد و روش ها: این مطالعه تجربی بر روی ۸۰ سر موش سفید صحرایی نژاد ان ام آر آی در ده گروه هشت تایی شامل؛ کنترل، دیابتی، چهار گروه دیابتی تحت تیمار منیزیم و چهار گروه سالم تحت تیمار منیزیم در سال ۱۳۸۷ـ۱۳۸۶ در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی قزوین انجام گردید. در گروههای تحت تیمار منیزیم، سولفات منیزیم به ترتیب یک، دو، سه و چهار هفته به صورت خوراکی با غلظت ۱۰ گرم در لیتر به صورت محلول در آب تجویز گردید. القا دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوسین با دوز ۶۰ میلی گرم بر کیلوگرم صورت می گرفت. ضمن اندازه گیری وزن حیوانات، اندازه گیری قند خون با استفاده از کیت بیوشیمیایی و به روش آنزیماتیک ـ کالریمتریک انجام شد. جهت بررسی درد حاد و مزمن از آزمون فرمالین استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS و آزمون های آنالیز واریانس و توکی انجام شد. یافته ها: داده های مورد بررسی از گروههای مذکور با سنجش غلظت گلوکز موجود در سرم و وزن حیوان جمع آوری شدند. تفاوت بین گروههای کنترل و دیابتی هم در غلظت گلوکز و هم میزان وزن حیوان با P<۰,۰۰۰۱ برجسته نشان داد. در میان گروههای دیابتی تحت تیمار منیزیم نیز میزان غلظت گلوکز بین ۱ و ۲ با P<۰.۰۰۵ و بین ۱ و ۲ گروه ۳ و ۴ نیز با P<۰.۰۰۰۱ برجسته نشان داد. تفاوت آماری بین گروه ۲ و دو گروه ۳ و ۴ به ترتیب با P<۰.۰۰۱ و P<۰.۰۱ معنی دار بود. تفاوت آماری بین چهار گروه تحت تیمار منیزیم و گروه دیابتی نیز با سطح معنی داری P<۰.۰۰۰۱ برجسته بود. تفاوت آماری بین چهار گروه دیابتی تحت تیمار منیزیم و گروه کنترل، سطح معنی داری بین گروه کنترل و ۱ با P<۰.۰۰۰۱ و بین کنترل و ۲ با P<۰.۰۵ را نشان داد. میانگین وزن بین گروه دیابتی و گروههای ۱ و ۲ بدون تفاوت معنی دار و برای ۳ و ۴ به ترتیب با P<۰.۰۱ و P<۰.۰۰۰۱ برجسته بود. در این مطالعه سنجش درد دو فازی در آزمون فرمالین با رفتارهای پاسخ به درد یعنی لیسیدن مکان تزریق و جمع کردن پوست پشت صورت گرفت. نتیجه گیری: تجویز منیزیم در گروههای دیابتیک باعث افزایش وزن و کاهش قند خون به صورت وابسته به دوز شده است. اگر چه کاهش سطح گلوگز در هفته های ۳ و ۴ به حد کنترل می رسد، ولی این موضوع در خصوص وزن مشاهده نمی شود. در دو گروه دیابتی تحت تیمار منیزیم و گروه دیابتی تشدید درد نسبت به گروه کنترل برجسته بود.
دکترمینا رمضانی، دکنر سیما نصری، دکنرحسین بهادران،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: پنج انگشت یا ویتکس یک گیاه فیتواستروژن بومی‌خاورمیانه و جنوب اروپا است و در بسیاری از کشورها مصرف پزشکی دارد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات عصاره میوه گیاه ویتکس بر اسپرماتوژنز موش نر می‌باشد. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی می‌باشد که طی سال‌های۱۳۸۷-۱۳۸۶ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان انجام شد. در مجموع تعداد ۵۶ موش نر بالغ به ۳ گروه، کنترل، شم، تجربی(۶۵، ۱۶۵، ۲۶۵، ۳۶۵ و ۴۶۵ میلی‌گرم بر کیلوگرم از عصاره دانه گیاه) تقسیم شدند. در حیوانات روزانه به مدت ۱۰ روز متوالی به صورت درون صفاقی ترزیق انجام شد و دو هفته پس از آخرین تزریق به وسیله قطع نخاع کشته شدند و بیضه و اپیدیدیم چپ آنها برداشته شد. بخش دمی‌اپیدیدیم راست برای شمارش اسپرم به کار رفت. پس از بررسی ماکروسکوپی (وزن، قطر بزرگ، کوچک و حجم بیضه) بافت‌ها در فیکساتیوبوئن فیکس شدند. مقاطع ۵ میکرومتری تهیه و با هماتوکسیلین ـ ائوزین رنگ شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد . یافته‌ها: در این بررسی تفاوت معنی‌داری در وزن بدن، حجم، وزن و قطر بیضه مشاهده نشد. مطالعات میکروسکوپ نوری کاهش معنی‌داری در اپیتلیوم زاینده در دوزهای ۲۶۵ و ۳۶۵میلی‌گرم بر کیلو گرم(۰۵/۰> p) و همچنین افزایش بافت بینابینی در دوزهای ۲۶۵،۳۶۵ و ۴۶۵میلی‌گرم بر کیلو گرم را نشان داد(۰۰۱/۰ > p). تفاوت معنی‌داری در ضخامت اپی تلیوم و قطر اپیدیدیم نبود. سلول‌های زاینده هسته پیکنوتیک و لوله‌های سمینیفر حفره‌های فراوانی داشتند که در لوله‌ها پخش شده بود. همچنین در بیضه یک بی نظمی‌عمومی‌در قسمت‌های مختلف بافت زاینده و لوله‌های سمینیفر مشاهده شد. نتایج شمارش اسپرمی‌کاهش معنی‌دار اسپرم را در دوز ۲۶۵ و ۳۶۵ میلی‌گرم بر کیلو گرم نشان داد(۰۱/۰> p). نتیجه‌گیری: ویتکس دارای روغن‌های ضروری، گلیکوزیدهای ایریدوئید، فلاونوئیدهای دی‌ترپن و اسیدهای چرب ضروری است. به نظر می‌آید اثرات ضد باروری آن وابسته به فلاونوئید و اسیدهای چرب ضروری باشد، اما مطالعات بیشتری باید روی فارماکوکنیتیک این گیاه انجام شود. واژه‌های کلیدی: پنج انگشت، گناد نر، اسپرماتوژنز، موش
دکترمهرداد مدرسی، دکتر منوچهر مصری پور، رجبعلی رجائی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

چکیده مقدمه و هدف: دارچین گیاهی با نام علمی‌سیناموموم زینالیکوم و متعلق به خانواده برگ بوها است. این گیاه اثرات درمانی زیادی دارد که یکی از مهم ترین آن‌ها افزایش میل جنسی می‌باشد. هدف از این مطالعه تأثیر عصاره دارچین بر فیزیولوژی تولید مثل جنس نر در موش آزمایشگاهی بود. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی است که در سال ۱۳۸۷ در دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان بر روی ۴۸ سر موش انجام گرفت. اثر عصاره دارچین بر سیستم تولید مثل موش‌های نر کوچک آزمایشگاهی گونه بالب‌سی بررسی شد. ابتدا نمونه‌ها به صورت تصادفی در ۶ گروه (چهار گروه تیمار و دو گروه کنترل وپلاسبو) تقسیم و هر گروه شامل هشت نمونه بودند. کلیه نمونه‌ها در شرایطی یکسان نگهداری شدند. عصاره الکلی دارچین در دوزهای مختلف (۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۴۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم) تهیه و به روش درون صفاقی به مدت ۲۰ روز به گروههای تیمار تزریق شد. از نرمال سالین و اتانل نیز جهت تزریق به گروه پلاسبو( دوزهای صفر) استفاده گردید. کلیه آزمایش‌های هورمونی نیز با روش ایمونورادیومتری انجام گرفت. مهم ترین پارامترهایی که مورد بررسی قرار گرفت، شامل؛ تغییر وزن بیضه‌ها، تغییرات بافتی احتمالی در ساختار بیضه‌ها، تغییر در تعداد سلول‌های جنسی و تغییر در سطح هورمون‌های تستوسترون، LH و FSH خون در مقایسه با گروههای شاهد بودند. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون دانکن تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: نتایج نشان داد غلظت هورمون LH و FSH با افزایش دوز تزریقی افزایش یافته و بیشترین افزایش در دوزهای ۲۰۰ و۴۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم بود. سطح سرمی‌تستوسترون نیز در دوزهای ۵۰ و۱۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم افزایش داشت. در افزایش وزن بیضه‌ها و تغییرات بافتی آنها تفاوت محسوسی مشاهده نشد و تنها افزایش در میزان اسپرماتوزوئیدها و اسپرماتوسیت‌های اولیه در دوزهای ۱۰۰، ۲۰۰ و ۴۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم مشاهده گردید. نتیجه‌گیری:یافته‌های این مطالعه نشان دهنده تأثیر مثبت عصاره دارچین در دوزهای ۲۰۰ و۴۰۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم بر سیستم تولید مثلی و محور هیپوفیزـ گناد موش‌های نر به دلیل افزایش معنی‌دار در تعداد سلول‌های جنسی و میزان هورمون FSH می‌باشد. واژه‌های کلیدی: دارچین، سیستم تولید مثل نر، موش کوچک آزمایشگاهی، تستوسترون
دکتر محمدشریف طالبیان‌پور، دکتر حسین میرخانی،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: پری‌اکلامپسی یکی از بیماری‌های شایع دوران حاملگی است که خطر مرگ و میر برای جنین و مادر را در پی دارد. تغییر در پاسخ‌دهی عروق به عوامل منقبض کننده و متسع کننده از جمله مواردی هستند که در بیماری‌زایی آن دخیل دانسته شده‌اند. هدف از مطالعه حاضر بررسی پاسخ آئورت موش‌های صحرایی پری‌اکلامپتیک به چند منقبض کننده و متسع کننده عروقی بود. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی است که در سال ۱۳۸۷ در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد. ۳۰ سر موش صحرایی حامله به صورت تصادفی در دو گروه ۱۵ تقسیم شدند. گروه مورد، ان ـ نیتروال ـ آرژینین متیل‌استر را از روز یازدهم حاملگی به صورت خوراکی و از طریق آب آشامیدنی با دوز ۵۰ میلی‌گرم به ازای کیلوگرم دریافت کردند. گروه شاهد دسترسی آزاد به آب آشامیدنی داشتند. در روز ۲۲ حاملگی، پس از بیهوشی و قربانی کردن حیوان، آئورت سینه‌ای با دقت جدا و به حلقه‌های ۳ـ۲ میلی‌متری تقسیم و به حمام بافت منتقل گردید. پس از آن آئورت جدا شده در مجاورت غلظت‌های تجمعی از فنیل‌افرین و کلسیم به صورت جداگانه قرار گرفت و پاسخ‌های انقباضی با ترانسدیوسر ایزومتریک ثبت گردید. جهت بررسی پاسخ آئورت به متسع کننده‌ها، یک قطعه از آئورت منقبض شده با فنیل‌افرین تحت تأثیر غلظت‌های تجمعی از استیل‌کولین و قطعه دیگر که با پتاسیم منقبض شده بود، در مجاورت غلظت‌های تجمعی دیازوکساید قرار گرفت و پاسخ های اتساعی حاصله ثبت شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی غیرجفتی تجزیه و تحلیل شد. یافته‌ها: قدرت فنیل‌افرین در انقباض آئورت موش‌های صحرایی پری‌اکلامپتیک بیش از گروه شاهد بود (۰۱/۰ p=)، ولی از لحاظ حداکثر کشش حاصله٬ بین دو گروه تفاوتی دیده نشد. قدرت و حداکثر اثر استیل‌کولین در اتساع آئورت گروه پری‌اکلامپتیک کمتر از گروه شاهد بود (ارزش پی به ترتیب برابر ۰۳/۰=p و ۰۰۴/۰=p). پاسخ انقباضی آئورت به کلسیم و اتساعی آن به دیازوکساید در بین دو گروه تفاوت معنی‌داری نداشت. نتیجه گیری: پری‌اکلامپسی تجربی موجب افزایش حساسیت آئورت به آگونیست‌های گیرنده‌های آلفاـ آدرنرژیک و کاهش اتساع وابسته به آندوتلیوم می‌شود. به نظر می آید در این مدل در عملکرد کانال‌های کلسیم وابسته ولتاژ و کانال‌های پتاسیم وابسته به آدنوزین تری‌فسفات تغییری روی نمی دهد. واژه‌های کلیدی: پری‌اکلامپسی، ان‌ ـ نیترو ال ـ آرژینین متیــل استر، دیازوکساید، آئورت سینه‌ای، موش صحرایی.
سایه بیداران ، سیما نصری،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده

مقدمه و هدف: زودرس‌ترین و مهم‌ترین اثرات توکسیک سرب بر روی ارگان‌های مختلف بدن به صورت اختلالات عصبی و روانی می‌باشد. مشاهدات زیادی در مطالعه‌های کلینیکی نشان می‌دهد که مغز نسبت به اثرات مضر سرب بیشتر است. تماس با سطوح پایین سرب در دوران تکامل مغزی عصبی بر روی عملکرد سیستم اعصاب مرکزی اثر گذاشته و سبب ایجاد تغییراتی در عملکرد سیستم عصبی و اختلال در تکامل نورون‌ها می‌گردد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات سرب بر روی یادگیری و حافظه موش‌های صحرایی نر طی دوران پس از شیرخوارگی و بلوغ بود. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی است که در سال ۱۳۸۷ در دانشگاه آزاد اسلامی ‌واحد پرند انجام شد. آزمایش یادگیری و حافظه به روش آموزش اجتنابی فعال ، بر روی ۸ گروه ۹ تایی موش‌صحرایی نر از نژاد NMRI با وزن ۳۰ ± ۲۲۰ گرم شامل؛ ۶ گروه آزمایش(۳ گروه موش‌هایی که در دوران پس از شیرخوارگی یعنی سه هفته پس از تولد قرار داشتند و ۳ گروه موش‌هایی که دوران بلوغ را سپری می‌کردند و همگی در معرض استات سرب با دوز های ۰۵/٠، ١/٠ و ۲/٠ درصد قرار گرفتند) و ۲ گروه به عنوان شاهد گروه موش‌های دوران پس از شیر خوارگی و گروه موش‌های بالغ انجام شد. تعداد شوک‌های دریافتی به وسیله حیوان معیاری از کاهش یادگیری و حافظه در نظر گرفته شد. هر ۶ گروه تیمار به مدت ٤۵ روز در معرض سرب قرار گرفتند. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی دانشجویی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان داد که در گروه موش‌های دوران پس از شیر خوار گی غلظت ۰۵/٠ درصد استات سرب بر روی سرعت یادگیری و حافظه اثر معنی‌داری نداشت. غلظت ١/٠ درصد سرب سرعت یادگیری را به طور معنی‌داری کاهش داد( ۰۵/٠ >p ) و حافظه در این دوز کاهش داشت، ولی اختلاف معنی‌داری را با گروه شاهد در دوران پس از شیرخوارگی نشان نداد. غلظت ۲/٠ درصد بر روی سرعت یادگیری و حافظه اثر داشت و اختلاف معنی‌داری را با گروه شاهد در دوران پس از شیرخوارگی نشان داد(۰۵/۰p<). در موش‌های بالغ غلظت ۰۵/٠ درصد استات سرب اگر چه باعث کاهش سرعت یادگیری و حافظه شد، ولی اختلاف معنی‌داری را نشان نداد. غلظت ١/٠ درصد سرب حافظه را به طور معنی‌داری کاهش داد ( ۰۵/٠ >p ) و سرعت یادگیری در این دوز کاهش داشت، ولی اختلاف معنی‌داری را با گروه شاهد بالغ نشان نداد. غلظت ۲/٠ درصد بر روی سرعت یادگیری اثر معنی‌داری نداشت اما بر روی حافظه اثر داشته و اختلاف معنی‌داری را با گروه شاهد بالغ نشان داد( ۰۵/٠>p). نتیجه‌گیری: از آنجا که تغییرات در یادگیری و حافظه یک پیامد عادی تماس سموم می‌باشد این امکان وجود دارد که یک جایگاه هدف مهم برای سموم عصبی هیپوکامپ باشد و سرب بر روی نوروژنز و مورفولوژی نورون‌های هیپوکامپ اثر بگذارد.
سید فخرالدین مصباح ، محسن مسلم ، زهرا وجدانی ، سید حسین میرخانی ،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

مقدمه و هدف: سندرم تخمدان پر کیستی یکی از شایع‌ترین علل فقدان تخمک‌گذاری زنان در سنین باروری و اختلال پیچیده غدد درون‌ریز و متابولیک است. وجود کیست در تخمدان، تغییر سطوح هورمون‌های گونادوتروپین و افزایش وزن، برخی از ویژگی‌های اصلی این سندرم در انسان می‌باشد. هدف از این مطالعه بررسی وجود این ویژگی‌ها در نمونه حیوانی سندرم تخمدان پر کیستی در موش صحرایی بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد، تعداد ۴۵ سر موش صحرایی بالغ از نژاد اسپراگ داولی انتخاب شده و به طور تصادفی به ۳ گروه مساوی؛ آزمایش که یک نوبت ۴ میلی‌گرم (۴/۰ میلی‌لیتر) استرادیول والریت، شاهد که همین حجم روغن زیتون را به صورت تزریقی دریافت کردند و گروه گواه که هیج دارویی دریافت نکردند، تقسیم شدند. پس از ۱۲ هفته تخمدان حیوانات از بدن خارج و پس از آماده‌سازی و رنگ‌آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین بررسی شدند. در هفته هشتم هورمون‌های تستوسترون، استروژن، پروژسترون، FSH، LH و هم‌چنین هر هفته وزن حیوانات در همه گروه‌ها اندازه‌گیری شده و قندخون در گروه‌های آزمایش و گواه اندازه‌گیری شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزارSPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه، دانکن و ال‌اس‌دی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در گروه آزمایش وزن حیوانات کاهش، قندخون و هورمون‌های پروژسترون و LH افزایش و تستوسترون کاهش نشان داد و سایر هورمون‌ها تغییری نداشت. فولیکول‌های کیستی متعدد نیز در تخمدان مشاهده گردید. نتیجه‌گیری: سندرم تخمدان پر کیستی با تزریق یک نوبت استرادیول والریت به صورت آزمایشی در موش صحرایی بر انگیخته می‌شود، اما بعضی از جنبه‌های پیچیده آن به وضوح مشخص نیست.
مهرداد مدرسی، منوچهر مصری‌پور، حرمت خرمی،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

مقدمه و هدف: سویا گیاهی متعلق به تیره حبوبات و یکی از بقولات بومی‌آسیای شرقی است. سویا محتوی تمام اسید آمینه‌های ضروری برای انسان بوده و منبعی از پروتئین محسوب می‌شود. امروزه دانه سویا در بهبود و درمان سرطان‌های کولون، پروستات و سینه نقش مهمی‌دارد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر دانه سویا بر عملکرد دستگاه تولید مثل جنس نر موش‌های کوچک آزمایشگاهی بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۸ در دانشگاه پیام نور اصفهان انجام شد، تعداد ۳۲ سر موش نر از نژاد بالب سی انتخاب و به طور تصادفی به ۴ گروه مساوی شامل؛ گروه کنترل یا گروه تغذیه با رژیم غذایی پایه و گروه تیمار ۱، ۲ و ۳ که به ترتیب رژیم غذایی محتوای ۲۰، ۳۰ و ۵۰ درصد سویا را دریافت می‌کردند، تقسیم شدند. بعد از مدت زمان ۹ هفته از حیوانات خون‌گیری شد و میزان هورمون‌های تستوسترون، LH و FSH اندازه‌گیری شدند. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و دانکن تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در گروه تغذیه با رژیم غذایی محتوای ۲۰ درصد، کاهش معنی‌دار سطح هورمون تستوسترون نسبت به گروه کنترل مشاهده شد(۰۵/۰p<). از سوی دیگر میزان این هورمون در گروه تغذیه با ۵۰ درصد سویا افزایش معنی‌داری نسبت به گروه کنترل نشان داد(۰۵/۰p<). سطح هورمون LH در گروه ۳۰ و ۵۰ درصد سویا به طور معنی‌داری نسبت به گروه کنترل افزایش داشت(۰۵/۰p<)، ولی تفاوت معنی‌داری در سطح هورمون FSH دیده نشد(۰۵/۰p>). میانگین تعداد اسپرماتوسیت اولیه و اسپرم‌ها در هر ۳ گروه تیمار شده نسبت به گروه کنترل کاهش معنی‌داری داشت(۰۵/۰p<)، اما میانگین وزن بیضه‌ها فاقد تفاوت معنی‌دار بود(۰۵/۰p>). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصله برآورد می‌شود که رژیم غذایی حاوی ۲۰ . ۳۰ و ۵۰ درصد سویا می‌تواند درسیستم تولید مثل موش‌های نر آزمایشگاهی نتایج منفی به همراه داشته باشد.
مرتضی پیری ، محمد ناصحی ، مریم السادات شاهین ، محمدرضا زرین دست،
دوره ۱۵، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

مقدمه و هدف: تعدادی از آلکالوئیدهای βـ کربولین نظیر هارمان به طور طبیعی در زنجیره غذایی انسان حضور دارند. به علاوه برخی از گیاهان محتوی β ـ کربولین، دارای اثرات رفتاری نظیر اثر توهم‌زا می‌باشند. در این مطالعه اثر تزریق آگونیست گیرنده نیکوتینی بر روی تخریب حافظه القاء شده با هارمان در موش سوری بررسی شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۸ در دانشگاه شهید بهشتی تهران انجام شد، تعداد ۲۴۰ سر موش سوری انتخاب شده و به طور تصادفی به ۲۱ گروه تقسیم شدند. موش‌های سوری با تزریق درون صفاقی کتامین هیدروکلراید و گزیلازین بی‌هوش شدند، سپس در دستگاه استریوتاکسی قرار داده شدند. دو کانول در ناحیه CA۱ هیپوکامپ پشتی قرار داده شد. به تمامی‌ حیوانات قبل از شروع آزمون رفتاری برای بهبود یک هفته فرصت داده شد وسپس حیوانات در دستگاه یادگیری احترازی غیر فعال مدل پایین آمدن از سکو آموزش دیدند. حیوانات ۲۴ ساعت بعد از آموزش تست شدند و میزان تأخیر حیوان در پایین آمدن از سکو به عنوان معیار حافظه اندازه‌گیری شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک‌طرفه و من ویتنی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: تزریق درون صفاقی هارمان پیش از آموزش و پس از آموزش حافظه اجتنابی مهاری را تخریب می‌کند، اما تزریق پیش از آزمون هارمان‌، به یادآوری حافظه را تغییر نمی‌دهد. به کار بردن قبل از آزمون دوزهای بالای نیکوتین ( ۵/۰ میکروگرم بر موش) به یادآوری حافظه را کاهش می‌دهد. از طرف دیگر تزریق قبل از آزمون دوزهای غیر مؤثر نیکوتین به طور کامل حافظه تخریب شده با هارمان را برمی‌گرداند. نتیجه‌گیری: نتایج به دست آمده در این مطالعه نشان ‌داد که برهمکنش پیچیده‌ای بین گیرنده‌های نیکوتینی هیپوکامپ پشتی و حافظه اجتنابی مهاری تخریب شده با هارمان وجود دارد.
ایرج امیری، ناهید انواری، امیر حسین مودب، نیلوفر کاظمی سبزوار، محمد کریمیان، فرزاد فروزان فر،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه و هدف: تا به حال روش‌های مختلفی جهت حفظ قابلیت باروری در دختران و زنان جوان مبتلا به سرطان مورد توجه قرار گرفته‌اند. یکی از شاخص‌ترین این روش‌ها پیوند بافت تخمدان می‌باشد. با وجود موفقیت نسبی این روش، بحث‌های گوناگونی در خصوص مکان مناسب پیوند و روش‌های مختلف انجام پیوند وجود دارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی هیستومورفولوژیک پیوند بافت تاره تخمدان به دو روش داخل عضلانی و ما بین عضلانی در موش‌های نژاد بالب‌سی انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۸ در دانشگاه علوم پزشکی همدان انجام شد، پیوند بافت تازه تخمدان در تعداد ۲۰ سر از موش‌های ۶ هفته‌ای ماده نژاد بالب سی که در ۱۴ـ۱۲ روزگی تخمدان آنها برداشته شده بود، به دو روش داخل عضلانی و ما بین عضلانی در عضلات ناحیه پشتی صورت پذیرفت. از تخمدان موش‌های ماده ۱۴ـ۱۲ روزه به عنوان بافت پیوندی استفاده شد. موش‌های دریافت کننده پیوند به مدت ۴ هفته به صورت یک روز در میان یک واحد هورمون محرک فولیکولی به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. در پایان هفته دهم تمامی ‌موش‌های دریافت کننده پیوند کشته شده و بافت تخمدان پیوندی خارج گردید. کلیه نمونه‌ها جهت بررسی وضعیت رگ‌زایی و ماندگاری فولیکول‌ها مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: در گروه پیوند بین عضلانی کلیه پیوندهای بافت تازه تخمدان دژنره شدند و هیچ رگ‌زایی جدیدی مشاهده نشد. در گروه پیوند داخل عضلانی به غیر از ۲ مورد رد پیوند، در مقاطع تهیه شده علی‌رغم آن که در برخی مناطق بافت پیوندی نقاط نکروتیک کوچک مشاهده شد، لیکن بیشتر بافت تخمدانی از نظر ظاهری سالم بود و در داخل آن فولیکول‌های ابتدایی و فولیکول‌های اولیه، ثانویه و آنترال مشاهده شد. به غیر از کاهش معنی‌دار در تعداد فولیکول‌ها و اندازه کوچک‌تر فولیکول‌ها در بافت پیوندی در مقایسه با گروه کنترل(۰۵/۰p<)، هیچ تفاوتی عمده دیگری در مورفولوژی، هیستولوژی و روند بلوغ فولیکول‌ها در میان تخمدان‌های پیوندی و گروه کنترل وجود نداشت. نتیجه‌گیری: پیوند بافت تازه تخمدان در داخل عضلات ناحیه پشتی بدون نیاز به پایه عروقی، دارای قابلیت رگ‌زایی جدید، بقای مناسب فولیکول‌های ابتدایی و تکامل طبیعی و قابل توجه فولیکول‌های در حال رشد می‌باشد. دژنره شدن کلیه بافت‌های پیوندی در گروه پیوند ما بین عضلانی نشان‌گر نامناسب بودن این مکان جهت انجام پیوند است.
فاطمه آئینی، محمدجعفر رضایی، یوسف مطهری‌نیا، محمدعلی رضایی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های پاریتال نقش مهمی‌در تولید اسید و عملکرد بافت معده دارند. کلونیزه شدن هلیکوباکترپیلوری در معده می‌تواند بر عملکرد این سلول‌ها‌ مؤثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر کلونیزاسیون هلیکوباکترپیلوری بر تغییرات سلول‌ها‌ی پاریتال در معده موش صحرایی بود. روش‌بررسی: در این مطالعه تجربی ۱۰ سر موش صحرایی به صورت تصادفی در ۲ گروه مساوی آزمایش و کنترل قرار گرفتند. به مدت ۲۰ هفته گروه آزمایش و کنترل به ترتیب؛ هلیکوباکترپیلوری و PBS را از طریق گاواژ دریافت کردند. پس از این زمان، کلونیزاسیون باکتری و تغییرات سلول‌ها‌ی پاریتال بافت معده با روش‌های مختلف رنگ‌آمیزی و هم‌چنین آپوپتوزیس این سلول‌ها‌ با روش TUNEL بررسی شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که طی ۲۰ هفته پس از گاواژ کلونیزاسیون هلیکوباکتر پیلوری صورت گرفت. کلونیزاسیون هلیکوباکتر پیلوری سبب ایجاد تغییرات تخریبی و ساختاری در سلول‌ها‌ی پاریتال معده ‌شد. تغییرات تخریبی سلول‌ها‌ی پاریتال و الگوی DNA Laddering سلول‌ها‌ی پاریتال تأیید شدند. نتیجه‌گیری: هلیکوباکتر پیلوری در طی بیست هفته سبب ایجاد تغییرات ساختاری و تخریبی در سلول‌ها‌ی پاریتال معده موش صحرایی ‌شده است و نوع مرگ سلولی ایجاد شده می تواند آپوپتوزیس ‌باشد.
محمود عابدین زاده، مختار مختاری، سام زربخش، سیده نرجس ناصران،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به استفاده وسیع از مغز گردو در پختن غذاها و کاربردهای درمانی آن، هدف این مطالعه بررسی اثر عصاره الکلی مغز گردو بر روی بافت بیضه در موش صحرایی نر بالغ بود. روش‌بررسی: در این مطالعه تجربی۴۰ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با وزن ۳۰۰-۲۵۰ گرم به طور تصادفی ۵ گروه ۸تایی تقسیم شدند. گروه کنترل هیچ تیمار دارویی دریافت نکرد، گروه شاهد سرم فیزیولوژی را به صورت داخل صفاقی دریافت نمود، گروه‌های تجربی نیز سه دوز متفاوت عصاره الکلی گردو به ترتیب؛ ۱۰، ۲۰ و۵۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم روزانه و به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. بیضه ها از ناحیه شکم خارج شدند و مقاطع بافتی آنها مورد مطالعه قرار گرفت. داده‌ها با آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک‌طرفه و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نتایج نشان دهنده تأثیر عصاره مغز گردو بر پیشرفت و نگهداری اسپرماتوژنز تا مراحل پایانی آن و افزایش تعداد سلول‌های بینابینی و اسپرم در بافت بیضه بود. هم‌چنین مشخص شد که عصاره الکلی مغز گردو تأثیر چندانی بر روی ساختار بافتی لوله‌های اسپرم ساز ندارد. نتیجه‌گیری: عصاره الکلی گردو با تأثیر بر بافت بیضه سبب افزایش فعالیت سلول‌های بینابینی و به دنبال آن افزایش سلول‌های اسپرم و افزایش فعالیت‌های تولید مثلی جنس نر در موش صحرایی می‌شود.

صفحه 1 از 6    
اولین
قبلی
۱
 

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4714